واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اقرار به قتل در پارك چيتگر
مرد جوان وقتي براي قرار با زن مورد علاقهاش راهي پارك چيتگر ميشد نميدانست به ضرب چاقوي شوهر وي كشته ميشود. اولين گزارش خبرنگار ما 26 مردادماه در اين صفحه منتشر شد.
ساعت 19، بيست و چهارم مردادماه بود كه بازپرس ايلخاني با تماس مأموران كلانتري 181 عوارضي از قتل مرد جواني در پارك چيتگر باخبر و همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد. جسد متعلق به مردي 30 ساله بود كه با اصابت ضربه چاقو به گردنش كشته شده بود. زن 24 سالهاي به نام الهام كه پليس را از ماجرا با خبر كرده بود، گفت مقتول حميد نام دارد و لحظهاي قبل شوهرم او را با چاقو هدف قرار داد و فرار كرد. او توضيح داد: مدتي بود كه با حميد رابطه داشتم. او همسايه قديمي ما بود كه از همسرش طلاق گرفته بود. از من ميخواست طلاق بگيرم تا با هم ازدواج كنيم، من اما درخواستش را قبول نكردم. خواستم رابطهاش را قطع كند كه قبول نكرد. روز حادثه با او تماس گرفتم و خواستم به پارك چيتگر برويم و براي آخرين بار با هم حرف بزنيم. با پرايد حميد به پارك رفتيم. داخل ماشين نشسته بوديم و داشتيم حرف ميزديم كه شوهرم سعيد با موتور از راه رسيد. با چاقو به او ضربهاي زد كه روي زمين افتاد و فوت كرد. از من خواست سوار موتور شوم تا فرار كنيم اما قبول نكردم و خودش فرار كرد.
در شاخه ديگري از بررسيها كارآگاهان متوجه شدند كه سعيد 32 ساله بعد از حادثه متواري شده است. در حالي كه تحقيقات براي بازداشت او ادامه داشت، سعيد دو روز قبل راهي اداره پليس شد و خودش را تسليم كرد. او گفت روز حادثه در محل كارم بودم كه همسرم تماس گرفت و خواست به خانه بروم. وقتي به خانه رسيدم از همسرم خبري نبود. دوباره تماس گرفت و خواست به پارك چيتگر بروم. بعد با موتور راهي پارك شدم. آنجا بود كه متوجه پرايد حميد شدم. همسرم كنار او در صندلي جلو نشسته بود. با چاقويي كه از خانه برداشته بودم به طرف حميد رفتم. وقتي من را ديد پياده شد و به طرفم آمد. من هم با چاقو ضربهاي به او زدم كه زخمي شد و روي زمين افتاد. بعد هم فرار كردم.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجي زاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: هر چند سعيد به قتل اقرار كرده است اما بررسي بيشتر درباره صحت اظهارات او و همسرش ادامه دارد. وي ادامه داد سعيد و همسرش به دستور بازپرس در بازداشت به سر ميبرند و تحقيقات در اداره دهم پليس آگاهي ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
شغلت چيست؟
پخش پوشاك.
چند سالته؟
32 ساله هستم.
بچه هم داري؟
يك پسر دو ساله داشتم اما چون بيمار بود، فوت كرد.
چند سال قبل ازدواج كردي؟
هشت سال.
چه شد كه روز حادثه تصميم گرفتي كه از محل كارت به پارك چيتگر بروي؟
همسرم زنگ زد. خيلي سراسيمه بود و از من خواست خودم را به سرعت به خانه برسانم. من هم فكر كردم كه اتفاقي براي او افتاده است. سوار موتورم شدم. در راه بودم كه دوباره زنگ زد و خواست به پارك چيتگر بروم.
نزديك خانه بودم. رفتم داخل خانه. از آنجايي كه فكر كردم اتفاق بدي براي همسرم افتاده از آشپزخانه يك چاقو برداشتم و به پارك چيتگر رفتم. همسرم را كنار سرسره با يك مرد غريبه ديدم. ناراحت شدم. از همسرم خواستم كه با من به خانه برگردد و دليل آمدنش به پارك چيتگر را توضيح بدهد اما او مخالفت كرد. تا اينكه عصبانيتم دو چندان شد. از آن مرد غريبه پرسيدم چه كار به كار زن من داري؟ جواب نداد و سريعاً خود را به ماشينش رساند و خواست سوار ماشين شود و آنجا را ترك كند. در لحظهاي كه داشت سوار ماشين ميشد وسايلي را كه در دستش داشت، به سمت من پرتاب كرد. اين كارش به شدت من را عصباني كرد. به سمتش رفتم و با چاقويي كه در دست داشتم به او ضربه زدم. بعد از اينكه او روي زمين افتاد و فوت شد، سوار موتورم شدم و آنجا را ترك كردم.
چرا بعد از حادثه از محل فرار كردي؟
ترسيدم. من از صبح تا شب كار ميكردم تا خانوادهام در زندگي احساس آرامش كنند. بعد از اينكه اين اتفاق افتاد، فهميدم كه زندگيام را تباه كردهام. به همين خاطر بود كه از آنجا فرار كردم.
در اين مدت كه فراري بودي، به كجا رفتي؟
معمولاً در كوهها و پاركهاي شمال شهر بودم. چند شب در كوه، پارك و بيابانها خوابيدم.
پول داشتي كه خرج كني؟
با خواهرم تماس گرفتم و او به حساب من پول واريز كرد.
چه شد كه خودت را معرفي كردي؟
اعصابم به هم ريخته بود و ترسيده بودم. عذابوجدان داشتم. همه نصيحتم ميكردند و ميگفتند برو و خودت را معرفي كن تا اينكه تصميم گرفتم خودم را به پليس معرفي كنم. من تنها از اين ناراحتم كه يك پدر پير دارم و او را نگه ميداشتم اما حالا از او بيخبر و نگران حالش هستم.
چرا اجازه ندادي آن مرد برود؟
وسايلي كه در دست داشت را به سمتم پرتاب كرد، من هم عصباني شدم و با چاقو او را كشتم.
مقتول را ميشناختي؟
قبلاً در كوچه آنها مستأجر بوديم و همسايهمان بود اما خيلي با هم رفت و آمد نداشتيم و رابطهمان در حد سلام بود. من چندين سال كشتي كار كردهام. ورزشكارم و اصلاً اهل دعوا نيستم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]