تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 16 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كار خير و صدقه، فقر را مى‏بَرند، بر عمر مى‏افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814249227




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زبان حال چشم انتظاران شهدای حادثه منا


واضح آرشیو وب فارسی:جهان نیوز: بعد یک عمر منتظر ماندن / اسم بابا در امده امسال / شادی از چشمهاش معلوم است / همه یِ خانه سر خوش و خوشحال ...به گزارش جهان، شعر زیر توسط سید امیرحسین میرحسینی برای گرامیداشت شهدای حادثه منا سروده شده است که تقدیم می گردد: بعد یک عمر منتظر ماندن اسم بابا در امده امسال شادی از چشمهاش معلوم است همه یِ خانه سر خوش و خوشحال یازده سال ِ منتظر مانده زائر خانه ی خدا بشود یازده سالِ گریه میکرده راهیِ مروه و صفا بشود وقت رفتن برای بدرقه اش همه تا پای کاروان رفتیم زیر قرآن کمی تبسم کرد گفت نامهربان ،گران ،رفتیم هرکسی حاجتی به او میگفت بچه ام را دعا بکن حاجی مادرم مدتیست بیمار است جای ماهم صفا بکن حاجی در مدینه بقیع یادم باش هر کسی داشت خرده حاجاتی خواهر کوچکم صدایش زد یک لباس عروس و سوغاتی رفت بابا سوار ماشین شد بغض مادر که ناگهان ترکید گفت باگریه و دعایی خواند به سلامت برید و برگردید تِِلِفن زد پدر به او گفتم ریسه های حیاط را بستم کار دارد هنوز کوچه ولی سخت دلتنگ و منتظر هستم گفت مُحرم شدیم در شجره حس وحالش شده است معراجی گفت باید کچل شوم پسرم بعد ازین ها به من بگو حاجی خواهرت هر چه گفته بودانجا همه را یک به یک خریدم من راستی، ساعتی که تو گفتی هر چه گشتم ولی ندیدم من گفت چونکه مدینه اولیٓ است قبل عید غدیر میآید کارها را عقب نَیٓندازم به خیالی که دیر میآید تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز از رسانه پی خبر بودیم گاه مشعر و گاه هم عرفات چشم گردان، پیِ پدر بودیم روز قربان حدود ساعت ده خبری زود حرف مردم شد کشته های زیاد در عرفات عید در کام مادرم گم شد زنگ خانه مدام هی میزد خبر از مکه و منا دارید؟ پدر آیا سلامت و خوب است؟ صدقه هم کنار بُگذارید خواهر کوچکم نمیفهمید مادرم منحنی و خم شده بود انتظار و سکوتِ نافرجام خانه یکسر تمام غم شده بود اسمها را دوباره میخواندیم دارد آمار میرود بالا صد و ده _نه دویست _نه سیصد ناگهان اسمی آشنا حالا مادر از حال رفته غش کرده چند زن دور او به دلداری خواهرم کوچک است دق نکند پس کجایی پدر بیا یاری صوت قرآن صدای الرحمان راه را طی نکرده برگشتیم خواب هستم و یا که بیدارم چقدر زود بی پدر گشتیم گفته بودی که زود میآیی قول دادی درست قبل غدیر پای قولت چرا نماندی پس حق بده پس اگر شدم دلگیر داده بودم برات بنویسند روی یک پرچم بلندِ سه رنگ پدرم حجُ وسعی تو مقبول وٓکنارش دوبیت شعر قشنگ چقدر نقشه بود توی سرم مثلاً نقل وقت آمدنت گوسفندی برات سر ببریم یک عرق چین به رنگ پیروهنت کارتهایی که نام تو خورده دعوت دوستان به صرف نهار چه بگویم به دخترت بابا نه ، نمانده براش صبر و قرار چه کسی میدهد به او پاسخ گونه ای که به او زیان نرسد کاش ساکی که پر ز سوغاتی است هرگز اینجا به دستمان نرسد چِقٓدٓر زود دیر شد بابا خستگی مانده است تویِ تنم از سفر قبل امدن باید ریسه ها را یکی یکی بِکَنَم راستی گوییا اجل نگُذاشت سر خود را کچل کنی بزنی گفته بودی بگویمت حاجی حاج بابای مهربان منی


یکشنبه ، ۵مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جهان نیوز]
[مشاهده در: www.jahannews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن