واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: تدوين منشور مديريت هنري، راه شكوفايي هنرمندان ايراني
فرهنگي. موسيقي و تجسمي
از : پريس تنظيفي. عرصه هنرهاي تجسمي كشور در حالي كه محمل شكوفايي و درخشش هنرمندان ايراني در سطح بينالمللي است، تغييرات پي در پي مديريت فرهنگي را نيز تجربه ميكند و اين وضع ميتواند تبعات و پيامدهايي به همراه داشته باشد.
يك دهه گذشته سالهاي پر التهابي در عرصه هنرهاي تجسمي كشور بوده است .
در اين سالها، پس از طي دوراني كه نوعي تحرك و نو شدگي را در عرصه هنرهاي تجسمي كشور پديد آورد ، شاهد تغييرات پي در پي در سطح مديريت كلان در اين عرصه هستيم .
قصه از آنجا آغاز شد كه رياست هفت ساله عليرضا سميع آذر بر موزه هنرهاي معاصر تهران نوعي ثبات و رويكرد مستمر در اين عرصه به وجود آورد كه با رويه و عملكرد سالهاي پيشين اين نهاد به كلي متفاوت بود.
وي در طول هفت سال رياست مركز هنرهاي تجسمي و مديريت موزه هنرهاي معاصر تهران، در زمينه معرفي و شناسايي هنر مدرن ايران و جهان به اقداماتي متفاوت از آنچه مديران پيش از او انجام ميدادند ، دست زد كه از آن ميان ميتوان به برگزاري نمايشگاههايي از هنر معاصر جهان و بزرگداشت نقاشان و هنرمندان معاصر ايران مانند حسين زنده رودي، پرويز تناولي، مسعود عربشاهي و منصوره حسيني اشاره كرد.
به عقيده شماري از كارشناسان، سميع آذر در سالهاي مديريتش موزه هنرهاي معاصر تهران را از حالت ركود و انفعال خارج كرد و آن را به قلب پر تپش هنر مدرن جهان در كشور مبدل ساخت.
او با تاكيد بر توانايي هنرمندان جوان كشور ، تلاش كرد تا زبان هنري كشور را همسان با آنچه در عرصه بينالمللي رايج است ، ارتقا دهد و به اصطلاح شعار جهاني سخن بگو و بومي فكر كن را در عرصه هنري كشور رايج كند.
نتيجه اين اقدامات با حضور پررنگ ايران در دوسالانه بينالمللي ونيز مشخص شد . اين دوسالانه يكي از معتبرترين رويدادهاي بينالمللي است كه عملكرد هنري كشورها در آن به نمايش گذاشته ميشود و در زمان مديريت پيشين دفتر امور هنرهاي تجسمي كشور، ايران دوبار در اين دوسالانه حاضر شد و آثار هنرمندان كشور در اين دوسالانه با استقبال علاقه مندان به هنر در عرصه جهاني روبرو گشت.
سميع آذر، توجه به هنرهاي مدرن و هنرمندان جوان را وجهه همت خويش قرار داد و اميدوار بود با رايزنيها و نمايشگاههايي كه از هنرمندان خارجي در موزه هنرهاي معاصر برپا ميشود و يا شركت هنرمندان ايراني در رويدادهاي برون مرزي، مردم ديگر كشورها را از پيشرفتها و نوآوريهاي ايرانيان آگاه ساخته و زمينه آشنايي دانشجويان و نسل جوان هنرمندان ايراني را نيز با هنر ديگران فراهم سازد.
به همين منظور به دنبال دريافت بودجه براي خريد آثار هنري برجسته خارجي براي تكميل مجموعه موزه هنرهاي معاصر بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي هيچ اثر خارجي به آن افزوده نشده بود .
اما او پيش از آنكه بتواند به همه ايده و برنامههاي خود جامه عمل پوشد، تن به تغيير داد. عوض شدن سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران و مدير دفتر امور هنرهاي تجسمي با توجه به عدم وجود منشور مدون مديريت هنر در كشور ، موجب شد تا سليقه مديران جديد در اين عرصه حاكم شود و اين نگراني را در ميان برخي كارشناسان دامن زد كه راهي كه هفت سال تداوم يافته بود، نيمه تمام مانده و رها شود .
بايد توجه داشت هفت سال در واقع يك دوره زماني است كه به شكل دادن يك نسل از هنرمندان فعال در عرصه هنري يك كشور منجر ميشود و شايد، به همين دليل است كه به عنوان ثمره آن دوران،اكنون ما با هنرمنداني روبرو هستيم كه با ويژگيهايي خاص و رويكردهايي متفاوت از هنرمندان نسلهاي پيشين خود به عرصه هنري پا گذاشته اند.
پس از سميع آذر، عبدالمجيد حسيني راد مسئوليت مديريت دفتر امور هنرهاي تجسمي را بر دوش گرفت اما انتصاب او دوامي نياورد و اين مدرس هنر نتوانست بيش از يك سال بر اين مسند تكيه كند. در اين يكسال به دلايل متعدد حركت درخور توجهي در عرصه هنري كشور رخ نداد و نوعي رخوت و خلسه ناشي از شوك تغيير مديريت بر پيكره آن احساس ميشد .
جايگزين حسيني راد، حبيب الله صادقي شد كه از هنرمندان فعال انقلاب به شمار ميرود. او به مدت دو سال در سمت مدير دفتر امور هنرهاي تجسمي فعاليت كرد و در تمام اين مدت رويكردي تركيبي را در زمينه مديريت دفتر تحت تصدي خود در پيش گرفت .
در زمان تصدي صادقي،دفتر امور هنرهاي تجسمي شاهد رويكرد توام اين دفتر و موزه هنرهاي معاصر به جريانهاي حاكم پيش از زمان تصدي سميع آذر بر دفتر امور هنرهاي تجسمي و پس از آن بود. در واقع صادقي تلاش ميكرد تا حالتي تعادلي بين توقعات هنري پيش از زمان تصدي سميع آذر بر دفتر امور هنرهاي تجسمي و پس از آن بوجود آورد زيرا مشاهده ميشد سياستهاي سميع آذر كه متوجه نسل جوان و خاصي از هنرمندان اين عرصه بود نارضايتيهايي را در ميان ديگر اقشار هنرمند پديد آورده بود.
دامنه اين نارضايتيها وسيع تر از حد انتظار بود، به گونهاي كه هر يك از دو جريان موافق و مخالف با دوران سميع آذر، به نوعي خواستار قبضه همه توان و امكانات مديريت امور هنرهاي تجسمي بودند و با جديت اين خواسته خود را دنبال ميكردند.
در چنين شرايطي، حبيب الله صادقي براي بسامان كردن اوضاع، تقاضاي دريافت بودجه و اختيارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را داشت و به همين منظور نيز استعفاي خود را به شكل مشروط به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تسليم كرد او در مورد استفاي خود گفت: من در متن نامه نوشته ام كه اگر آقاي وزير بخواهد من كار كنم بايد حمايت بيشتري صورت بگيرد و شرايط بهتري حاكم باشد . در غير اين صورت نميخواهم نه وزير،نه دولت و نه هنرمندان را اذيت كنم.
اگر وزير دوست داشته باشند من ادامه دهم احتياج به امكانات بيشتري دارم.
نكته اينجاست كه از زمان تصدي صادقي بر سمت رياست دفتر امور هنرهاي تجسمي نحوه هزينه بودجه معاونت امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در عرصه هنرهاي تجسمي دگرگون شده بود و اين بودجه كه تا آن زمان از طريق موسسه توسعه هنرهاي تجسمي هزينه ميشد به موسسهاي به نام توسعه هنرهاي معاصر منتقل گشت كه به دليل عدم آشنايي مسئولان آن با شرايط تخصصي و ويژه هنرهاي تجسمي هزينههاي مرتبط با هنرهاي تجسمي به موقع انجام نميگرفت و تاخير در پرداختها موجب اختلال در انجام موفقيت آميز برنامههاي اين عرصه ميشد اين مسئله تا آنجا ادامه يافت كه حتي حضور ايران را در دوسالانه ونيز كه مي تواند فرهنگ و هنر معاصر ايران را به جهان معرفي كند تحت الشعاع قرار داد و ايران از حضور در اين دوسالانه باز ماند .
حبيب الله صادقي در شرايطي كه اعلام كرده بود قصد دارد با خريد آثار خارجي مجموعه موزه هنرهاي معاصر را غني كند از سمت خود استعفا داد و اكنون محمود شالويي به اين مسئوليت گمارده شده است آنهم در حالي كه اكنون وقت خوشه چيني از نسلي است كه در زمان عليرضا سميع آذر پرورش يافتند، زيرا هنرمنداني كه در دوره او مورد حمايت و پرورش قرار گرفتند، اكنون به شكل نظري در اوج دوران خلاقيت خويش هستند.
مدت زمان كوتاه تصدي صادقي بر سمت رياست دفتر امور هنرهاي تجسمي بطور طبيعي اجازه تربيت نسلي جديد را نداده است اما او به خوبي به نحوه خوشه چيني و استفاده از نسلهاي تربيت شده پيشين آگاه بود .
در مجموع، تلاطم و تغييرات پي در پي در عرصه مديريت هنرهاي تجسمي نه تنها فرصت تربيت نسلها را دريغ ميكند بلكه موجب ميشود تا از كشته پيشين نيز نتوان بهره برداشت. براي بهبود چنين وضعيتي، به نظر ميرسد اولويت وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي در اين زمينه بايد تدوين دقيق يك منشور مديريت هنري باشد كه در آن سياستها، چارچوبها و راهكارهاي بخشهاي مختلف آن از جمله در زمينه موزهها به درستي روشن شده باشد. چنين منشوري به سان چراغي فرا راه مديران اين حوزه بايد همواره بطور جدي در اجرا مورد توجه قرار گيرد تا نه تنها به كارايي و عملكرد بهتر مديران ياري رساند بلكه مانع آن شود كه با تغيير هر مدير، سياستها و مسير حركت كشور در مسير خلاقيت و شكوفايي هنري با مانع و دشواري مواجه گردد.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]