واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتگوی مهر با طراح و کتابآرای موفق؛
رمزورازهای پیرایش یار مهربان/ سبک کاری من بیسبکی است
شناسهٔ خبر: 2919023 - یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۳
فرهنگ > کتاب
مجید زارع که نقش و طرحهایش بر جلد کتابها در سالهای اخیر تبدیل به برندی موفق در بازار نشر شده است، میگوید: سبک ویژه من برای طراحی جلد کتاب و کتاب آرایی در واقع بیسبکی است. خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: بسیاری از کتابهایی که توسط مجید زارع هنرمند جوان این روزهای کشور ساخته و به بازار نشر میآید چنان دلنشین است که وسوسه داشتنش مخاطب کتاب را به هیچ روی رها نمیکند.زارع در گفتگوی خود با مهر شمهای از آنچه جلدهای کتاب طراحی شده توسط او را قابل توجه و پرطرفدار کرده است بازگو میکند.* آقای زارع جایی در یکی از مصاحبههای شما خواندم که در موضوع کتابآرایی، صحبت از گرافیک ایرانی کردید و اظهار داشتید که دنبالهرو این سبک برای تزیین و پیرایش کتاب هستید. این گرافیک ایرانی چیست؟ ساخته و پرداخته ذهن شماست یا بومی شده هنر گرافیک و به نوعی هنری وارداتی است؟ بالاخره باید پذیرفت که هر فرهنگ و جامعهای یکسری روحیه و فرهنگ خاص دارد. در سوئیس یا لهستان وقتی یک پوستر را میبینید میتوانید حس کنید که این پوستر محصول خلاقیت و نبوغ هنرمندی از آن کشور و برای مردم آن کشور است.این خلاقیت از نوشتههای متن تا جزئیات حضور تصاویر در متن و اجرای آن را شامل میشود. هر کسی با توجه به شرایطی که در آن زندگی میکند، جامعه و مردمش و خوشایند آنها، اگر خودش را فیلتر نکند و در ارائه بصری کار هنریاش آن نمادها را وارد کند به هنری میرسد که مختص خودش است و مدلی خاص از نگاه را داردگرافیک ایرانی نیز صاحب مدلی خاص از نگاه است که در ایران میشود آن را دید و حس کرد و در خارج از ایران نه. نمونه کار گرافیست ایرانی را نمیتوانید در کار یک چینی یا لهستانی یا آمریکایی ببنید. کار او نماینده نگاه فکری و فرهنگی اوست و بر میگردد به اینکه کجا و در چه شرایطی و با چه اوضاعی در حال کار هستی.گرافیک، همین نوع نگاه و مدل ترجمه شما از یک محتوا و رساندنش به فرمی در زبان تصویر است. اگر شما در این زمینه الگوریتم خودت را داشته باشی، کاری را خلق خواهی کرد که مختص به خودت خواهد ماند.* شما الان در کارتان برای کتابآرایی و ساختن جلد کتاب، از یک الگوریتم شخصی مبتنی بر تعریفی که از گرافیک ایرانی ارائه دادید استفاده کرده و به آن پایبندید؟ من ادعایی ندارم اما الگوریتم خودم را دارم و نگاهم هم نگاه شخصی است. کارهایی را که من انجام میدهم را هر یک از دوستان هنرمند دیگرم به شکلی خاص انجام میدهند. اینکه در یک بازه زمانی یک نکاه و دید و فرم و الگوریتم را جا بیاندازی و برایش تعدادی نمونه بسازی، صاحب سبک خودت هستی و کسانی که کارت را در بازار میبینند احتمال انجام شدنش توسط شما را میدهند. این یعنی رسیدن به شیوهای تازه در کار که میشود پیشبینیاش کرد.
* این یعنی همان اتفاقی که در طراحیهای شما برای جلدهای کتاب رخ میدهد؛ ویژگی کار خودتان را در چه چیزی میدانید؟ من از موادی که مخاطب انتظار حضورش روی جلد کتاب را ندارد برای ساخت جلد استفاده میکنم. دیگر اینکه کتابی که من رویش کار میکنم باید خودش اتمسفری داشته باشد که بتوان رویش کار کرد. اما باید به شما بگویم که من به طور رسمی شیوه خاصی برای کارم ندارم. در کار من نمیشود انتظار داشت که خروجی کار چه چیزی است و این قابل تشخیص نیست.به نظرم سبک کار من همین است که نمیشود از ابتدا تشخیص داد قرار است چه خروجی داشته باشم. اینکه آدم خودش را بسپارد به محتوا و هر چه آن دیکته کرد را برایش بسازد سبکی است که من انجام میدهم. سبک من رسما نداشتن استیل و ساختار خاصی است و به عبارت بهتر سبک من بیسبکی است. تعدد در نداشتن سبک است که سبک من را ساخته است. این باعث میشود که هر کار تو فضایی داشته باشد که هیچ ارتباطی با هم ندارند.* پس شما این توانایی را دارید که با هر محتوایی بتوانید به سادگی رابطه برقرار کنید؟ شده متنی را بخوانم و آن را رد کنم. در انتخاب آثار حس و حال من هم خیلی دخالت دارد. اما خب در ۹۰ درصد مواقع توانستهام با متنهایی که پیشنهاد شده ارتباط بگیرم.
جلد کتاب قاف، تازهترین اثر مجید زارع* الان بیشتر ناشران سعی دارند که در بخش طراحی جلد تا جایی که ممکن است کار را ساده و ارزان در بیاورند. یا جلد اصلی کتاب را در آثار ترجمه شده مورد استفاده قرار دهند یا با کمترین هزینه ممکن به طراحی جلد بپردازند. در چنین فضایی شما چطور میتوانید به ناشر بقبولانید که برای طراحی جلد و کتابآرایی هزینه کند؟ در این زمینه بحثی داریم. الان با توجه به مدیومهای مختلفی که برای خواندن پیش آمده کتاب به شکل فیزیکی و کلاسیک آن کمتر مورد توجه واقع میشود. در اروپا و آمریکا ناشران سعی میکنند که برای رفع این مشکل چیزی را به عنوان ارزش افزوده به کتاب بیافزایند که نتوان در فضای مجازی آن حس ار تجربه کرد. مثلا کتابی را میسازند که شکل یک کیف زنانه است. لذت داشتن این کتاب را نمی شود با مطالعه مجازی حس کرد.به نظر من یک دلیل و توجیه برای سرمایهگذاری در ساخت جلد ویژه و کتابآرایی همین حس مطلوب داشتن یک کتاب خاص در مخاطب است. یعنی کالایی را عرضه و تولید کردن که مخاطب جز با خریدنش نتواند حس لذت بردن از آن را تجربه کند.من کتاب «سرباز سالهای ابری» را با همین نگاه تولید کردم. این کتاب در یک سال ۷ چاپ فروخت یعنی ۲۱ هزار نسخه. خوب میدانید که نه راوی کتاب فرد مشهوری بود و نه کار عجیب و غریبی در طول دفاع مقدس کرده است.در حالت عادی آیا بیشتر از ۲ هزار نسخه از این کتاب فروش میرفت؟ نه. ما با کار بر روی جلد این کتاب توانستیم برایش مخاطب غیرتخصصی پیدا کنیم. بر خلاف نظر برخی از دوستان، این دلیل خوبی است که باعث شود بسیاری به سمت خرید کتاب روی بیاورند و بخواهند آن را داشته باشند.ناشر دیگری که حوزه کاریش مدیریتی است در سفارش اولی که به من داد یک دهم مبلغ دستمزد من را داد. اما کتابش را سه ماهه فروخت و برای کار دیگری آمد و دوباره با قیمتی منطقی تر سفارش داد. او متوجه شد که راهی را پیدا کرده که با آن بتواند کتابش را سریع و با اطمینان بفروشد. جلد کتابش در واقع ریسک فروش کتاب را برای او کم کرد.
جلد کتاب «غریب قریب» طراحی شده توسط مجید زارع* متوجه منظور شما هستم اما آیا ناشر ایرانی زیر بار این منطق میرود و هزینه میکند؟ تجربه من نشان داده که بله.* پس چرا جلد نامرغوب و بی کیفیت در بازار زیاد است؟ شرایط اقتصاد امروز همه ناشران را گزیده کار کرده است. افزایش هزینههای نشر باعث شده تولید کتاب امری هزینهبر باشد و مردم نیز به طبع سعی دارند به جای کتاب به تامین نیازهای دیگری از خود بپردازند. ناشر در این میان گزیده کار شده و سعی میکند همه چیز را با وسواس و به صورت گزیده جلو ببرد.او میداند که اگر این کار را نکند سرمایه مبدل به کتاب شدهاش در این بازار روی دستش میماند. به نظر من این اتفاق باعث شده رفته رفته این حالتی که نام بردید از بین برود کما اینکه کارهای موجود در بازار هم به نظر من کارهای خوبی است.* با این حال اما کتابهای کمی در بازار هست که بخواهیم به خاطر جلدش آن را داشته باشیم. شما واقعا در مقایسه با آثار مکتوب اروپایی و یا حتی آسیایی وضعیت ما را خوب میدانید؟ شرایط آنها با شرایط ما بسیار متفاوت است. در آمریکا کتابی چاپ میشود که ۶۰ میلیون نسخه فروش میرود و یا در ژاپن کتابی چاپ میشود که ۲ میلیون نسخه میفروشد. قیاس فضای کار ما با هم درست نیست.آنها کاغذ مکانیکال را ساختهاند که با آن چنین کتابهایی چاپ شود. کتابهایی که خوانده شود و بعد در مترو باقی بماند برای مخاطب بعدی. بعد از یک بازه زمانی کوتاه هم کاغذ شکننده آن از بین میرود. کتابهایشان رسما تاریخ مصرف دارد اما ما که با این نگاه کتاب منتشر نمیکنیم. ما کتاب را برای مثلا ۲۰ سال نگاه داشتن منتشر میکنیم پس برای چاپش کاغذ ارزان هم هزینه نمیکنیم. من صحبت از رضایت کردم اما باید ببینیم رضایت یعنی چه. من از کارهای خودم هم به یک معنی رضایت ندارم چون اگر رضایت داشته باشی دیگر کارت جلو نمیرود. الان در بازار کتاب، جلدها و کتابآراییهای خوب اتفاقا زیاد است.البته باید بگویم که ناشران برای داخل کتاب خیلی کم وقت میگذارند اما برای جلد به این باور رسیدهاند که باید هزینه کنند. البته در این میان روحیات افراد هم مهم است. من وقتی جلد سرباز سالهای ابری را ساختم، هزینه اجرایش در آن موقع دو برابر هزینههای عادی ساخت یک جلد کالینگور میشد که بسیار گران هم بود انتشارات فاتحان اما ریسک کرد. کتاب در نمایشگاه کتاب ۳هزار جلد فروخت و دست به دست بردند و همین شد که در سال اول ۲۱ هزار جلد از کتاب فروخت.* کاری بوده که دوست داشته باشید جلدش را بسازید و موفق به آن نشده باشید؟ کارهای رضا امیرخانی و فاضل نظری را خیلی دوست دارم جلد بزنم.* و کاری هم بوده که انجامش پشیمانتان کند؟ نه. چیزی به خاطر ندارم......................گفتگو: حمید نورشمسی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]