واضح آرشیو وب فارسی:الف: کارنامه دیپلماسی جنگ در ترازوی نقد
اسماعیل علوی
تاریخ انتشار : سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۹
پرسش از دیپلماسی جنگ معطوف است به چرایی شروع جنگ، ادامه آن پس از فتح خرمشهر و روندی که منتهی به پذیرش قطعنامه شد. طرح این پرسشها بیانگر آن است که جنگ را نیز میتوان در چارچوب دیپلماسی به پرسش گرفت و فضای ذهنی کنشگران سیاست خارجی را به نقد کشید، اما پیش از آن لازم است برای رسیدن به سؤال منطقی که زمینه ساز دستیابی به پاسخ اصولی است به صورتبندی رخدادها در این سه دوره پرداخته شود.ماههای نخست استقرار جمهوری اسلامی ایران تا مقطع شروع جنگ که مطمح نظر این یادداشت است، دوره پر تلاطمی برای دستگاه دیپلماسی کشور محسوب میشود. اختلاف نظر میان دولت موقت و شورای انقلاب در بزنگاههای تصمیمگیری، هراس قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه از بازتابهای موج آفرین انقلاب اسلامی، فقر وزارت خارجه نسبتبه در اختیار داشتن کادرهای مجرب، تعطیلی و غیرفعال بودن اغلب نمایندگیهای مؤثر در تنظیم روابط و... تنها بخشی از مشکلات دیپلماسی کشور در این دوره است که به کارآمدی آن آسیب میرساند.انقلاب اسلامی متأثر از اندیشههای حضرت امام(ره) گفتمان تازهای را با هدف گذاری پاسداری از ارجمندیهای ذاتی نوع انسان در عرصههای ملی و فراملی ارائه کرد و نفی سلطه گری و سلطه پذیری را مطرح ساخت. بازتاب این اندیشه در فرآیندهای سیاسی متفاوت بود. واحدهای سیاسی در جهان و منطقه از آن به عنوان صدور انقلاب و به چالش طلبیدن نظم موجود تعبیر کردند و از الزامات این اندیشه، فرامرزی و فراملیتی بودن دامنه اقدامات انقلابی یاد کردند.سه روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۵بهمن ۱۳۵۷ دکتر کریم سنجابی از چهرههای سرشناس جبهه ملی عهده دار دستگاه دیپلماسی شد اما سه ماه بعد به دلیل ناهمخوانی با مجموعه کنار رفت. پس از وی دکتر ابراهیم یزدی از رهبران نهضت آزادی عهده دار دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران شد وخط مشی خود را بیطرفی مثبت اعلام کرد. در زمان سکانداری آقای یزدی، رژیم عراق اقدامات خصمانه با نظام برخاسته از انقلاب را شدت بخشید و تجاوزهای مرزی روبه رشد نهاد. مداخله در ناآرامیهای کردستان و خوزستان، بازداشت و اخراج ایرانیان مقیم عراق از این کشور، استفاده از نام مجعول و تحریکآمیز عربستان برای خوزستان و استفاده از لفظ جعلی خلیج عربی به جای خلیج فارس در مطبوعات عراق درخواست از ایران برای تخلیه جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک و از این قبیل مداخلات، با عکسالعمل جدی دستگاه دیپلماسی مواجه نشد.تا آنجا که عدهای این نقصان را متوجه وزیر امور خارجه وقت دانستند. سال گذشته مباحثهای در همین رابطه میان آقای درودیان پژوهشگر حوزه جنگ و آقای دکتر یزدی در گرفت که طرفین بطور مفصل به تشریح دیدگاههای خود با ذکر دلایل پرداختهاند. متن این مباحثات در فضای مجازی قابل دستیابی و مطالعه است.با استعفای دولت موقت در ۱۵ آبان ۱۳۵۸ ابوالحسن بنی صدر تصدی وزارت خارجه را بر عهده گرفت و از آنجا که در تدارک انتخابات ریاست جمهوری بود زمام امور دستگاه دیپلماسی کشور را به صادق قطبزاده سپرد. با روی کار آمدن قطبزاده فضای تشنج بر سیاست خارجی کشور حاکم شد. وی که به اصول دیپلماسی ناآشنا بود با لحن تندی به اعلام مواضع میپرداخت وتفاوتی میان تریبون دیپلماسی و تریبون سخنرانیهای مهیج قائل نبود. در این دوره، میانه عراق رسماً خواهان بازگرداندن وضعیت اروندرود به پیش از معاهده ۱۹۷۵، به رسمیت شناختن خوزستان به عنوان عربستان از سوی محافل بینالمللی و منطقهای و خروج بیقید و شرط ایران از جزایر سه گانه شد.در این دوره نیزجای دیپلماسی فعال خالی بود تا با تصمیمات بازدارنده بر روند پرشتاب دشمنی عراق مهار زند و با مستندسازی مداخلات دولت عراق و ارائه آنها به مجامع بینالمللی نقش فعالی در راستای وظایف ذاتی خود که همانا بازدارندگی بود ایفا نماید. این وضعیت کما بیش ادامه داشت و صدام توانست از نبود دیپلماسی فعال ایران استفاده کرده و قبل از حمله به ایران با ارسال نامههای جدا گانه به دبیرکل سازمان ملل، رئیس وقت ششمین کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد (فیدل کاسترو)،سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب، سازمان کشورهای وحدت آفریقا، سازمان جنوب شرق آسیا و سازمان کشورهای قاره امریکا ، با وارونه جلوه دادن حقایق زمینه را برای تجاوز به خاک کشورمان با عنوان اقدامی دفاعی فراهم کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]