تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816597844




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

راز قتل پدر در سینه پسر


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

راز قتل پدر در سینه پسر خرداد 90 در حال رسیدگی به پرونده‌های قضایی بودم که مرد جوانی در حالی که بشدت گریه می‌کرد و برگه‌ای به دست داشت وارد اتاقم شد. بریده بریده حرف می‌زد. فقط نام یک مرد را بر زبان می‌آورد و با یادآوری نام آن مرد گریه می‌کرد.
 

کمی با او حرف زدم و آرامش کردم. بعد از او خواستم ماجرا را برایم تعریف کند. مرد جوان کمی که آرام گرفت ادامه داد می خواهد از برادر بزرگ ترش به اتهام قتل شکایت کند. با شنیدن این حرف بیشتر کنجکاو شدم بدانم ماجرا از چه قرار است. مرد جوان همین طور که نشسته بود و اظهاراتش را برایم می نوشت، آرام آرام برایم ماجرا را اینچنین تعریف کرد که از آبان81 پدرم به طرز مرموزی ناپدید شد و از آن زمان تا سال 90 هیچ خبری از او نداشتم. همیشه گمان می کردم پدرمان بدون خداحافظی ما را ترک کرده است. همیشه از او به خاطر این کار دلخور بودم و به خودم گفته بودم اگر او را یک بار دیگر ملاقات کنم از او گلایه می کنم که چرا این همه مدت بی آن که نشانی از خود برایمان بگذارد ترکمان کرده است. همیشه امید داشتم یک روز پدرم به خانه بازگردد اما این کور سوی امید برای همیشه از دلم رفت. باورم نمی شود برادرم او را کشته باشد. او در این مدت به ما دروغ گفته و راز فوت پدرمان را مخفی کرده بود. چند روز پیش که بابرادرم مشاجره مان شد او مرا تهدید کردو گفت نگذار آن بلایی که سر پدرمان آوردم بر سر تو هم بیاورم. همین جملات کافی بود تا من به برادرم شک کنم. کنجکاو شده و از او خواستم ماجرا را برایم بگوید که ابتدا طفره رفت و بعد گفت پدرمان را کشته است. اگر ماجرا را برای کسی بازگو کنم بلایی سرم می آورد. با شنیدن این حرف ها شوکه شده بودم. از خانه بیرون زدم و چند ساعتی در کوچه پرسه می زدم تا این که دیگر طاقت نیاوردم و تصمیم گرفتم از برادرم شکایت کنم تا شاید حداقل جسد پدرم را پیدا کنم و برایش مراسم خاکسپاری بگیرم و هر پنجشنبه سر خاکش بروم و با او درددل کنم. با شنیدن حرف های تکان دهنده این جوان، دستور تحقیقات را صادر کردم و از کارآگاهان جنایی خواستم در رابطه با این پرونده تحقیقات لازم را انجام دهند. پس از دو روز کار آگاهان جنایی پلیس آگاهی شهریار به من گزارش دادند که این ماجرا صحت دارد چون همان سال 81 خانواده این مرد در پلیس آگاهی گم شدن وی را گزارش داده اندو با توجه به تحقیقات پلیس در آن زمان ردی از مرد گمشده پیدا نکرده اند. بنابراین ماموران به تحقیقات ادامه دادند و در پایان هفته برادر بزرگ تر شاکی را برای تحقیقات احضار کردند. او در بازجویی ها مدام از بازگو کردن حقیقت طفره می رفت تا سرانجام اعتراف کرد که پشیمان شده و عذاب وجدان گرفته است. دیگر می خواهد به این راز 9 ساله که کابوس
زندگی اش شده پایان دهد. کارآگاهان جنایی به تحقیق از وی ادامه دادند و در لابه لای حرف هایش متوجه شدند پدرش رفتار مناسبی با مادرشان نداشته است که همین موضوع باعث شده او در آن زمان که فقط
20 سال بیشتر نداشته و در آغازین سال های جوانی بوده نسبت به رفتارهای پدر کینه به دل بگیرد و در یک شب پاییزی و زمانی که اعضای خانواده به مهمانی در شهر دیگری رفته بودند نقشه قتل پدر را عملی کند. در آن شب متهم زمانی که با پدرش درگیر می شود چاقویی برداشته و وی را با زدن
ضربه هایی به بدنش از پای درمی آورد. زمانی که به خود می آید تازه می فهمد دست به جنایت زده است. نمی داند با جسدی که کف اتاق افتاده چه کار کند. بنابراین با گذشت یک ساعت از وقوع جنایت تصمیم عجیبی به ذهنش خطور می کند. او این بار بیل و کلنگ می آورد و کف اتاقی که پدر را در آنجا کشته بوده حفر می کند و جسد را با همان لباس و شلوار خانگی که به تن داشته به درون گودال حفر شده می اندازد و در آنجا دفن می کند. بعد بلافاصله با ریختن خاک گودال را پر می کند و دوباره موزائیک ها را در آنجا می گذارد و مثل روز اولش می کند. بعد لکه های خون روی زمین را پاک می کند. روز بعد با آمدن اعضای خانواده وانمود می کند که پدر از خانه رفته و دیگر بازنگشته است. او همراه اعضای خانواده شروع به جست وجو برای یافتن پدر می کند و حتی همراه آنها به اداره پلیس رفته و گمشدن پدر را خبر می دهد. چند ماه بعد که پدر خانواده پیدا نمی شود، مادر تصمیم می گیرد خانه را بفروشد و به مکان دیگری بروند. متهم به قتل از ترس این که مالک جدیدخانه متوجه دفن جسد شود، در غیاب خانواده دوباره اتاق را حفر می کند و جسد پدر را پس از چند ماه از آنجا خارج کرده و شبانه با انداختن درون گونی به یک چاه متروکه در اطراف شهر منتقل کرده و در آنجا دفن می کند و حتی در چاه را هم با سیمان می بندد و فقط نشانه ای روی آن می گذارد تا مشخص شود او را در آنجا دفن کرده و پس از بازگشت به خانه موزائیک های اتاق را دوباره سر جایش می گذارد. بعد از چند هفته آنها خانه را می فروشند و به مکان دیگری می روند. متهم هر پنجشنبه به مقابل چاه متروکه می رفته تا متوجه شود کسی جسد را از آنجا خارج کرده یا نه و در این 9 سال راز جنایت را پنهان نگه می دارد. با گذشت 9 سال و زمانی که با برادر کوچک ترش مشاجره می کند راز این جنایت برملا می شود. با توجه به گفته های متهم که بشدت دچار عذاب وجدان شده بود، کارآگاهان جنایی برای یافتن جسد به چاه متروکه ای که اوگفته بود اعزام شدند و توانستند بقایای اسکلت و بخشی از لباس و شلوار مقتول را که درون چاه مانده بود را کشف کنند. زمانی که باقیمانده لباس و شلوار مقتول را به همسر وی نشان دادند او تائید کرد که همین لباس و شلوار را آخرین باری که شوهرش را دیده به تن داشته است. بقایای اسکلت کشف شده در اختیار کارشناسان پزشکی قانونی قرار گرفت که مشخص شد جنازه متعلق به همان مرد گمشده است. به این ترتیب راز این جنایت که 9 سال در قلب پسرخانواده پنهان مانده بود، فاش شد و او روانه زندان شد. اصغر احمدی - بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان شهریار تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)


 


جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 08:29





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن