تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819163502




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حقوقدانان ایرانی و حقوقدانان برجسته دنیا


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: sonbol256125th November 2007, 11:08 AMابوالقاسم گرجى منبع: روزنامه ایران (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) سال و محل تولد: ۱۳۰۰ تهران رشته تخصصى: فقه و اصول اسلامى فعاليت ها: ـ ورود به مكتب خانه و پرداختن به تحصيلات اوليه ـ شروع به تحصيل و در عين حال تدريس دروس مقدماتى فقه و اصول و بعد از آن پرداختن جدى تر به اصول، فلسفه و منطق ـ فراگيرى دروس قوانين، رسائل، مكاسب، كفايه و درى خارج نزد اساتيد بزرگوارى از جمله آقاشيخ محمدرضا تنكابنى و ... ـ عزيمت به نجف اشرف و حضور در محضر عالمانى همچون آقاشيخ محمدعلى كاظمى و آيت الله خويى و فراگيرى دروسى در اصول فقه همچون مكاسب، طهارت، صلوة و تفسير و اخذ اجازه اجتهاد از علماى حوزه علميه نجف اشرف ـ عزيمت به تهران در سال ۱۳۳۰ و شروع به تدريس مكاسب، كفايه و خارج در مدارس گوناگون و منزل تاكنون ـ شروع به تدريس ادبيات فارسى و عربى در دبيرستان ها در سال ۱۳۳۲ ـ ورود به دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران و شروع به تدريس در همان دانشكده از سال ۱۳۳۷ ـ تدريس دروسى همانند ادبيات، فقه و اصول در دانشكده الهيات ومعارف اسلامى و پس از آن تدريس در ساير دانشكده ها ـ اخذ دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۲ ـ ارتقا به مقام استادى دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۲ و مديريت گروه هاى مختلف آموزشى دانشكده هاى علوم انسانى دانشگاه تهران ـ رياست دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۱ ـ عضو پيوسته فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ايران ـ برگزيده به عنوان چهره ماندگار عرصه فقه و حقوق اسلامى در دومين همايش چهره هاى ماندگار سال ۱۳۸۱ آثار: مسائل هامه، من مسايل الخلاف، تصحيح و تعليق و تحقيق كتاب (الذريعة الى اصول الشريعه)، تفسيرى از مجمع البيان طبرسى با نام (جوامع الجامع)، صرف و نحو، ترجمه و تلخيص كتاب (عده الاصول) شيخ طوسى، تحول علم اصول فقه، تاريخ فقه و فقها، منابع و قواعد فقه، نگارش مقالاتى در مجلات ومنابع معتبر از قبيل دائرة المعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام و ... الهام تقى زاده: در آستانه ۸۳ سالگى با درد پايى كه راه رفتن را براى او دشوار كرده است، همچنان پس از نيم قرن تدريس و تحصيل درس فقه و حقوق، مشغول تحقيق و تدريس است. هر روز بعد از اذان صبح بيدار مى شود و در اتاق كارش تحقيق و كاررا پى مى گيرد تا ۶ و ۷ شب. سه چهار روزى هم براى تدريس در دانشگاه، خود را از آن سوى تهران به دانشكده حقوق در انقلاب مى رساند و درس مى دهد. دكتر ابوالقاسم گرجى متولد ۱۳۰۰ در تهران است و حالا در ۸۳ سالگى، وقتى به افق دور مى نگرد و طنين خوش و آرام گذشته را به ياد مى آورد، در جاى جاى آن، به رضايتمندى از كار و حرفه خود مى رسد. ابوالقاسم گرجى مى گويد: «در دوران كودكى از ۷ـ۸ سالگى قرآن مى خواندم و وقتى پس از قرائت قرآن در مجالس بارها مورد تشويق واقع مى شدم، انگيزه ام قوت مى گرفت تا معارف اسلامى را دنبال كنم.» ۱۳ ، ۱۴ سالگى مقدمات معارف اسلامى را كه شامل صرف و نحو ادبيات عربى بود، آغاز كرد و به خاطر پشتكار و علاقه اش به اين رشته از همان سال ها موفق شد مربى خوبى براى همسن و سال هاى خود و همچنين افراد مسن و تجار و كسبه آن زمان شود. او آنقدر در كار تربيت دانشجويانش شهره شده بود كه در محضر استاد و عالمانى چون آقا شيخ محمدعلى كاظمى و آيت الله خويى فراگيرى دروسى در اصول فقه همچون مكاسب، طهارت، صلوة و تفسير و... را دنبال كرد و تا اخذ اجازه اجتهاد از علماى حوزه علميه نجف اشرف را به دست آورد. او در بحبوحه نوجوانى و جوانى اش در ۲۳ سالگى به پيشنهاد استاد خويى به نجف رفت و دروس صرف و نحو و علوم اين چنينى را در آنجا آموخت و با همه كمبودهايى كه در نجف داشت توانست معلم و مربى خوبى براى آنچه آموخته بود، باشد. «از سن ۱۳ سالگى به خاطر علاقه وافرى كه به مسائل فقهى داشتم و با تشويق پدرم كه آن زمان مردى متدين و مذهبى بود توانستم راهم را انتخاب كنم. از همان سال ها، درس صرف و نحو را به صورت آزاد فرا گرفتم تا اينكه در ۲۳ سالگى با پيشنهاد يكى از علما به شهر نجف رفتم و آنجا اين درس را ادامه دادم.» پس از مدتى در نجف از نظر مالى در مضيقه قرار گرفت: «خواستم كه به ايران برگردم، روزى به حرم امير رفتم و گله به اميرالمؤمنان كردم كه اين رسم نيست من براى تحصيل علم و دين اينجا باشم و توانى براى ابتياع نان نيز نداشته باشم. به سختى پس از تضرع و راز و نياز در حرم به حجره طلبگى ام برگشتم، بلافاصله به فكرم رسيد كه قاليچه اى را كه در اتاق بود براى گذران زندگى ببرم و بفروشم، لحظه اى دراز كشيدم تا قدرى استراحت كنم و گرسنگى را از ياد ببرم، ولى متأسفانه از شدت گرسنگى خوابم نمى برد. يك دفعه فردى كه با من آشنا بود و نامش حاج رضايى اربابى بود و طلبه، در زد، در را باز كردم. او پس از لحظه اى درنگ از من خواست كه ۶ دينارش را بگيرم تا كارم راه بيفتد، تعجب كردم، چون كسى از وضع و زندگى من خبر نداشت، وقتى علت را جويا شدم، حاج اربابى گفت: به من الهام شده بود و حالا آمده ام تا اين چند دينار ناقابل را به صورت قرض از من دريافت كنى و به امورات خود برسى. هنوز باورم نمى شد كه دستى از غيب به يارى من آمده بود. پس از گرفتن دينار به مغازه اى رفتم و احتياجاتم را رفع كردم. پس از آن بود كه وضعم بهتر شد و اوضاع مالى ام تغيير كرد. در نجف ماندم و از برگشتن صرف نظر كردم. پس از چند سال يادگيرى دروس فقه و اصول در سال ۱۳۳۰ به ايران برگشتم.» ابوالقاسم گرجى با آنكه در اين كهنسالى به لرزش افتاده و از درد پايش شكوه مى كند، وقتى ياد روزهاى دور گذشته مى افتد، با همان شور جوانى مى گويد: «پس از برگشت از نجف سه ماه در مدرسه فيضيه در قم به تدريس پرداختم، سپس براى اينكه در جايى بتوانم تدريس كنم و مدرك داشته باشم و سر و سامانى به زندگى ام بدهم، در كلاسهاى متفرقه آن زمان شركت كردم تا تصديق مدرسى را داشته باشم. آن زمان امتحانى به نام مدرسى بود و بدين صورت بود كه اگر كسى تصديق ششم را داشت، مى توانست در اين آزمون شركت كند و ديپلم دريافت كند. من در اين امتحان شركت كردم و از قضا شاگرد اول نيز شدم. از اين جهت بود كه در سال ۳۰ شروع به تدريس مكاسب، كفايه و خارج در مدارس گوناگون و منزل كردم و از سال ۳۲ نيز به تدريس ادبيات فارسى و عربى در دبيرستانها پرداختم.» عينكش را بر مى دارد، خستگى چشم هايش را مى گيرد و ادامه مى دهد: «آن زمان آنقدر به تحصيل علم و تدريس آن به ديگران سرگرم بودم كه زندگى جارى را از ياد برده بودم. راستش پدرم ازدواج را به يادم آورد! اين گونه بود كه در سن ۳۶ سالگى و در سال ۱۳۳۶ ازدواج كردم و حالا صاحب دو فرزند هستم... پدرم آقا شيخ محمدحسن رزاز، اهل تهران بود و مردى متدين و متعهد و علاقه مند به علما و فقها.» او سهم به سزايى در موفقيت هايش در علم و زندگى دارد. حالا پس از سالها از اينكه در اين رشته درس آموخته و درس داده، بسيار راضى و خشنود است. در سال ۳۷ بود كه براى تدريس به دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران راه يافت و همزمان شروع به تحصيل در همان دانشكده كرد. تدريس دروسى همانند ادبيات، فقه و اصول در دانشكده الهيات و معارف اسلامى و پس از آن تدريس در ساير دانشكده ها. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند ابوالقاسم گرجى به خود قول داده بود كه هرچه در محضر عالمان بز رگى چون شيخ محمدعلى كاظمى و آيت ا• خويى آموخته در «طبق اخلاص» بگذارد و تقدير دين او را ادا كرد و اين چنين بود كه در سن ۸ ـ ۳۷ سالگى با توجه به اينكه فقط ليسانس داشت، از او خواهش كردند در چند دانشكده به دانشجويان در سطح دكترا هم درس بدهد و همزمان به ادامه تحصيل بپردازد. شناخت علما و فقها از او باعث شد كه موفقيتهاى چشمگير او بيش از پيش شود. گرجى در سال ۴۲ موفق به اخذ دكتراى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشگاه تهران شد. پس از چنين شايستگى، مسؤولان دانشكده حقوق دانشگاه تهران از او دعوت به همكارى كردند و اين گونه بود كه وى رسماً به دانشكده حقوق منتقل شد و به صورت رسمى به تدريس پرداخت. او در سال ۵۲ موفق به ارتقا به مقام استادى دانشگاه تهران و مديريت گروههاى مختلف آموزشى دانشكده هاى علوم انسانى دانشگاه تهران شد. در سال ۶۱ نيز رياست دانشگاه تهران را به دست گرفت و از آن سالها عضو پيوسته فرهنگستان علوم شد. ابوالقاسم گرجى پس از سالها تحقيق و تدريس در امور فلسفى بيش از ۲۰ جلد كتاب در فقه و اصول نگاشته و چندين كتاب زير چاپ دارد، همچنين بيش از ۱۳۰ تا ۱۴۰ مقاله در باب مسائل مختلف حقوقى به چاپ رسانده است. «در سالهاى نوشتن، حاشيه هاى بسيارى بر متون كهن نوشتم و تصحيح كردم و مقدمه و پاورقى بسيارى به آنها افزودم. مثلاً تفسير جوامع الجوامع من جزو كتاب سال و كتاب ده ساله اول انقلاب شد و چندين جايزه و لوح تقدير به خود اختصاص داد.»مسائل هامه من مسائل الخلاف، تصحيح و تعليق و تحقيق كتاب (الذريعه الى اصول الشريعه)، تفسيرى از مجمع البيان طبرسى با نام (جوامع الجامع)، صرف و نحو، ترجمه و تلخيص كتاب (عدة الاصول) شيخ طوسى، تحول علم اصول فقه، تاريخ فقه و فقها، منابع و قواعد فقه، نگارش مقالاتى در مجلات و منابع معتبر از قبيل دايرة المعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام و... از جلمه آثار و كتب به چاپ رسيده از ابوالقاسم گرجى است. «از همان اول كودكى عاشق حقوق بودم، آن سالها وقتى مى گفتند علم، فقط حقوق و فلسفه را مى شناختند و حالا پس از ۶۰ سال تحصيل و تدريس، همچنان شوق و علاقه ام كم نشده و خسته نيز نشده ام.» sonbol256125th November 2007, 11:10 AMسيد مصطفى محقق داماد منبع: روزنامه ایران (کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند) حقوقدان، اسلام پژوه و استاد فلسفه و سياست. متولد ،۱۳۲۴ قم کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند فرزند مرحوم آيت الله محقق داماد از مجتهدان بنام معاصر کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند شاگرد و دوست استاد شهيد مرتضى مطهرى کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند اخذ مدرك اجتهاد از حوزه علميه قم در سال ۱۳۵۰ کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند كارشناسى فلسفه و حكمت اسلامى از دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند كارشناسى ارشد فقه و حقوق از دانشكده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال ۱۳۶۰ کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند دكتراى حقوق بين الملل از دانشكده حقوق دانشگاه لون - لانوبلژيك در سال ۱۳۷۳ کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مدير دپارتمان مطالعات اسلامى آكادمى علوم جمهورى اسلامى از سال ۱۳۶۹ تاكنون کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مدير دپارتمان حقوق مركز مطالعات و تحقيقات كتابهاى دانشگاهى رشته علوم انسانى ۱۳۶۶ تاكنون کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مدير دپارتمان حقوق دانشگاه تربيت مدرس تهران از سال ۱۳۶۵ تاكنون کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند مدير دپارتمان فلسفه دانشگاه شهيد مطهرى از سال ۱۳۷۰ تاكنون کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند عضويت پيوسته در فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ايران کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند برخى ازتأليفات وى عبارتند از: احتكار از نظرگاه فقه اسلام، اصول فقه - مبحث الفاظ، اصول فقه - منابع فقه، قواعد فقه بخش مدنى ۱ و،۲ بررسى فقهى و حقوقى وصيت، حقوق روابط بين الملل در اسلام و... از مجموعه كسانى كه نزد شهيد مطهرى شاگردى كرده اند، سيد مصطفى محقق داماد، يگانه تر از ديگران باقى مانده است. چرا كه در درك و انتقال ديدگاه هاى استاد، چه در تفسير قرآن، چه در اقتصاد اسلامى و چه درحوزه اسلام سياسى، نكات و نقاطى را موردتوجه و تأكيد قرارداده و مى دهد كه ادامه مشرب فكرى آن زنده ياد به شمار مى رود. سيد مصطفى محقق داماد (احمدآبادى) اهل قم است و متولد سال ۱۳۲۴. او از معدود فقهايى است كه تحصيلات عالى خود را در فرنگ به پايان برده است و دكتراى حقوق بين الملل اش را از دانشكده حقوق «لون - لانو» بلژيك اخذ كرده است. از اين رو شايد بتوان نگاه او را به گونه اى پل ميان سنت و تجدد دانست. محقق داماد البته در فقه هم به درجه اجتهاد رسيده است و او را براساس سنت حوزه هاى علميه «آيت الله» مى نامند. در سابقه او سمت هاى فرهنگى بسيارى را مى توان ديد. از استادى دانشگاه و تحقيق و تدريس دراين عرصه تا رياست بخش حقوق مركز مطالعات و تحقيقات كتابهاى دانشگاهى علوم انسانى كه از سال ۶۸ تاكنون عهده دار آن است تا عضويت پيوسته در فرهنگستان علوم. محقق داماد ازجمله كسانى است كه مدافع پرداختن به انديشه شهيد مطهرى است و دراين باره مى گويد: اگر بخواهيم تعدادى ازعالمان اسلامى را درطول تاريخ نام ببريم كه توانستند در جامعه اسلامى تحول فكرى ايجادكنند، تعدادشان زياد نيست. ما عالمان اسلامى بزرگى داشتيم كه صاحب فكر، مكتب و تفكر بودند و محافل علمى، آموزشى و تحقيقى داشتند. مثلاً فقهاى بزرگ فلاسفه، اينها درطول تاريخ زياد بودند. اما تحول اجتماعى آنان بسيار كم بود و نتوانستند تأثيرگذار باشند و در پيكر جامعه نفوذ كرده باشند. به گذشته ها اگر كارى نداشته باشيم، در قرن حاضر لااقل معدود افرادى را مى شناسيم كه هم تأثيرگذار بودند و هم در پيكر جامعه نفوذ كرده اند. استاد شهيد مطهرى هم در زمان حياتش اين نقش را داشت، هم با شهادتش و هم پس از شهادتش. (يعنى خود شهادت ايشان خيلى موج ايجاد كرد.) و هنوز آثارشان در جامعه تأثيرگذار است و درجريان ايجاد كرده و در آينده نيز ايجاد خواهدكرد. مطهرى يك عالم مؤثر در جامعه است. ضرورت پرداختن به انديشه ايشان بايد موردبحث قراربگيرد.» محقق داماد خود فرزند آيت الله محقق داماد است كه از بزرگان علم و فقه در زمان خود بودند و افرادى چون شهيد مطهرى نزد او تلمذ كرده اند. او علاوه بر شاگردى پدر، شاگردى بزرگان ديگرى ازجمله علامه فقيد طباطبايى را نيز دركارنامه افتخارات خود دارد و با اين حال تلمذ وشاگردى شهيد مطهرى براى محقق داماد افتخاربزرگى است كه نصيب هر پژوهشگر و عالمى نمى شود. از خاطرات محقق داماد مى توان به كلاس هاى مرحوم مطهرى كه او در آنها شركت مى كرد، اشاره كرد. چنانچه مى گويد: در سال ۴۵ كه سال هاى آخر دانشگاه را طى مى كردم، علاقه مند شدم فلسفه بخوانم. پدرم با فلسفه آشنايى نداشت؛ اما مخالف هم نبود كه ما با افراد و شخصيت هاى حكيم آشنا شويم. [به همين دليل معتقد بودند] اگر مى خواهى فلسفه بخوانى پيش استادش بخوان. پيش كسى كه اين چيزها را مى داند. من منطق منظومه را در قم پيش استاد متخصصى خواندم، مرحوم پدرم به من گفت اگر مى خواهى فلسفه بخوانى يا پيش حاج آقا مهدى (حائرى يزدى) بخوان يا پيش آقاى مطهرى، آن وقت مرحوم دايى ما آيت الله مهدى حائرى يزدى در كانادا بودند. من خدمت آقاى مطهرى رسيدم. در سال۴۷ ، ۴۸. مرحوم آقاى مهطرى مرا با محبت پذيرفتند. چون ايشان يكى از شاگردهاى پدرم بودند. پيغام پدرم را دادم و نزد آقاى مطهرى به طور خصوصى فلسفه را شروع كردم. من به مرحوم مطهرى گفتم، اگر براى مطرح كردن افكارتان در قم درسى را شروع كنيد، خيلى مناسب است. كم كم اين فكر را پذيرفتند و در قم، پايگاهى داشتند و از سال۱۳۵۲ تمايل پيدا كردند و هفته اى يك روز به قم مى آمدند. يك جلسه اى در منزل ما به صورت محرمانه برگزار مى شد كه مباحثى را مطرح مى كردند و خيلى هم محدود بود. همان روز در منزل ايشان در تهران ليستى را آماده كرديم، افرادى كه تمايل داشتند شركت كنند عبارت بودند از: آيت الله سيدحسن طاهرى، خرم آبادى، آقاى مدرسى طباطبايى كه امروز در دانشگاه «پرينستون» استاد هستند و آقاى احمدى يزدى، آيت الله سيدعلى محقق داماد، آقاى ربانى املشى و... جلسه اول خيلى محدود در منزل ما شروع شد. ايشان احساس كردند كه ساواك از رفت و آمد ما سوءظن مى برد و منزل ما را تحت نظر مى گيرد كه گرفت و من را به ساواك احضار كردند. ايشان سعى كردند جاى ديگر نروند كه يك نفر طرف اين قضيه باشد. ولى براى اينكه پوشش داشته باشيم يك كار گروهى و عمومى شروع كرديم. جلسه اول درس اشارات بود و بعد تبديل شد به اسفار براى عموم، آن جلسه كم كم توسعه پيدا كرد ولى با هم خيلى محدود بود. يادم مى آيد سالهاى آخر افرادى مثل آقاى خاتمى كه الآن رئيس جمهور هستند شركت مى كردند. آقاى معادى خواه، دكتر بهشتى، آقاى نبوى .... درس ايشان ضبط مى شد و پياده مى شد. درسهاى اول راجع به منطق بود و تعارضات منطقى، چند سال درباره منطق بحث شد. ۱ تا ۲ سال منطق پيش رفت. ايشان پيشنهاد دادند كتاب و فلسفه هگل ترجمه آقاى حميد عنايت كه از نوشته «استيس» است را معيار قرار بدهيم و بخوانيم و ايشان براى ما توضيح بدهند و فلسفه غرب را نقد كنند. آقاى حميد عنايت در درس منظومه ايشان در تهران شركت مى كردند و همدرس ما بودند. گاهى هم عبارتها را با ايشان در ميان مى گذاشت كه اين عبارت گنگ است و به نظر مى رسد ترجمه اش درست نباشد. تقريباً همه فلسفه هگل را قطعه به قطعه بحث كردند. تا اينكه سال ۱۳۵۶ شد. در سال،۵۶ كم كم انقلاب اوج گرفت. ايشان همه درسها را تعطيل كردندو قرار شد جلسه درس را اختصاص بدهيم به حكومت اسلامى، حدود يك سال تدريس به حكومت اسلامى اختصاص پيدا كرد. آن درسها چاپ نشد. مباحث بسيار وسيعى كه نزد من است. همچنين درسهايى از منطق است كه نوشته ام.» کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند از دغدغه هاى اصلى محقق داماد گفت وگوى اديان بويژه اسلام و مسيحيت است. او در اين باره تلاشهاى بسيارى كرده است كه نوشتن مقالات متعدد و برپايى سخنرانى هاى مختلف از جمله اين اقدامات است. محقق داماد در خصوص ضرورت گفت وگوى اديان مى گويد: گفت وگو به اين منظور كه پيروان دو دين به درك و شناخت هم برسند و واقعيت را هم درك كنند، گفت وگوى موردنياز جامعه بشرى امروز است. با اين همه او معتقد است: «آنچه در ادبيات امروز به آن گفت وگو مى گوييم، در واقع بحث، جدل، تبشير و موعظه است. نه گفت وگو. اما حوادثى كه در تاريخ و بعد از جنگ جهانى رخ داد، باعث شد مسيحيان و پيروان اديان روش ديگرى را در پيش گيرند. چون متفكران دينى و متكلمان حس كردند بايد در روابط خود با ساير اديان تجديدنظر كنند و دست از جدال بردارند و براى تبليغ دين خود اصرار نورزند، بلكه روشى ابداع كنند كه پيروان اديان به طور مساوى با هم سخن گويند، در اينجا بود كه بحث ديالوگ مطرح شد.» او معتقد است: براى دستيابى به اين هدف اين پرسش پيش مى آيد كه اين گفت وگو چگونه بايد انجام شود و راه علمى آن چيست؟ «رادهاكريشنا» در كتاب خود مى گويد: مطالعه اديان، ديگر مؤمنان را به هم نزديك مى كند و كمك مى كند تا عقايد ديگران را درك كنند، اشتباهاتى كه از سوءتفاهم ناشى مى شود، برطرف مى شود و ما نيز توسط آنچه ديگران در دين خود تبيين مى كنند، معتقدات خود را تأييد مى كنيم.» سيدمصطفى محقق داماد ضمن اشاره به اين نكته كه در اين راه بايد از كسانى كه اين راه را طى كرده اند و موفق بوده اند سود جوييم، مونتكومرى وات، اسلام شناس مسيحى و «جان هيك» را به عنوان دو نفر از كسانى كه در نتيجه ديالوگ هاى بيرونى و همچنين ديالوگ هاى درونى با اسلام، تحولى در نظام اعتقادى خودشان ايجاد كردند، نام مى برد و مى افزايد: اگر ما مسلمان ها نيز مى توانستيم اين روش را انتخاب كنيم، مى توانستيم تحول عظيمى در روابط مان با ساير اديان به وجود آوريم. جان هيك از خود پرسيد: آيا ما راه مسيحيت را تنها راه مى دانيم به گونه اى كه رستگارى را منحصر به آن مى دانيم يا ما اديان بزرگ بشرى را به عنوان راههاى ديگر زندگى و رستگارى بايد در نظر آوريم؟ اين سؤال ناظر به مسأله حصارانديشى يا نفى ديگران در مسيحيت و ساير اديان است. چرا كه هر يك از اديان تاكنون خود و دين خود را حقيقى و بر حق مى دانسته و اديان ديگر را باطل و منسوخ فرض كرده است.» او تصريح مى كند: براى پيشگيرى از اين امر وقتى افراد وارد گفت وگو مى شوند، بايد اين احتمال را بدهند كه راه نجات در راههاى ديگر هم وجود دارد، وگرنه اگر با ديد متعصبانه وارد شوند، يا بايد تبشير شود يا موعظه يا جدال. سيدمصطفى محقق داماد ضمن اشاره به غزالى از او به عنوان دانشمند مسلمانى نام مى برد كه ده قرن قبل اظهار داشته است: هركسى در هر دين و مذهبى كه باشد، فكر مى كند راه نجات در دين و مذهب اوست و آيا نبايد اين احتمال را بدهد كه نجات در دين ديگرى هم مى تواند باشد؟ اگر من به عنوان مسلمان گمان مى كنم كه راه نجات در مسلمانى است، يك مسيحى و بودايى هم همين تفكر را در حق دين خود دارد. او با اشاره به كتاب برخورد اسلام و مسيحيت، نوشته جان هيك مى گويد: در اين كتاب روابط تاريخى صدراسلام تا عصر حاضر بيان شده و نشان مى دهد كه روابط گذشته بيشتر خصمانه بوده است. او معتقد است: «ما دو نوع روابط خصمانه داريم: يكى روابط خصمانه آگاهانه و ديگرى عدم همزبانى است كه باعث عدم درك متقابل مى شود.» او مى گويد: مونتكومرى وات مى گويد: پيروان مسيحيت بايد اديان ديگر را محترم بشمارند و دست از عقيده سنتى خود مبنى بر اينكه ملت برتر هستند، بردارند. وات مى گفت: من با وجودى كه مسيحى هستم و وفادار، حقانيت دين اسلام را قبول دارم و حضرت محمد(ص) را به عنوان پيامبر خدا قبول دارم. به نظر مى رسد با توجه به سؤالات و شكافهايى كه امروز نسل نو و جديد با برخى از مسائل اسلام پيدا كرده است وجود كسانى چون سيدمصطفى محقق داماد كه فرزند خلف پدر بزرگوار خود و شاگرد بحق استاد مطهرى است بيش از پيش ضرورى است و ازاين رو مهرگان به نوشتن درباره او به خود مى نازد. در نگارش اين مطلب از ويژه نامه شهيد مطهرى روزنامه همشهرى كه ارديبهشت ۸۴ انتشار يافت نيز استفاده شده است. sonbol256125th November 2007, 11:14 AM سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 728]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن