تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هیچ کس روز قیامت در امان نیست، مگر آن که در دنیا خدا ترس باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854917316




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زنم دير به خانه آمد، او را كشتم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: زنم دير به خانه آمد، او را كشتم
سيروس متهم است نامزدش را به قتل رسانده است. از زندگي‌اش و نحوه قتل نامزدش مي‌گويد: يك سال قبل از وقوع اين حادثه با پريسا در يك پارتي آشنا شدم و سرانجام با هم ازدواج كرديم. خانواده‌ام راضي به اين ازدواج نبودند، ولي من با وجود چنين شرايطي با پريسا نامزد كردم، چون او دختر بسيار زيبايي بود، هرچند به خاطر رفتارهاي نامناسبش گاهي با هم اختلافات شديدي پيدا مي‌كرديم ولي بازهم نمي‌توانستم او را فراموش كنم. آنچه در زير مي‌خوانيد گفت‌و‌گوي تپش با اين مرد همسركش است.


چه شد با پريسا آشنا شدي؟


يكي از دوستانم مرا به مهماني دعوت كرده بود كه در آنجا با پريسا آشنا شدم و رفته رفته به يكديگر علاقه مند شديم.


منظورت پارتي است؟


بله، هر هفته با دوستانمان در ويلا هاي مختلف اطراف شمال هم پياله مي شديم و به خيال خودمان خوش مي گذرانديم.


با خانواده پريسا هم آشنا شدي؟


تا حدودي، پدر و مادر پريسا در دوران كودكي او از يكديگر جدا شده بودند و پريسا فرزند طلاق بود و با نامادريش زندگي مي كرد.


علت طلاق پدر و مادرش چه بود؟


خودشان چيزي به من نگفته بودند و تنها مي دانستم مادر پريسا قصد رفتن به خارج را داشته، ولي پدر او مخالف بوده و به همين خاطر سرانجام مجبور به جدايي از يكديگر جدا شدند.


ولي بعدها رفتار پريسا مرا مشكوك كرد و برخلاف گفته هايش فهميدم با مادرش نيز در ارتباط است و به همين دليل درباره زندگي پدر ومادرش تحقيق بيشتري كردم. سرانجام پس از تلاش هاي بسيار فهميدم مادر او آرايشگر است و در يكي از محله هاي بالاي شهر مغازه دارد.


به ديدنش رفتي؟ مادرش چه واكنشي داشت؟


بله به ديدار مادرش رفتم، ابتدا سعي داشت نقش بازي كند كه مادر پريسا نيست و از دوستان مادرش است، ولي بعد كه پي برد من از ماجراي زندگي اش تا حدودي باخبر هستم و قصد ازدواج با دخترش را دارم خودش را مادر واقعي او معرفي كرد. مادر پريسا مدعي شد بعد از طلاق حضانت دخترش با پدرش بوده و او به دليل تنهايي به دامان اعتياد پناه مي برد و سخت معتاد مي شود و پس از وارد شدن در باتلاق اعتياد زندگي اش دستخوش حوادث گوناگوني از قبيل سرقت، بي بندوباري، روابط نامشروع و سرانجام زندان مي شود.


از خانواده خودت بگو.


پدرم فوت كرده و يك برادر و دو خواهر بزرگ تر از خودم دارم كه همگي ازدواج كرده اند و تنها من بودم كه با مادرم زندگي مي كردم و در كارگاه صنعتي پدرم كه به خانواده ارث رسيده بود مشغول كار بودم و شكر خدا از نظر مالي مشكل خاصي نداشتيم و به قول معروف دستمان به دهانمان مي رسيد.


خانواده ات با ازدواج تو و پريسا موافق نبودند؟


ابتدا موافق بودند، ولي بعد از گذشت مدتي ديگر رفتارهاي پريسا برايشان قابل تحمل نبود، هرچند از ابتدا هم چون فهميده بودند او فرزند طلاق است و چندان پيشينه خانوادگي مناسبي ندارد با اين ازدواج صددرصد مخالف بودند و تنها به خاطر پافشاري هاي مستمر من راضي به اين ازدواج شده بودند و دوست نداشتند شاهد ناراحتي من باشند.


از ارتباطت با پريسا راضي بودي؟


در ابتدا همه چيز خوب بود اگرچه خانواده ام چندان از رفتار و كردار پريسا راضي نبودند و كردار و رفتار او با هنجارهاي خانوادگي ما يكي نبود.


فكر مي كني چرا پريسا چنين رفتاري از خود نشان مي داد؟


خب تا حدودي طبيعي بود، چون او از داشتن مادر محروم شده و طلاق پدر و مادر در او اثرات رواني مخربي گذاشته بود و اعتياد پدرش تا حدودي مزيد بر علت شده بود. پريسا از هر طرف به بن بست رسيده بود و چندان از نامادري اش هم دل خوشي نداشت. از زماني كه فهميد من با مادرش آشنا شده و صحبت كرده ام با من مانند گذشته صميمي نبود.


از روز حادثه بگو؟


سكوت كرد و اشك در عمق چشمانش خانه كرد. چشمانش بر زمين خيره شد و با صدايي بغض آلود زير لب گفت: در يكي از شب هاي گرم تابستان پس از انجام كار روزانه به خانه آمدم و ديدم پريسا خانه نيست، به تلفن همراهش زنگ زدم در دسترس نبود. بسيار نگران شدم. با هركسي كه فكر مي كردم به خانه او رفته باشد تماس گرفتم، ولي هيچ كس از او خبري نداشت، مانند ديوانه ها شده بودم و نمي دانستم چه كار كنم. شب از نيمه گذشته بود كه ديدم در خانه باز شد و پريسا وارد خانه شد. از او پرسيدم تا اين موقع شب كجا بوده و چرا هيچ خبري به من نداده است.


پريسا چه گفت؟


با لحني تمسخرآميز گفت لازم نيست به تو توضيح بدهم، مگر تو وقتي پيش مادرم رفتي به من گفتي، در حالت عادي نبود و فكر مي كنم مانند گذشته قرص هاي روانگردان استفاده كرده بود، نفهميدم چه شد كه به سويش حمله ور شدم و او را به طرف عقب هل دادم و پريسا از پله ها به پايين سقوط كرد.


خيلي ترسيده بودم. سرش شكسته بود و خون مي آمد و صداي ناله هايش به گوشش مي رسيد. به مادرش زنگ زدم و ماجرا را شرح دادم و اورژانس را خبر كردم. قبل از رسيدن اورژانس متوجه شدم ديگر نفس نمي كشد. به همين خاطر از صحنه حادثه فرار كردم، پس از مدتي از طريق يكي از دوستانم از حال پريسا باخبر شدم و او گفت كه به علت ضربه مغزي فوت شده است.


يك ماهي در شهر هاي مختلف متواري بودم تا اين كه قصد خروج از كشور را داشتم توسط پليس شناسايي و دستگير شدم.


پشيماني؟


مشخص است. من از دوست داشتن و عشق تنها به زيبايي ظاهري اكتفا كرده و حاضر شده بودم به خاطر رسيدن به اين عشق ظاهري هر حقيقتي را ناديده بگيرم. اگر به نصيحت هاي مادرم گوش مي دادم و با او لجبازي نمي كردم مهر قاتل بودن بر پيشاني ام نمي خورد.


جام جم
سيد مجتبي ميري هزاوه








تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن