تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816208269




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهيدي كه پرچم غيرت مجاهدان را بر فراز گنبد زينب كبري(س) نصب كرد


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شهيدي كه پرچم غيرت مجاهدان را بر فراز گنبد زينب كبري(س) نصب كرد
محمد حميدي از شهداي مدافعان حرم است كه در ماه مبارك رمضان سال 94 در سوريه به شهادت رسيد.
نویسنده : محبوبه قرباني 


مجاهدي از يك خانواده مقاوم و ايثارگر كه پدر اين خانواده مدت زيادي از جواني‌اش را در جبهه‌هاي دفاع مقدس گذراند و امروز يكي از جانبازان كشورمان به شمار مي‌رود. مادر محمد نيز شيرزني است كه مي‌گويد: خدايا قرباني كه از طرف همه خانواده بود را قبول كن. بهتر از اين نداشتم كه در راه حضرت زينب(س) بدهم. مدتي از اربعين شهيد حميدي مي‌گذرد كه براي ديدار با خانواده او به منزل پدري‌اش مي‌رويم. هنوز بنر شهادت محمد بالاي در منزل نصب است و اتاق خانه با عكس‌هاي بزرگ و كوچك محمد زينت گرفته‌اند. در گوشه اتاق تختي به چشم مي‌خورد و يك دستگاه اكسيژن! از احوال پدر مي‌پرسم. در جواب مي‌شنوم كه جانباز شيميايي است و اين دستگاه اكسيژن متعلق به اوست. يادگاري جانبازي‌ پدر از عمليات والفجر 8 است. او براي‌مان تعريف مي‌‌‌كند در دوران جنگ يك ماه از شش ماه دوران نقاهتش گذشته بود كه به واسطه خوابي دوباره به جبهه دعوت مي‌شود. در خواب امام خميني به او مي‌گويد: چرا خوابيده‌اي؟ نمي‌تواني آب هم دست رزمندگان بدهي؟ بلند شو برو... ولايت پذيري و عشق او به امام و مقتداي زمانش باعث شد تا با همان جسم زخمي‌اش راهي جبهه شود تا جايي كه پسرش حسين 16 ساله را نيز با خود همراه مي‌كند. حسين هم مجروحيتي را از حلبچه به سوغات مي‌آورد. به هرحال سر حرف را از محمد باز مي‌‌كنيم و دلتنگي خانواده آغاز مي‌شود. اما ذوق و شوقي در صداي‌شان نهفته است كه با غرور و افتخار از شهيدشان حرف مي‌زنند. شهيد حميدي تعلقي به اين دنيا نداشت. نه ازدواج و نه فرزندي كه بعد از سال‌ها خدا به او عطا كرده بود قدم‌هايش را در راه جهاد نلرزاند بلكه هر بار مقتدرانه و عاشق‌تر از بار قبلي براي دفاع از حرم رهسپار مي‌شد. يك خانواده انقلابي حميد حميدي پدر شهيد متولد 1320 است كه با گلستان بهرامي مادر محمد در سال 1339ازدواج مي‌كند. حاج حميد ماجراي آشنايي و شروع زندگي ساده‌شان را اينطور تعريف مي‌كند: پدرم براي آموزش قرآن مرا به مكتب فرستاد. منزل ما با مكتب مسافت زيادي داشت به همين دليل شب‌ها به منزل آقاي بهرامي مي‌رفتم. دختر خانواده را برايم خواستگاري كردند. زندگي را در قزوين آغاز كرديم. در كفش ملي استخدام شدم و به تهران آمديم. ادامه زندگي را از منزل عمه در تهران شروع كرديم و خدا فرزند دختري را به ما عطا كرد. بعد از چند سال يك خانه 45 متري خريديم. حاصل زندگي مان سه دختر و دو پسر است. مادر شهيد هم از حضورشان در تظاهرات انقلابي مي‌گويد: محمد را باردار بودم اما از تظاهرات انقلاب غافل نشدم. اعلاميه‌ها را از زير درخت بر مي‌داشتم و به همسرم مي‌دادم تا پخش كند. بعد از انقلاب هم در زمان جنگ به تنهايي خانه را اداره مي‌كردم. خياطي، آشپزي و... براي رزمندگان انجام مي‌دادم. از مادر در مورد محمد سؤال مي‌كنيم. اينكه چه نظري در خصوص شهادت دردانه‌اش دارد و او رو به آسمان مي‌گويد: خدايا روزي به من هديه‌اي دادي كه ذوق كردم و يك روز آن را گرفتي و باز ذوق كردم. اين قرباني كه از طرف همه خانواده بود را قبول كن. بهتر از اين نداشتم كه در راه حضرت زينب(س) بدهم. خودش بهترين بود... اخلاق شهيد مادر شهيد در ادامه از خلقيات پسر شهيد مي‌‌گويد: محمد بسيار مهربان، صبور، آرام و رازنگهدار بود. 9 ساله بود كه در كلاس قرآن ثبت‌نام كرد. مادر دوستش را ديدم گفت خيالت راحت با پسرم قرآن مي‌آموزند. خيلي خلاق، بي‌باك، پرجنب و جوش و نترس بود. كنجكاوي محمد در وسايل برقي و هوش و استعدادش قابل توجه بود. يك راديوي كوچك درست كرده بود و موجش را انداخته بود روي راديو. عاشوراي 93 نذري پخته بودند و برايمان آورده بود. گفت مادر مرا ببخش و حلال كن. شايد سال آخر نذري باشد! خواهر شهيد هم وارد گفت‌و‌گوي‌مان مي‌شود و خاطره‌اي از برادر تعريف مي‌كند: يك بار سيزده بدر به باغي رفته بوديم. در يك باغ پرنده‌اي كوچك از لانه‌اش در بالاي درخت پايين افتاده بود. درخت خيلي بلند بود. محمد پرنده را دستش گرفت تا داخل لانه‌اش بگذارد. به محمد گفتم چكار مي‌كني؟ گفت مي‌خواهم ببرمش تا مادرش نگران نشود. ما را چند ساعت در آن باغ نگه داشت تا مطمئن شود مادر پرنده مي‌آيد يا نه. ازدواج شهيد حميدي مادر شهيد از ازدواج محمد خاطره‌ها دارد. او مي‌‌گويد: پسرم تمايلي به ازدواج نداشت مي‌گفت نمي‌خواهم خانواده‌ام به سختي بيفتند اما با اصرار ما برادرش دختري را كه مي‌شناخت به محمد پيشنهاد داد. همان ديدار اول محمد از موقعيت، مأموريت‌هاي طولاني مدت و سختي كارش با دختر و خانواده‌اش صحبت كرد و آنها همه شرايط را قبول كردند. عروس مهريه‌اش را يك شاخه نبات و يك جلد كلام الله انتخاب كرده بود. خودمان 72 سكه به نيت 72 تن و 14 سكه به نيت 14 معصوم اضافه كرديم. سال 85 شب ميلاد امام حسن(ع) با مراسمي بسيار ساده عقد كردند. هفت سال بچه‌دار نشدند. محمد مي‌گفت مادر من شهيد مي‌شوم نمي‌خواهم زن و بچه را بي‌سرپرست بگذارم. گويا خواب ديده بود چون يك روز بعد از برگشت از سوريه به من گفت: حضرت زينب (س) خواسته‌اند تا از خودم يادگاري بگذارم و خود خانم هديه‌اش را داده است. خدا به آنها يك پسر به نام محمد طاها عطا كرد. اما اين اتفاق هم قدمش را براي دفاع نلرزاند. رهسپار شام وقتي شهيد حميدي به سوريه مي‌رود، لقب ابوزينب به ايشان داده مي‌شود. پدر خانواده در اين خصوص مي‌گويد: ابوزينب نام يكي از مجاهدان عرب زباني بود كه دوستي زيادي با پسرم داشت. بعد از شهادت اين سردار عرب زبان، به پسرم لقب ابوزينب داده بودند. پسرم دفعه اول كه رفت سوريه پشتش تركش خورد و مجروح شد. سه ماه بعد براي بار دوم اعزام شد. اين بار از ناحيه پا مجروح شده بود. از يك سمت تير خورده بود و از سمت ديگر خارج شده بود. مادر نيز در ادامه حرف‌هاي همسرش با بغض مي‌گويد: محمدم تا 27 خرداد 93 استراحت كرد و براي بار سوم تصميم به رفتن گرفت. تازه بخيه پايش را كشيده بودند. گفت مادر مي‌خواهم بروم. سه بار اين جمله را تكرار كرد. خواب حضرت زينب را ديده بود كه چرا ما را رها كردي؟ گله حضرت زينب كافي بود تا خانواده را راضي كند. گفتم خدا به همراهت. من و پدر كسالت داشتيم به همين خاطر بلند شديم تا از زير قرآن او را رد كنيم اين موضوع خيلي عذابمان مي‌دهد. در دل با خود مي‌گويم ‌اي كاش مثل علي اكبر امام حسين او را گلاب پاش و شانه به موهايش مي‌زدم. فصل شهادت پدر شهيد با بيان اينكه محمد ماه رمضان به دنيا آمد، ماه رمضان عقد كرد و ماه رمضان با زبان روزه شهيد شد، نحوه شهادت پسرش را اينطور تعريف مي‌كند: مسئول محمد مي‌گويد قرار نبود ايشان را رهسپار عمليات كنيم اما آنقدر دست‌هاي مرا بوسيد تا با خواهش و التماس اذن رفتن گرفت. محمد قبل از سحر بلند شد نماز شبش را خواند. سحري خورد، غسل شهادت كرد، زيارت عاشورا و جامعه كبيره را خواند و بعد از نماز صبح همراه دو نفر از دوستانش براي بازبيني مقرراهي شدند. اما در راه به كمين دشمن برخورد كرده و به شهادت رسيدند. خواهر شهيد ادامه مي‌دهد: رفته بوديم از پاي عمل كرده مادر عكس بگيريم و منتظر نوبت بوديم. ناگهان همسرم آمد دنبالمان تا ما را به خانه برگرداند. شهادت محمد را به من خبر داد. در ماشين به خواهرم خبر شهادت محمد را گفتم. مادر را نيز اينطور آماده كرديم: مگر نمي‌گويي سر و جانم فدايت يا حسين، حالا وقت آن است ثابت كني، بچه‌ات فداي خواهرش حضرت زينب شده. بي‌درنگ مادر گفت: تمام زندگي‌ام فداي اين خاندان. قبل از اينكه به پدر چيزي بگوييم با گريه و ناله‌هاي مادر متوجه شهادت محمد شد. خواهر ادامه داد: محمد و محمدها هديه قدم‌هاي آقا امام زمان... محمد مي‌گفت مي‌خواهم بروم افتخار بچه‌ام باشم. امروز محمد مايه افتخار همه شد. رؤياي مادرانه مادر شهيد رؤيايي را براي‌مان تعريف مي‌كند كه نشان از رابطه عميق قلبي مادرانه‌اش با محمد دارد. او مي‌گويد:در مجروحيت فرزند ديگرم حسين خواب ديدم. دو خانم در خواب آمدند گفتند بيا برويم ملاقات حسين. گفتم نمي‌آيم. گفتند چرا؟ گفتم چون مادر وهب چيزي كه در راه خدا داديم انتظار برگشتش را نداريم. در مجروحيت محمد نيز خواب ديدم منزل دخترم مهمان هستم. چندين خانم با چادر مشكي ايستاده بودند. يكي از آنها قد بلندتر بود كه لباس سبز و سفيد پوشيده بود. آن خانم را از سر تا پا بوسيدم. وقتي خواستم پهلويش را ببوسم يكدفعه آهي كشيد! محمد بعد از دو ماه مجروحيت مرخص شد. با آتل و عصا آمد. گفتم چرا با عصايي؟ گفت پايم پيچ خورده. گفتم بگو تير خورده. در خواب حضرت زهرا(س) مرا آماده كرد. هيچ مجروحيتي به مجروحيت مادر نمي‌رسد... در پايان ديدارمان خواهر شهيد فيلمي از محمد نشان مي‌دهد كه همه وجودمان را سرشار غرور مي‌كند. در اين فيلم شهيد محمد حميدي نردباني مي‌گذارد و پرچم قرمز رنگ يا زينب كبري را در دست گرفته و بالاي گنبد طلايي حضرت زينب(س) نصب مي‌كند. با يك دست ستون پرچم را گرفته و دست ديگر محمد بر فراز آسمان بلند است. فريادش با اين جملات طنين‌انداز آسمان دمشق مي‌شود و همچون پتكي بر سر دشمنان فرود مي‌آيد: اللهم صل علي محمد(ص) و آل محمد(ص) و بر زينب كه دختر پيامبر است و بر دختر علي كرار و به دختر زهرا(س) دختر اطهار ما سپاه حيدري حسيني هستيم، شكست نمي‌خوريم لبيك يا زينب... ‌ دلنوشته مهدي سلحشور از اقوام شهيد در خصوص شهيد مهدي حميدي: يك وجه اشتراكي بين همه رفقاي شهيدم در دفاع مقدس بود كه هيچوقت فراموش نمي‌كنم. آن وجه اشتراك چيزي نبود جز بريدن از دنيا و تعلقاتش. هيچ وقت فكر نكردم اين وجه اشتراك تاريخ مصرف داشته باشد و شهادت محمد دوباره اين را برايم ثابت كرد. بريدن از دنيا و تعلقات آن شاه كليد پرواز به آن بالا بالاهاست. يعني بالاترين مرحله كمال (كه فرمود؛ فوق كل برّ برُّ حتّي يقتل الرّجل في سبيل الله...)

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن