محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803083930
۱۶ شاهد تاريخي از خيانت آمريکا به ساير اعضاي شوراي امنيت
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱۸ شهريور ۱۳۹۴ (۱۵:۴۹ب.ظ)
مرکز اسناد انقلاب اسلامي منتشر کرد: ۱۶ شاهد تاريخي از خيانت آمريکا به ساير اعضاي شوراي امنيت موج- تاريخ جهان مملو از شواهدي است که بازگو کننده بدعهدي آمريکا به ساير کشورها است و نمونه‌هايي در تاريخ وجود دارد که گوياي خيانت آمريکا نسبت به چهار کشور انگليس، روسيه، فرانسه و چين است.
به گزارش خبرگزاري موج، تاريخ جهان مملو از شواهدي است که بازگو کننده بدعهدي آمريکا به ساير کشورها است. در اين بين پيشينه روابط کشورهاي عضو شوراي امنيت و بدعهدي آمريکا به آنها مي‌تواند حائز اهميت باشد. اين در حالي است که اين پنج کشور امروزه خود را به عنوان مجريان صلح و امنيت جهاني معرفي مي‌کنند. به بيان ديگر نمونه‌هايي در تاريخ وجود دارد که گوياي خيانت آمريکا نسبت به چهار کشور انگليس، روسيه، فرانسه و چين است. اين نمونه‌ها به خوبي نشان مي‌دهد که ايالات متحده هيچ التزامي نسبت به انجام تعهدات خود ندارد و خود را مقيد به وفاي به عهد حتي نسبت به متحدان خود نيز نمي‌بيند. اين نوشتار به دنبال آن است تا با نگاهي اجمالي به روابط ميان آمريکا و چهار کشور عضو شورا، بدعهدي ايالات متحده نسبت به اين چهار کشور را بازگو کند.
خيانت آمريکا به انگليس
در طول تاريخ، انگليس همواره متحد آمريکا به شمار مي‌آمده است. اين دو کشور در جنگ دوم جهاني در يک جبهه ديده مي‌شدند. اما با اين وجود نمونه‌هايي از بدعهدي آمريکا نسبت به اين متحد هميشگي‌اش ديده مي‌شود. در ادامه به مواردي از خيانت‌هاي آمريکا به انگليس اشاره مي‌شود.
1- بدعهدي آمريکا به انگليس در جنگ جهاني دوم
در طول جنگ دوم جهاني و ماجراي فتح نورماندي، انگلستان از آمريکا خواست تا سريعا وارد عمل شده و با اعزام نيرو و تسليحات نظامي، بريتانيا را در فتح نورماندي ياري کند. مشخص بود که فتح نورماندي مي‌توانست بزرگترين ضربه را به آلمان زده و روند پيروزي متفقين را سرعت بخشد. اما آمريکا علي‌رغم درخواست انگلستان، در ورود به جنگ تعلل کرد تا جايي که انگلستان در ساحل نورماندي بسياري از نيروهاي خود را از دست داد. آنگاه آمريکا وارد جريان شده و نقش فاتحان را بازي کرد.
2- پيمان شکني آمريکا در بحران سوئز
نمونه ديگر پيمان‌شکني آمريکا به انگلستان در ماجراي بحران سوئز رخ داد. در اين جريان آمريکا به خوبي دريافته بود که در اختيار گرفتن کانال سوئز از سوي انگلستان مساوي با گسترش نفوذ اين کشور در منطقه خواهد بود. لذا با ورود سريع به جريان جنگ در سال 1956 ميلادي، فشار سياسي و مالي به انگليس وارد آورد تا آتش بس سازمان ملل را در تاريخ 6 نوامبر بپذيرد. بدين ترتيب نيروهاي انگليس ناچار شدند تا در ماه دسامبر همان سال مصر را ترک گويند.
3- تهاجم به يکي از مستعمره‌هاي انگليس
در سال 1983 ميلادي آمريکا در تهاجم به کشور کوچک گرانادا که در آن زمان تحت سيطره بريتانيا بود، يک بار ديگر خيانت خود نسبت به انگلستان را نشان داد. اين حمله که نقض فاحش قوانين بين‌المللي و تجاوز به استقلال، حاکميت ملي و تماميت ارضي يک کشور به شمار مي‌آمد نمونه ديگري از خيانت آمريکا به متحد هميشگي‌اش بود. زيرا انگلستان در گرانادا صاحب نفع بود. در واقع اين منطقه به عنوان مستعمره بريتانيا به شمار مي‌آمد.
4- فريب انگليس توسط آمريکا در کودتاي 28 مرداد
شاهدي ديگر بر بدعهدي آمريکا به انگلستان به سال 1332 شمسي و کودتاي 28 مرداد برمي‌گردد. در اين کودتا دولت مصدق با همکاري سيا و ام‌آي6 سقوط کرد. با سقوط دولت مصدق و بازگشت شاه به کشور، به نظر مي‌رسيد که انگلستان و آمريکا به تقسيم منافع در ايران خواهند پرداخت اما ايالت متحده آنچنان که پيش از اين نيز بارها نشان داده بود به سرعت انگلستان را از صحنه خارج کرده و بيشترين سهم از کنسرسيوم نفت را به خود اختصاص داد. بدين ترتيب بار ديگر انگلستان را که متحد اصلي‌اش در جريان کودتا به حساب مي‌آمد فريب داد.
خيانت آمريکا به روسيه
تاريخ از مواردي حکايت مي‌کند که نشانگر سياست رياکارانه آمريکا نسبت به روسيه است. درحالي که اين دو کشور به همراه انگليس و فرانسه از متحدان اصلي در جنگ جهاني دوم بودند. از سوي ديگر دوران چهل ساله جنگ سرد الگويي از روابط را ميان آمريکا و اتحاد جماهير شوروي توسعه بخشيد که ويژگي بارز آن رقابت و رويارويي در تمامي عرصه‌هاي سياسي، نظامي امنيتي و حتي اقتصادي و فرهنگي بود.
1-رويارويي آمريکا با انقلاب بلشويکي در شوروي
بعد از وقوع انقلاب بلشويکي در سال 1917، دولت آمريکا نسبت به «روسيه شوروي» خصومت داشت، از اين رو، تحريم‌هاي را بر ضد اين کشور اعمال کرد. واشنگتن به همين حد بسنده نکرد و به اقدامات مخفيانه عليه شوروي نيز روي آورد و حمايت مالي از دشمنان آن را در دستورکار خود قرار داد. آمريکا در سال 1918 نيز نيروهاي نظامي خود را عازم صربستان کرد تا از منافع خود در مقابل قزاق‌ها دفاع کند. علاوه بر اين، آمريکايي‌ها به خاطر نگراني از گسترش قلمرو ژاپن تا مرزهاي روسيه، تعدادي نيرو به شمال روسيه و صربستان اعزام کردند. اين موضوع خود نمونه بارز تجاوز به خاک شوروي محسوب مي‌شد. آمريکايي‌ها که از خصم و دشمني خود عليه بلشويک‌ها دست بردار نبودند به صورت قانوني يا مخفي به دشمنان بلشويک‌ها به ويژه «ارتش سفيد» که حامي رژيم گذشته يعني امپراطوري تزارها بود و از مخالفان سرسخت انقلابيون بلشويک به شمار مي‌آمد، کمک مي‌کردند.
2- فعاليت جاسوسي آمريکا در شوروي
از اواخر دهه 1940، آمريکا هواپيماهايي را با هدف جمع‌آوري اطلاعات در امتداد مرزهاي شوروي به پرواز درمي‌آورد. علاوه بر آن، ماهواره‌ها، زيردريايي‌ها، امواج راديويي، ايستگاه‌هاي شنود الکرونيکي و تجهيزات پيشرفته فراواني با ماهيت صنعتي و نظامي مقادير زيادي از اطلاعات را ردوبدل مي‌کردند. بسيار پيش مي‌آمد که هواپيماهاي آمريکايي به عمد و بدون هيچ دليل منطقي برفراز قلمروي شوروي رانده مي‌شدند. يکي از مهم‌ترين فعاليت‌هاي جاسوسي آمريکا در آسمان شوروي مربوط به سال 1950 مي‌شود. در اين سال يکي از هواپيماهاي جاسوسي آمريکا با ده خدمه توسط شوروي شناسايي شد و بدين ترتيب اين ماموريت لو رفت. اگرچه هيچ‌يک از هواپيماهاي جاسوسي آمريکا بمبي بر خاک اتحاد جماهير شوروي پرتاب نکرد ولي بسياري از آنها حامل مرداني بودند که اجراي ماموريت‌هاي خصمانه را بر عهده داشتند.
3- وقوع انقلاب‌هاي رنگين در جمهوري‌هاي شوروي با حمايت آمريکا
آمريکا با دخالت در جمهوري‌هاي شوروي، آنها را عليه روس‌ها برمي‌انگيخت. نمونه بارز اين دخالت در نوامبر 2003 ميلادي رخ داد. در اين تاريخ انتخابات مجلس در گرجستان برگزار شد که نتيجه آن به سود دولت بود. پس از اين انتخابات، آمريکا با حمايت گروه‌هاي مخالف وارد جريان شد. ساکاشويلي و اپوزيسيون متحد اين راي‌گيري را نپذيرفتند و از مردم گرجستان دعوت کردند تا در تظاهراتي عليه دولت شرکت کنند و به نافرماني مدني عليه مقامات بپردازند بدين ترتيب آمريکا و اپوزيسيون متحد شدند تا شواردنادزه رئيس جمهور وقت را برکنار کرده و انتخابات را مجدداً برگزار کنند. در نهايت مخالفان موفق به کنار زدن شواردنادزه شدند. علاوه بر اين شواهدي در دست است که نشان مي‌دهد آمريکا در ناآرامي‌هاي قرقيزستان و انقلاب نارنجي که پس از انتخابات سال 2004 در اوکراين به وقوع پيوست نيز دست داشته است.
4- طرح آمريکا براي استقرار موشک در لهستان
در مارس 2007، آمريکا اعلام کرد قصد دارد تاسيسات دفاع ضدموشکي بالستيک در لهستان و نيز يک ايستگاه رادار در جمهوري چک بر پا کند. گفتني است که هر دوي اين کشورها از اعضا پيمان ورشو هستند که در دوران جنگ سرد، رقيب ناتو به شمار مي‌آمدند؛ پيماني که روسيه بنيان‌گذار آن بود. روس‌ها اين سيستم جديد را تهديدي بالقوه محسوب کردند. مقامات روسيه با اشاره به اينکه اين اقدام به روابط دوجانبه ميان آمريکا و روسيه لطمه خواهد زد، متذکر شدند که آمريکا با خلف وعده و شکستن پيمان‌ها به دنبال برهم زدن نظم جهاني است.
بدعهدي آمريکا به چين
روابط چين و ايالات متحده را شايد بتوان پيچيده‌ترين و پرتناقض‌ترين روابط درميان قدرت‌هاي بزرگ دانست، روابطي که با تاثيرپذيري ازمتغيرهاي متعدد و درمواردي بسيارمتضاد همواره دچار نوسان و در مقاطعي پيش بيني ناپذير بوده است. در دوران جنگ سرد و در واقع از اوايل دهه 1970، روابط چين و آمريکا بر پايه همکاري استراتژيک شکل گرفت. در آن زمان عامل اصلي شکل‌گيري اين روابط، سياست جهاني شوروي سابق بود. با اين حال شواهدي از بدعهدي آمريکا به چين وجود دارد که نشانگر بي‌وفايي آمريکايي‌ها است.
1- حمايت آمريکا از ژاپن در مقابل چين
هنوز مرکب امضاي ژاپن بر تسليم بدون قيد و شرط پس از جنگ جهاني دوم خشک نشده بود که ايالات متحده استفاده از سربازان ژاپني را دوشادوش نظاميان آمريکايي برضد چين آغاز کرد. اين درحالي بود که چيني‌ها در دوران جنگ با دادن اطلاعاتي مهم درباره ژاپن و مراقبت از خلبانان آمريکايي که هواپيمايشان سرنگون شده بود با آمريکايي‌ها همکاري نزديک کرده بودند. اما هيچ يک از اين‌ها مانع از بدعهدي آمريکا به چين نشد. بدين ترتيب ايالات متحده براي مهار کردن چين، اتحاد خود با ژاپن را استوارتر و از افزايش قدرت نظامي اين کشور حمايت کرد.
2- تجاوز نظامي آمريکا به چين
پس از جنگ جهاني دوم هواپيماهاي آمريکايي که خود را دوست چين معرفي مي‌کردند با نقض قوانين بين‌المللي به پرواز اکتشافي بر فراز قلمروي چين مي‌پرداختند. چيني‌ها ادعا مي‌کردند که هواپيماهاي ياد شده بارها نيروهايشان را بمباران کرده و چندين مرتبه شهرهاي کوچک چين را بمباران کرده‌اند. اين در حالي بود که چيني‌ها در طول جنگ دوم جهاني بارها به کمک آمريکايي‌ها شتافته بودند. علاوه بر اين پياده نظام آمريکا نيز در خاک چين داراي موضع بود به طوري که در سال 1946 حدود صدهزار نظامي آمريکايي در چين حضور داشتند. توجيه آمريکا درباره حضور افرادش در چين، خلع سلاح ژاپني‌ها بود حال آن که خود با آنان همکاري مي‌کرد.
3- دخالت آمريکا در جنگ داخلي چين
از اواسط دهه 1950 ميلادي جنگي داخلي در چين ميان ملي‌گراها و کمونيست‌ها درگرفت. آمريکا در اين بين سياست آتش‌افروزي خود را پي گرفت. تا سال 1961 آمريکا به طور مستقيم در جنگ داخلي چين دخالت کرده و آتش جنگ را شعله‌ور مي‌کرد. اين کشور به‌وسيله سازمان سيا به طور مکرر در چين فعاليت مي‌کرد و حتي با ارسال جنگ‌افزار براي طرفين جنگ، به گسترش دامنه جنگ در چين دامن مي‌زد. اين اقدام آمريکا علاوه بر اينکه نقض قوانين بين‌المللي بود، خيانت به متحد سابقش نيز محسوب مي‌شد.
4- فعاليت جاسوسي آمريکا در چين
طي سال‌هاي جنگ سرد، آمريکا با فعال کردن سرويس‌هاي اطلاعاتي خود به جاسوسي در داخل مرزهاي چين پرداخت. عمليات جاسوسي در چين ابعاد وسيعي داشت که از ارسال هواپيما و ماهواره تا استفاده از دستگاه شنود را دربرمي‌گرفت. يک نمونه از جاسوسي‌هاي آمريکا به سال 1952 ميلادي برمي‌گردد. به طور مکرر گروه‌هاي کوچک آمريکايي به سبک کوماندوهايي که از هواپيما با چتر نجات فرود مي‌آمدند به منظور جاسوسي و خرابکاري به خاک چين اعزام مي‌شدند. در نوامبر 1952 هواپيماي جاسوسي دو افسر سيا به نام‌هاي جان داوني و ريچارد فکتو توسط چيني‌ها شناسايي شد و دو افسر آمريکايي به اسارت درآمدند. بدين ترتيب بخشي از عمليات جاسوسي آمريکا در چين کشف شد.
علاوه بر اين سازمان اطلاعات چين فاش ساخت که در ژانويه 1953 يازده خلبان آمريکايي درحالي که مشغول انجام دادن ماموريت جاسوسي در آسمان چين بودند شناسايي و سرنگون شده‌اند. بسياري ديگر از پروازهاي سيا بر فراز چين را که صرفا به منظور جاسوسي بود، هواپيماهاي يو2 در ارتفاع بسيار بالا و نيز هواپيماهاي بدون سرنشين انجام مي‌دادند. اين‌گونه پروازها از اواخر دهه 1950 شدت يافت و تا 1971 همچنان ادامه داشت.
خيانت‌هاي آمريکا به فرانسه
فرانسه يکي ديگر از اعضاي اصلي شوراي امنيت است که به همراه انگلستان، آمريکا، چين و روسيه از حق وتو در شورا بهره‌مند است. اين کشور يکي از متحدان قديمي آمريکا به خصوص در جنگ جهاني دوم محسوب مي‌شود اما در طول تاريخ موارد عديده‌اي از بدعهدي و خلف وعده آمريکا نسبت به فرانسه وجود دارد که بيش از پيش ثابت مي‌کند آمريکا حتي به دوستان نزديک خود نيز رحم نمي‌کند.
1- فعاليت‌هاي جاسوسي آمريکا عليه فرانسه
بر اساس اسناد منتشرشده، سازمان امنيت ملي آمريکا فعاليت‌هاي جاسوسي زيادي را عليه شرکت‌هاي فرانسوي انجام داده است. ويکي‌ليکس در مورد جاسوسي آمريکا از مکالمات رهبران فرانسوي به مدت يک دهه، اسنادي را منتشر کرده است که نشان مي‌دهد آمريکايي‌ها مکالمات مقامات فرانسوي را شنود مي‌کرده‌اند. علاوه بر آن ايالات متحده فعاليت‌هاي بسياري از شرکت‌هاي فرانسوي را نيز کنترل مي‌کرده است. شرکت‌هاي فرانسوي که هدف جاسوسي سازمان امنيت آمريکا يا «اِن اِس اِي» قرار گرفته‌اند شامل شرکت‌هاي فعال در حوزه مخابرات، شرکت‌هاي توليدکننده انرژي الکتريکي، گاز، نفت، انرژي هسته‌اي، انرژي‌هاي قابل بازيافت، شرکت‌هاي فعال در حوزه بهداشت و سلامت و محيط‌زيست هستند.
2- کارشکني در اقتصاد فرانسه
شواهد و مدارکي موجود است که نشان مي‌دهد آمريکا اقدامات فراواني به منظور تحليل قدرت اقتصادي فرانسه انجام داده است. اين اقدامات گاه به طور مستقيم و گاه غيرمستقيم به اقتصاد فرانسه صدمه زده است. براساس اسنادي که در سال 2015 توسط ويکي ليکس منتشر شده‌اند، سازمان امنيت ملي آمريکا (NSA) مرتباً قراردادهاي مالي شرکت‌هاي فرانسوي که بالاي 200 ميليون دلار ارزش داشتند را به‌صورت مخفيانه با شکست مواجه مي‌کرده است. براساس اين اسناد کاخ سفيد مجري اصلي ناکام ماندن قراردادهاي تجاري و اقتصادي فرانسه طي ساليان اخير بوده است.
3-حمايت آمريکا از کودتا عليه دولت فرانسه
الجزاير يکي از مستعمرات مهم فرانسه بود که پس از پايان جنگ جهاني دوم، زمزمه استقلال‌طلبي در اين کشور آغاز شد و به انقلاب سال 1954 بر ضد فرانسه منجر شد. روابط دو طرف آن قدر به هم پيوسته بود که پيشنهادهاي اصلاح‌طلبانه فرانسه در فرونشاندن آتش انقلاب در الجزاير مفيد واقع نشد و با مخالفت سخت مسلمانان الجزاير و بعضي از فرانسوي‌هاي افراطي روبرو شد و تا به آن حد پيش رفت که به سقوط جمهوري چهارم فرانسه و روي کار آمدن ژنرال دوگل و جمهوري پنجم انجاميد. همه پرسي سال 1959 استقلال کامل الجزاير را نشان مي‌داد و ژنرال دوگل با وجود مخالفت شديد نظاميان و مليون افراطي فرانسه، با استقلال الجزاير موافقت کرد.
در اين بين ناگهان آمريکا وارد جريان شد و با حمايت از چهار افسر افراطي فرانسوي که در راس آنها ژنرال شال قرار داشت تلاش کرد تا مانع استقلال الجزاير شود. اين کودتاي نظامي که تنها چهار روز طول کشيد رويارويي مستقيم با شال دوگل رئيس جمهور فرانسه محسوب مي‌شد. کليه شواهد حاکي از آن بود که سيا به دو دليل در اين کودتاي نظامي نقش داشته است: 1- نگراني از اينکه استقلال الجزاير باعث قدرتگيري کمونيسم شود. 2- اميد به اينکه کودتا سقوط ژنرال دوگل را تسريع بخشد. بدين ترتيب آمريکا بار ديگر در مقابل سياست‌هاي فرانسه ايستاد.
4-مشارکت آمريکا در طرح قتل رئيس جمهور فرانسه
در سال 1966 ميلادي سازمان سيا با برقراري ارتباط با برخي مخالفان دوگل، توطئه‌اي را براي به قتل رساندن رئيس جمهور فرانسه پي ريزي کرد. براساس مذاکرات ميان افراد سازمان سيا و فرانسويان مخالف دوگل، قرار بر اين شد که روزي که دوگل مهمان سربازان قديمي فرانسه است قاتلي مزدور با انگشتري زهرآلود در صف سربازان ياد شده قرار گيرد و هنگام دست دادن با دوگل خار موجود در انگشتر زهرآگين را در دستان رئيس جمهور فرو کند. گرچه به دلايل متعدد اين طرح به انجام نرسيد اما مدارک و شواهدي در دست است که نشان مي‌دهد آمريکا به دنبال طرح به قتل رساندن رئيس جمهور فرانسه بوده است.
آنچنان که در اين نوشتار آمد، براساس شواهد متقن تاريخي آمريکا نسبت به هر چهار عضو شوراي امنيت سازمان ملل خيانت کرده است. اين کشور با شيوه امپرياليستي به دنبال گسترش نفوذ خود در جهان بوده و از هيچ‌گونه پيمان شکني و بدعهدي حتي نسبت به دوستان خود نيز ابايي ندارد. آنچه براي آمريکا مهم است نه حفظ صلح بلکه دستيابي به اهداف امپرياليستي است. در اين بين شوراي امنيت سازمان ملل نيز به عنوان وسيله‌اي براي دستيابي به اين مهم در اختيار آمريکا قرار دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]
-
سیاسی
پربازدیدترینها