تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زمستان بهار مومن است از شبهاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى كوتاهش براى روز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826636472




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قاری مشهدی: مرده و زنده را در کامیون می ریختند


واضح آرشیو وب فارسی:مشرق نیوز: حمید شاکرنژاد گفت:تشنگی کم کم حالت مرگ ایجاد کرد؛ طوری که همه خودمان را برای مردن آماده کرده بودیم. همه در شرایط مشابه بودیم و کسی نبود که چنین احساسی نداشته باشد؛ برخی ها خودشان را کنترل کردند اما بعضی نه .به گزارش مشرق ، روزنامه شهرآرا گفتگوی اختصاصی با قاری جوان مشهدی حاج حمید شاکرنژاد انجام داده است که از شاهدان عینی فاجعه منا بوده است. متن این مصاحبه را در ادامه می توانید مطالعه کنید. چه ساعتی این اتفاق افتاد؟ مشعرالحرام، محلی است میان عرفات و منا که حجاج باید بعد از غروب شرعی روز عرفه یعنی پس از پایان وقوف اختیاری در عرفات به آن سمت حرکت کنند و از آن وقت تا طلوع آفتاب روز دهم ذی الحجه همان روز، اعمال مخصوص این مکان را به جا آورند. ما همان جا توقفی داشتیم. ساعت ٨صبح بود که همراه با برخی قاریان حرکت کردیم به سمت رمی جمرات تا اعمال حج را انجام دهیم. ازدحام در این مکان تاحدی عادی هست اما نه به اندازه ای که همان اول وقت احساس شود.پس از طی مقداری از مسیر، چند مرتبه جمعیت متوقف شد و دیگر حرکت نکرد؛ طوری که همه ایستاده بودند. مسیر عبور قفل شد و دیگر تکان نخورد. شدت ازدحام به اندازه ای بود که دیگر نه می شد یک قدم جلو رفت و نه به عقب برگشت. وضع بسیار اسفناکی به وجود آمد؛ نه آب بود و نه اکسیژن که نفس بکشیم. یعنی نیم ساعت در این حالت متوقف شده بودید؟ اگر الان اینجا حضور داشتید، متوجه می شدید که یک ربع ساعت هم نمی توان هوا را تحمل کرد. حتی در حالتی که راه می روید، اذیت می شوید؛ چه رسد به اینکه در جایی با ازدحام جمعیت ثابت بمانید؛ گویی زمان هزار برابر می شود. واکنش حجاجی که در این شرایط گیر کرده بودند، در این لحظات چگونه بود؟ کم کم موجی از وحشت و حالت مرگ بین مردم ایجاد شد. ابتدا فکر می کردیم که راه باز می شود اما فشاری که روی قفسه سینه وارد می شد و بی اکسیژنی، ترس و وحشت مردم را افزایش داد. ترس از مرگ باعث شده بود برخی از حجاج واکنش های خاصی نشان دهند؛ برخی با نفس های بریده فریاد می زدند و به دنبال راه گریز بودند. یعنی هیچ راه فراری نبود؟ واقعا هیچ راهی نبود. نمی خواهم درباره کار دولت عربستان قضاوت کنم اما اگر ١٠ متر جلوتر از مکانی را که مسدود کرده بودند، می بستند راه فرار و گریزی به وجود می آمد. با شرایطی که ایجاد کرده بودند، نمی شد هیچ واکنشی نشان داد. تشنگی کم کم حالت مرگ ایجاد کرد؛ طوری که همه خودمان را برای مردن آماده کرده بودیم. همه در شرایط مشابه بودیم و کسی نبود که چنین احساسی نداشته باشد؛ برخی ها خودشان را کنترل کردند اما بعضی نه . همین که پلیس اعلام کرد باید سر جایتان بایستید، عده ای به خصوص آفریقایی ها تصمیم به نجات خود گرفتند و با هل دادن دیگران و به قصد هجوم بردن به سمت چادرها و بالارفتن از آن ها، استرس را در مردم بیشتر کردند. در این بین عده زیادی زیر دست و پا له شدند. در خبرها و عکس ها می بینیم که مردم روی هم ریخته شده اند. بله؛ من جلو بودم و می دیدم جمعیت روی هم می ریزند و له می شوند و جنازه ها زیاد می شود. جا کم بود؛ درنتیجه به محضی که اولی می افتاد، عده زیادی روی او می افتادند. فردی را دیدم که آن قدر له شده بود که تمام روده و معده و شکمش بیرون ریخته بود. خودتان هم روی زمین افتادید؟ تاحدی فشار جمعیت را تحمل کردم اما کم کم احساس کردم که قلبم دارد می ایستد. در آن شرایط آدم فکر می کند مرگ سراغش نمی آید و هنوز امیدوار است. به مرور زمان، نفسم بند آمد و قلبم کند زد. داشتم با خدا صحبت می کردم. دیدم باید تسلیم شوم؛ همه اطرافیانی که مردند، مثل من آدم بودند. دست و پایم می لرزید. چطور نجات پیدا کردید؟ واقعیتش این است که دیدم اگر بخواهم درکنار جمعیت ثابت بایستم، با سختی و نفس تنگی خواهم مرد. می دیدم جمعیت زیادی جلویم دارند می میرند و جان می دهند. گفتم خدایا اگر قرار است بمیرم، بگذار راحت بمیرم. بین جمعیت افتادم و اشهدم را گفتم. دیگر نفهمیدم چه شد. صدای آمبولانس ها را می شنیدم. دراز کشیده بودم که یک نفر گفت اشهدت را بگو. افرادی رویم آب می ریختند تا از آن حالت گیجی درآمدم. بعد به سمت بیمارستان ایرانی ها رفتم و بعد از تنفس مصنوعی، سعی کردند بدنم را خنک کنند. چطور آمبولانس ها راه را باز کردند ؟ خیلی دیر آمدند؛ وقتی که عده ای مرده یا در حال جان دادن بودند. شنیدیم که این طور نبوده که فقط افراد مسن یا سالمند جان خود را از دست دهند و عده زیادی هم جوان بوده اند. درست است؟ شرایط طوری نبود که جوان و پیر بشناسد؛ وقتی اکسیژن نباشد، جوان و پیر نمی بینید. یعنی شرایط جسمی هیچ تاثیری نداشت. اکسیژن که نرسد، جان فرد را می گیرد. دولت عربستان ادعا کرده است این اتفاق به دلیل بی نظمی آفریقایی ها بوده است. قطعا تقصیر خود دولت عربستان است؛ چرا که راه را در جایی بستند که هیچ گریزی از آن نبود. من به عنوان یک شاهد عینی که نزدیک این فاجعه بودم، می توانم بگویم نصف بیشتر افرادی که نابود شدند، به خاطر این بود که آب به آن ها نرسید. اگر آن هلیکوپترهایی که بالای سر حجاج می چرخیدند، مقداری آب روی مردم می ریختند، شوک بدن برطرف می شد و به حال عادی بر می گشتیم. قطعا عده زیادی از بی حالی مردند. یعنی یک نفر در کنارتان جان می داد و هیچ کاری از دستتان بر نمی آمد؟ توانستم چهار یا پنج نفر را نجات دهم یعنی در لحظه ای که بی حال می شدند و داشتند می افتادند، سعی می کردم نگهشان دارم. حتی آن هایی را که حال نداشتند، نگه می داشتم اما بیشتر از آن کاری نتوانستم بکنم؛ چون قلب خودم هم داشت از کار می افتاد. یعنی هر کس که خونسردی خود را بیشتر حفظ می کرد، امکان زنده بودنش بیشتر می شد؟ رعب و وحشتی در بین بود که استرس را مساوی با مرگ می کرد. به جایی رسیدم که فقط دنبال یک جای خالی بودم تا راحت جان بدهم. فقط لطف خدا بود که نجات پیدا کردم. آیا تعداد جان باختگان مرد بیشتر از زن هاست؟ قرار بود اول مردها برای انجام اعمال بروند و بعد خانم ها اما کمی از خانم ها هم زود راه افتاده بودند. الحمدلله تا جایی که من می دیدم، خانم ایرانی در اطرافم نبود. عده ای از جان باختگان هم از مشهد و استان خراسان رضوی بوده اند. اطلاع دارید چه تعدادی از حجاج کشته شده مشهدی هستند؟ اطلاع دقیقی ندارم اما با فاصله می دیدم که یک کاروان از خراسان و گیلان در اطرافم بود. وضعیت حمل جنازه ها و زخمی ها چطور بود؟ نمی دانم درست است بگویم یا نه اما خیلی وحشتناک بود. عربستانی ها مرده ها و زنده ها را روی هم می ریختند. چرا در این ماجرا نیروی انتظامات عربستان تا این حد بد عمل کردند؟ امسال به اندازه ای بی نظم بودند که گویی حضور مسلمانان برایشان اهمیتی نداشت. در کشتاری که پنجشنبه انجام شد، به بدترین نحو ممکن عمل کردند. حتی تا ساعت ١٢ شب مشغول جمع آوری جنازه ها بودند. هنوز وضعیت خیلی از ایرانی ها مشخص نیست؛ برخی ها مجهول الهویه هستند و کسی نمی داند گم شده اند یا در بیمارستان ها هستند. خدمات عربستان بسیار ضعیف است . تا جایی که من شنیده ام، نمی گذارند پزشکان ایرانی دخالتی در کارشان داشته باشند. جنازه ها را چطور جمع می کردند؟ خیلی وحشتناک بود. مرده و زنده را با هم در کامیون می ریختند. آمبولانس جواب گو نبود. به جای اینکه ابتدا زنده ها را نجات دهند، همه را روی هم می ریختند . اصلا دنبال این نبودند که بدانند چه کسی زنده و بدنش داغ است. برخی ها شبیه خود من با مقداری آب به حال می آمدند اما با بی مدیریتی آن ها مردند. در جریان افتادنِ جرثقیل یا پنکه شما حضور نداشتید؟ نزدیک نبودم اما خبرش را دارم. مردم به اندازه ای امسال می ترسند که با کوچک ترین صدایی که از اطراف مسجد الحرام می آید و کار ساختمانی انجام می شود، زائران به وحشت می افتند. این استرس، باعث شلوغی جمعیت می شد، به طوری که عده ای دست و پایشان می شکست. دفعه چندمی بود که به حج رفتید؟ بار ششمی بود که آمدم . در ظاهر هیچ موضوع غیرطبیعی ای وجود ندارد اما به طور کلی امسال، نظارت دقیقی صورت نگرفت؛ انگار در عربستان، کمیته کنترل بحران نیست.


یکشنبه ، ۵مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مشرق نیوز]
[مشاهده در: www.mashreghnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن