واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اقرار نوه ناخلف به قتل مادر بزرگ
پسر جواني كه متهم است با همدستي زن مورد علاقهاش مادربزرگ خود را به قتل رسانده، حادثه را شرح داد.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 16 روز پنج شنبه، 26 شهريور ماه قاضي ايلخاني، بازپرس ويژه قتل پايتخت با تماس تلفني مأموران كلانتري 158 كيانشهر از قتل زن سالمندي در خانهاش حوالي خيابان امام رضا با خبر شد. لحظاتي بعد بازپرس به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حادثه حاضر شد. بررسيها نشان داد جسد متعلق به زني 70 ساله به نام گوهر است كه با ضربات چاقو به گردن و نقاط ديگر بدنش كشته شده است. مأموران همچنين سجاده خونيني كنار جسد يافتند كه حكايت از آن داشت مقتول هنگام خواندن نماز به قتل رسيده است.
تحقيقات همچنين نشان داد هنگام حادثه شوهر مقتول براي خواندن نماز در مسجد، خانه را ترك كرده بود. شوهر مقتول در شرح ماجرا گفت: ساعت 12 و 30 دقيقه در حالي كه همسرم خانه بود، راهي مسجد شدم. ساعت 14 وقتي به خانه برگشتم متوجه شدم در قفل است. ابتدا زنگ خانه را زدم اما كسي جواب نداد به همين دليل سعي كردم در را باز كنم اما موفق نشدم. پس از آن بود كه با پسرم تماس گرفتم تا اينكه او با مرد كليدساز به در خانه آمد اما كليدساز هم نتوانست در آپارتمان را باز كند. در حالي كه خيلي نگران همسرم بودم در آپارتمان را تخريب كرديم و وقتي وارد خانه شديم متوجه شديم كه همسرم كشته شده است.
بررسي محل حادثه نشان داد مقداري از طلا و جواهرات پيرزن از خانه سرقت شده است. همچنين بررسيهاي بعدي نشان داد مقتول مقدار زيادي پول نقد در خانه نگهداري ميكرده كه عامل يا عاملان حادثه براي يافتن آن تمام وسايل خانه را به هم ريختهاند اما پولها را پيدا نكردهاند. شواهد موجود نشان ميداد كه حادثه خونين با انگيزه سرقت رقم خورده است. بررسيهاي صحنه جرم همچنين نشان داد قاتل يا قاتلان افراد آشنايي بودهاند.
پس از انتقال جسد به پزشكي قانوني و در حالي كه تحقيقات ادامه داشت يك روز بعد از حادثه مرد طلافروشي در منطقه كيانشهر با مأموران پليس تماس گرفت و گفت پسر جواني مقدار زيادي طلا بدون فاكتور براي فروش آورده است و احتمال ميرود طلاها سرقتي باشد. از آنجا كه احتمال ميرفت پسر جوان در ماجراي قتل نقش داشته باشد، كارآگاهان خود را به مغازه طلافروشي رساندند و پسر 20 ساله را كه اميد نام داشت به همراه مقدار زيادي طلا دستگير كردند. كارآگاهان وقتي هويت اميد را بررسي كردند متوجه شدند كه وي نوه گوهر است كه يك روز قبل به خاطر سرقت طلاها و جواهراتش به قتل رسيده بود. خانواده مقتول هم با حضور در كلانتري طلاها را شناسايي و اعلام كردند كه همه آنها متعلق به مقتول است. بنابراين اميد به عنوان مظنون اصلي حادثه تحت بازجويي قرار گرفت. او در بازجوييهاي اوليه منكر قتل مادر بزرگش شد و گفت: روز حادثه وقتي وارد خانه مادر بزرگم شدم يكي از بستگان نزديكم به نام محسن را ديدم كه با چاقو مادر بزرگم را كشته و با كيسه طلا و جواهرات در حال فرار بود. وقتي او را تعقيب كردم طلاها را رها كرد و از محل گريخت. من هم وسوسه شدم كيسه طلا را برداشتم و به طلافروشي رفتم اما گرفتار پليس شدم.
پس از طرح اين ادعا بود كه كارآگاهان پليس محسن را شناسايي و دستگير كردند. وي در بازجوييها گفت روز حادثه به آموزشگاه تعليم رانندگي رفتم و در حال آموزش رانندگي بودم و از ماجرايي كه اميد مطرح كرده خبر ندارم. بعد از آن بود كه كارآگاهان دوباره اميد را مورد بازجويي فني قرار دادند. متهم اين بار به قتل مادربزرگش با همدستي دختر مورد علاقهاش به نام شهره اعتراف كرد. وي گفت: مدتي است با شهره دوست هستم. ما قصد ازدواج داشتيم تا اينكه فهميدم مادر بزرگم مقدار زيادي پول و طلا دارد. به همين خاطر وسوسه شدم و نقشه سرقت طلاهاي او را با همدستي شهره طراحي كردم. روز حادثه همراه او به خانه مادربزرگم رفتم. او در حال نماز خواندن بود كه من نايلوني به سرش كشيدم و دهانش را با دستم گرفتم و شهره هم با چاقو چند ضربه به گردن و بدنش زد تا اينكه فوت شد. پس از اين ما همه خانه را گشتيم تا اينكه طلاهاي او را پيدا كرديم و از محل گريختيم.
با اقرار پسر جوان بود كه كارآگاهان به دستور بازپرس ايلخاني شهره را شناسايي و دستگير كردند. شهره صبح ديروز در بازجوييها به دوستي با متهم اعتراف كرد اما منكر همدستي با او در قتل شد. وي گفت: 10 سال قبل ازدواج كردم و يك پسر هفت ساله و يك دختر 10 ساله دارم تا اينكه چهار سال قبل به خاطر اعتياد شوهرم طلاق گرفتم. مدتي قبل از طريق شبكههاي اجتماعي با اميد دوست شدم. بعد از اين ارتباط ما ادامه داشت و به يكديگر علاقهمند شديم. او خيلي مرا دوست داشت و مدعي بود بدون من هرگز نميتواند زنده بماند. وي ادامه داد: روز چهارشنبه با اميد بودم كه شماره دو دختر را در گوشياش ديدم. وقتي موضوع را از او پرسيدم، جواب مرا نداد به همين خاطر عصباني شدم و با حالت قهر از او جدا شدم و به خانه پدريام رفتم تا اينكه آنجا زمين خوردم و لبم زخمي شد و مجبور شدم براي درمان به بيمارستان بروم. پس از اين اميد از طريق پيامك ميخواست پيش او بروم. او مدام پيامك ميداد كه با هم به مشهد برويم و آنجا مرا عقد كند اما من قبول نكردم و گفتم وقتي مرا عقد كني با هم به مسافرت ميرويم اما اميد پولي براي ازدواج نداشت. متهم در ادامه گفت: اميد هميشه مدعي بود كه در مغازه موبايل فروشي كار ميكند اما هيچ وقت پول نداشت و حتي من براي خريد موتورسيكلت به او پول دادم. او خيلي مرا دوست داشت به طوري كه گفته بود اگر پيشنهاد ازدواجش را قبول نكنم، خودش را در كوچهمان آتش ميزند. وي در پاسخ به سؤال بازپرس كه اميد مدعي است شما مادر بزرگش را به خاطر سرقت طلاها به قتل رساندهاي گفت: من از طريق خواهرش فهميدم كه مادربزرگش به قتل رسيده و آن روز اميد را نديدم اما او خيلي به من وابسته است و فكر ميكنم به خاطر عشق زيادي كه به من دارد مرا در قتل مادر بزرگش شريك كرده تا با هم به زندان برويم و آنجا هم تنها نباشد.
تحقيقات از متهمان به دستور قاضي ايلخاني در اداره دهم پليس آگاهي تهران ادامه دارد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]