واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
زبان میدان ژاله وبلاگ > بهبودی، هدایت الله - خبرهای مأموران دستگاه امنیتی حکایت از آن میکرد که روز جمعه نیز راهپیماییها و گردهماییها ادامه خواهد داشت و مملکت به هم خواهد ریخت...
حادثه 17 شهریور 1357 از مقاطع ناگفته یا کم گفته انقلاب اسلامی نیست. در یادکرد این روز سرخ، بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهایم. قطعه 17 بهشتزهرا، آرامگاه شهدای میدان ژاله، تا ابد خواهد گفت. به ظاهر ساکت میدان شهدا و خیابانهای اطراف آن نگاه نکنید. این میدانگاه کوچک، هراس بزرگ آن روز را که از دهان تفنگها و مسلسلها شلیک میشد فراموش نخواهد کرد. پمپ بنزین آن سوی میدان، اداره پست، برق منطقهای، راهنمایی و رانندگی، ایوانهای مشرف به میدان، دهانه خیابان خورشید، گلوگاه فرحآباد ژاله و شهباز، تقاطع سقاباشی، جویهای این خیابانها و کرکره همه مغازههای دور میدان با ما حرف میزنند. آنها چه میگویند؟ شاید این نوشته، ترجمه بخشی از حرفهای آنها باشد.
ماه رمضان سال 57 (15 مرداد تا 13 شهریور) یکی از دورههای بینظیر مخالفتهای مردمی با حکومت محمدرضا پهلوی بود. شبها و روزهای این ماه شاهد تظاهرات کوچک و بزرگ مردم در شهرهای گوناگون بود. این تظاهرات منجر به راهپیمایی بزرگ عید فطر شد. فطر تهران دیدنیتر بود. رود مردم روز سیزدهم شهریور در خیابانهای پایتخت جاری شد و آشکارا خواستار برچیده شدن نظام سلطنتی و جایگزینی حکومتی نوین گردید. در این روز نظامیان مسلح بی آنکه با مردم درگیر شوند غرق محبت آنان شدند. مردم به سربازها و درجهدارهای ارتش گل هدیه کردند و آنان را برادران خود خواندند. آنچه در عید فطر رخ داد پامال شدن علنی مشروعیت حکومت بود.
به خواست روحانیان پیشرو تهران بنا شد بار دیگر راهپیمایی بزرگی روز شانزدهم صورت گیرد. دولت شاه که عرصه نفوذ خود را در جامعه از دست رفته میدید، در همین روز اطلاعیهای نوشت که به مسئولان انتظامی دستور داده است از تشکیل بدون اجازه اجتماعات در معابر عمومی جلوگیری کنند. اما پنجشنبه در تهران همان روی داد که دوشنبه (عید فطر) رخ داده بود. این در حالی بود که روحانیان تهران پس از آن اطلاعیه دولت، از بیم درگیری مأموران حکومتی با مردم در اعلامیهای راهپیمایی پنجشنبه را لغو کردند. اما مردم از همه نقاط شهر راه افتادند و بیشتر آنان در میدان شهیاد - که بعدها نام آزادی گرفت - گرفت آمدند. در این میدان دکتر بهشتی قطعنامهای را که نوشته شده بود برای مردم خواند و در پایان یادآور شد که روحانیت برای فردا هفدهم شهریور برنامهای تدارک ندیده است. اما شعاری که پس از پایان تجمع دهان به دهان میگشت این بود: فردا صبح، هشت صبح، میدان ژاله.
شورای امنیت ملی پس از راهپیمایی روز شانزدهم تشکیل جلسه داد. نخستوزیر، رئیس ستاد ارتش، رئیس ساواک، رئیس شهربانی، فرمانده ژاندارمری و وزیر کشور دور هم جمع شدند. ارتشبد غلامرضا ازهاری رئیس ستاد ارتش که گزارشهای استقبال مردم از نظامیان را خوانده بود و پیوند آنان با مردم را انفعال ارتش در برقراری نظم تلقی میکرد به همراه سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک برپایی حکومت نظامی را تنها راه پیش رو دانستند. خبرهای مأموران دستگاه امنیتی حکایت از آن میکرد که روز جمعه نیز راهپیماییها و گردهماییها ادامه خواهد داشت و مملکت به هم خواهد ریخت. نظر این دو مسئول بلندپایه با تأیید دیگر اعضا همراه شد. در آخرین ساعات روز شانزدهم هیأت دولت به دستور شاه تشکیل جلسه داد که تصمیم شورای امنیت ملی را تأیید کند که کرد.
بسیاری از مردم که صبح جمعه راهی میدان شهدا شدند از اعلام حکومت نظامی آگاه نبودند. رادیو برای اولین بار ساعت شش صبح روز هفدهم اطلاعیه برپایی حکومت نظامی را خواند.
ساعت 30/8 صبح، میدان ژاله - که چند روز پیش از آن به خاطر شهادت چند تن در خیابانهای اطراف آن به میدان شهدا معروف شده بود - پر از جمعیت بود. آنان ناباورانه کامیونها، زرهپوشها و نظامیان مسلحی را که آرایش حمله گرفته بودند تماشا میکردند. همه درخواستها برای پراکنده شدن مردمی که روی زمین نشسته بودند بی اثر ماند. ساعت 15/9 صدا رگبار مسلسلها بلند شد و آن کشتار بزرگ آغاز گردید.
تیمسار اویسی فرماندار نظامی تهران در اطلاعیهای که صادر کرد تعداد کشته شدگان را 58 نفر نوشت و تأکید کرد که این عده با پول و نقشه خارجی درصدد برپا کردن آشوب بودند که با آنان مقابله شد. چند روز بعد منابع رسمی شمار شهیدان میدان شهدا را 122 نفر اعلام کردند. پزشکانی که در بیمارستانهای اطراف این محل بی وقفه در حال مداوای مجروحین بودند کشته شدگان را 300 تا 400 نفر و تعداد مجروحین را 3000 تا 4000 نفر برآورد کردند. برخی از شهیدان توسط مردم به بهشت زهرا برده شدند. اما بخش عمده جنازهها با کامیونها به بیمارستان شهربانی و پزشکی قانونی حمل شد. تعدادی از آنها توسط پزشکی قانونی، مخفیانه دفن شدند. از غروب 17 شهریور به بعد هر شب پس از اتمام کار اداری بهشتزهرا 10 تا 12 جنازه از بیمارستان شهربانی به این قبرستان میرفت و در قطعه 17 دفن میشد.
مردم باور نمیکردند لوله اسلحه نظامیانی که شاخههای میخک در آن گذاشته بودند، به طرفشان نشانه رود. به همین دلیل خیلی زود این شایعه در سراسر کشور پیچید که سربازان اسرائیلی - که از طرف حکومت پهلوی به ایران آمدهاند - مردم را به گلوله بستهاند نه نظامیان ایرانی.
فاجعه 17 شهریور همه بافتههای دولت آشتی ملی را که جعفر شریفامامی آن را تشکیل داده بود پنبه کرد و روز پیروزی را بیش از پیش جلو انداخت.
میدان شهدا حرفهای شنیدنی بسیاری دارد که باید منتظر شد و از زبان تاریخ شنید.
یکشنبه 15 شهریور 1394 - 14:44:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]