واضح آرشیو وب فارسی:ثلاث: ثلاث – عبدالمجید اورا : دهها سال است که مدارس و آموزشگاههای شهرستان کنگان به امر آموزش مشغولند و خروجی های دانشگاهها و مراکز آموزشی علمی در حوزه ی نظری و فنی تعداد قابل توجهی فارغ التحصیل تحویل جامعه ی داده است؛ اما چرا توانمندیها آنان کمتر بچشم می آید؟عبدالمجید اورا هفته دفاع مقدس و یاد و خاطره شهیدان و همرزمان ایشان بویژه رزمندگان شجاع کنگان قایقرانان، کالیبرچی های بی باک، بچه های اطلاعات و عملیات و فرمانده سرافراز آنان در سالهای نبرد حق و باطل سردار حاج حسین کارگر را گرامی داشته و تلاش های ایثار گرانه و خستگی ناپذیرشان را ارج بی پایان می گذاریم. بزرگان جامعه شناسی می گویند: مردم در عرصه ی تعامل با جریانات روزمره به سه دسته تقسیم می شوند: – دسته ای که تحت تاثیر کلام و رفتارعاطفی فرد مقابل یا شرایط مشابه تابع جریان گروهی قرار می گیرند و آن جمع تاثیر پذیر یا منفعل تحرک و گفتار شان غریزی محسوب می شود و نه ذهنی . – برخی عاقلانه فقط جذب رفتار و گفتاری عقلانی می شوند که تمکین به تاثیر پذیری این دسته بر اساس براهین و دلایل روشن و وقائع مثبت صورت می گیرد . – اندیشمندان و نخبگان اجتماعی هم هستند که اتفاقات را پیشا پیش می خوانند و بنوعی افکار را رصد کرده یا حتی “اسکن” می کنند و حرف ها و کارکرد متقدمین و متاخرین را خوب تحلیل کرده و درک می کنند و بر این پایه سخنان و کرداری خلاقانه و قدرت آفرین از آنان صادر می شود . می خواهم به استناد مقدمه ی فوق و مثالی در پیش در خصوص توانمند های نیروهای بومی کنگان نکاتی را عرض کنم . اما مثال: می گویند سالها پیش مسئول دولتی معروفی بمنظور تفقد و دلجویی از سرخپوستان آمریکایی به یکی از مناطق سرخپوست نشین سرزد، در هنگام بازدید و گفتگو مسئول مذکور با بزرگان سرخپوست، تابلو نقاشی نسبتاً بزرگی را به او هدیه کردند، در آن تابلو تصویر عقابی ترسیم شده بود که گویا فقط می توانسته بر روی زمین راه برود و چنین برداشتی را تداعی میکرد. مسئول غربی از اهدا کننده تابلو پرسید؟ عقابهایی که ما دیده ایم عموما در حال پرواز بوده اند و این پرنده با پرواز بلندش قشنگ است. دلیل ترسیم عقاب در این قالب چیست؟ نقاش با لبخندی تلخ جواب داد: عقابی را که از بدو تولد با ریسمان و چرم ببندید تنها هنری که از او بجا می ماند تنها راه رفتن است.مسئول غربی متوجه غرض و پیام نقاش و نقاشی شد و بهترین تصمیم را در این دید که بازدید را نیمه کاره رها کند و خود را به جائی امن برساند . دهها سال است که مدارس و آموزشگاههای بزرگ و کوچک شهرستان ما به امر آموزش مشغولند و خروجی های دانشگاهها و مراکز آموزشی علمی هم تقریباً بهتر بگویم در حوزه ی نظری و فنی تعداد قابل توجهی فارغ التحصیل تحویل جامعه ی مبدا داده است؛ اما چرا توانمندیهای آنان کمتر به چشم می آید؟ واضح تر بگویم در دوره ای برخی تنگ نظری ها و بعضاً سیستم گزینش شتابزده و سلیقه ای در برخی دستگاه ها یا اعمال نفوذ برخی افراد در مراکز جذب و پذیرش از آن همه استعداد پشت میز و نیمکت نشین در گذشته و حتی اکنون در نقش آفرینی مدیریتی و سهم کارکنان اداری و سطوح تخصصی همین بضاعت اندک موجود در مقایسه با حجم و کیفیت نیروهای موجود کمتر بکار گرفته شده است و از سالها پیش حتی در مناصب بالای استان مدیران برجسته ای از کنگان مشغول به انجام ماموریت بودند و در موازات آن تعدادی از فرزندان همین خطه در کشورهای عربی از مدیریت بیمارستان تا کارشناس فنی تعمیر و نگهداری هواپیما و مهندسی پتروشیمی و مدیریت جنایی پلیس بین الملل و… در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مشغول بکارند . با اشاره ی ساده تر به نمونه هایی در امر مدیریت لنج ها و قایق های سفاری و صیادی که استعدادهای خاصی را می طلبد؛ حتی بسیاری مدرسه نرفته ها و درس نخوانده ها هم توانایی ذاتی و تجربی خود را به رخ بسیاری ازدرس خوانده ها مانند کاپیتان ها و ناخدا های تحصیلکرده کشیده اند . به هرحال در خصوص علل و موانع این پدیده ناخوشایند( اصل موضوع)، بعضاً چه آنهایی که هنوز کم و بیش در میدان کارند و یا برخی که مهاجرت کردند و چه آنهایی که ناشناخته ماندند و چه آنهائی که به هر ترتیبی برای نشان دادن شایستگی هایشان قربانی برخی خود برتربینی در بازیهای ناپخته و شناخته شده ی باندی و سیاسی دیگران شد می توان کتاب قطوری نوشت . گرچه در هر مرحله امید به بهبود اوضاع از این دولت تا آن دولت و از این نماینده مجلس تا آن نماینده مجلس و از این مسئول تا مسئولی دیگر روند خوشبینی به تعویق افتاد. البته دلایل عمده ی احتمالی که پشت ماجرا بود و هست به دست هایی بر می گردد که طی سالهای دراز جریان استحاله ی جمعیتی و “خطاهای چشمی” و اشتباهات ذهنی در دریافت اصل ماجرا در دو بُعد فرهنگی و انفوگرافی منابع انسانی، کنگان را خواسته یا ناخواسته در مسیر فعلی قرار داده است و متاسفانه روش های نامناسب ما در معرفی نیروهای قوی بومی مزید برعلت شده است. وقتی سخن از بومی به میان می آید در وهله اول آنها مراد از آنهائیست که خود و پدر و زادگاهشان کنگان بوده و حق آب وگل را با خون و رگ و پوستشان، علاقه و دوست داشتن شهرشان را فریاد زده اند و طبیعتاً پس از آن احراز بومی گری و “واجد الشرایط بودن” از طرق دیگر در اولویت های بعدی قرار می گیرد. سالهای اولیه ای که جزیره کیش مورد توجه سرمایه گذاران برجسته ی مرکز کشور قرار گرفت در کنار توسعه و عمران آن جزیره نگاه ویژه ای با ایجاد جامعه ی بومیان آن منطقه اعتبار و ارزش قابل توجهی را در نقش آفرینی و سهم آب و گل عاید بومیان کرد. راهکار فوری در جهت ارتقاء نیروهای توانمند بومی اختصاص سهمیه ی جذب و پذیرش فراتر از نگاه رقابتی نابرابر و پر حرف و حدیث در مسیر پر پیچ و خم فعلی اداری برای پاس داشتن جایگاه بومیان و میزبانان نیک اندیش کنگانی حداقل درعرصه ی انرژی گاز و پتروشیمی و سایر بخش های دولتی میسر است . توصیه دیگر به همشهریان انسجام در ارائه درخواست منطقی و سازمان یافته و بکارگیری ساز و کارهای عقلائی از مسیرهای مختلف قانونی و حقوقی است . فعل خواستن را در این رابطه شاید در مثال دیگری بتوانم تبیین کنم؛ گفته شده در کشورهای اروپایی عموماً زلزله به ندرت احساس می شده است و در دهه ی ۸۰ یکی از کشورها که گویا دل دست اندرکاران تعلیم و تربیت و بویژه دانش آمزان برای رصد زلزله و اندازه گیری میزان آن دلتنگ شده بودند، با هماهنگی قبلی قرار گذاشتند در تاریخ و ساعت و دقیقه ی خاص تعداد یک میلیون دانش آموز همزمان پاهای خود را برای چند لحظه به زمین بکوبند و پس از آن مراکز زلزله نگاری آن کشور توانستند شدت لرزه محسوسی را ثبت کنند تا هم ارزش کار گروهی و هم درسی در منظر کارگاه جمعی تجربه کرده باشند . و حرف اخر اینکه پرواز بلند را باید تجربه کرد هر چند در پرواز بلند از نظر آنان که معنی پرواز را نمی دانند تو کوچک و کوچکتر بچشم می آیی…
سه شنبه ، ۳۱شهریور۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ثلاث]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]