واضح آرشیو وب فارسی:الف: شکنجههای یک دوست در اسارتگاه ٣ دختر دبیرستانی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۳
3دختر دبیرستانی برای اعتراف گرفتن از دوستشان نقشهای به سبک فیلمهای هالیوودی طراحی کردند. آنها دخترک را به صندلی بستند، ابروهایش را تراشیدند و با فیلمبرداری از این صحنههای عجیب پایشان به دادسرای جنایی باز شد. این حادثه که تنها بهخاطر حسادت دخترانه به گوشی « اَپل» رقم خورده بود درحالی وارد مرحله تحقیق شد که اعترافات تک تک این دختران تکاندهنده بود.ماجرا از کجا آغاز شد؟ندا دختر ١٧ سالهای که شاکی این پرونده آدمربایی است با احضار در دادسرای جنایی تهران به بازپرس مدیر روستا گفت: «٢هفته پیش در پارک با دختری به نام لادن آشنا شدم. او ادعا کرد پدر و مادرش سالها پیش فوت کردهاند و به همین خاطر تنها زندگی میکند. چند دفعه به خانهاش رفتوآمد کردم تا اینکه عصر روز جمعه وقتی به خانهاش رفتم طعمه سناریوی هولناک او و دوستانش شدم. آن روز ٢ دختر دیگر هم که از دوستان لادن بودند در خانهاش بودند. هنوز چند دقیقه از ورودم نگذشته بود که ناگهان دوستان لادن به سمتم آمدند و با زور و تهدید چاقو من را به صندلی بستند. شوکه شده بودم که یکی از آنها به نام فرزانه به سمتم حمله کرد و شالم را دور گردنم انداخت، درحال خفه شدن بودم که رهایم کردند. اما همچنان به صندلی بسته شده بودم. مینا نیز با چاقو روی بدنم خط انداخت سپس با کمک یکدیگر ابروهایم را با تیغ تراشیدند. میگفتند باید قید خانوادهات را بزنی و کلفت خانه ما شوی. برو خانه را تمیز کن و ظرفها را بشوی. بعد از یک ساعت دست و پایم را باز کردند اما در خانه قفل بود و کلیدش را برداشته بودند و من راهی برای فرار نداشتم. آنها حتی سیمکارت تلفن همراهم را شکستند و تماس من با خانوادهام نیز قطع شده بود. آن شب با هر سختی بود در کنارشان ماندم و فقط گریه کردم تا اینکه ساعت ٧ صبح لادن و دوستانش از خستگی خوابشان برد و من در این فرصت با گوشی یکی از آنها به پدرم پیامک فرستادم و ماجرا را برایش تعریف کردم. پدرم که ابتدا تصور میکرد من با او شوخی میکنم به من گفت اگر تو را گروگان گرفتهاند چطور میتوانی تماس برقرار کنی. موضوع را کامل برایش شرح دادم و از او خواستم تا با پلیس به آدرسی که برایش پیامک کردهام بیاید. نیم ساعت بعد پدرم به همراه پلیس به آنجا آمد و این دختران را دستگیر کردند.»زوایای مبهم گروگانگیری دخترانهدر حالی که شاکی پرونده ادعا میکرد طعمه انگیزه کور دوستانش شده ٣ دختر دبیرستانی با پذیرفتن اتهاماتشان زوایای دیگری از پرونده را پیش روی قاضی مدیر روستا بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی قرار دادند. در این تحقیقات لادن که صاحبخانه این اسارتگاه بود به بازپرس پرونده گفت: « از طریق دوست نامزدم با ندا آشنا شده بودم. او وقتی متوجه شد من خانه مجردی دارم و تنها زندگی میکنم پیشم آمد و ٢ هفته در خانه من ماند. آخرین روزی که آنجا بود اتفاقی عجیب رخ داد. صبح وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم روی دیوار پذیرایی با رژ لب قرمز رنگ حرفهای عجیبی نوشته شده است و نام یکی از دوستانم به نام فرزانه نیز در لابهلای این نوشته روی دیوار بود و سپس نیز متوجه به سرقت رفتن گوشی اَپلام شدم. ندا که خودش را از ماجرا بیخبر نشان میداد ادعا کرد ٥٠هزار تومان از کیف او نیز سرقت شده است. چند روز از این ماجرا گذشت و من که به خاطر نوشته شدن اسم فرزانه به او شک کرده بودم موضوع را با او و یکی از دوستانم به نام مینا در میان گذاشتم. درنهایت با یکدیگر به این نتیجه رسیدیم که این سرقت را ندا طراحی کرده و برای رد گم کردن اسم فرزانه را به میان آورده است. همین موضوع باعث شد تا برای اعتراف گرفتن نقشهای طراحی کنیم. عصر روز جمعه وقتی ندا به خانهام آمد فرزانه و مینا او را به صندلی بستند و از او خواستند تا واقعیت را بگوید. من نیز از این صحنهها فیلمبرداری کردم، تا اینکه ندا اعتراف کرد گوشیام را در انباری خانهام مخفی کرده است. وقتی به انباری رفتیم در کمال ناباوری متوجه شدم او با انگیزهای نامعلوم دست به این کار زده است. ما قصد گروگانگیری نداشتیم و به او گفتیم صبح فردا او را به پلیس تحویل خواهیم داد، اما او پیشدستی کرد و با پدرش تماس گرفت و ما را بازداشت کردند.»گفتوگوی با ٢ دختر متهمخودت را معرفی کن؟نامم فرزانه است،١٧سال دارم .چرا دست به آدمربایی و اختفای دوستت زدی؟ندا دوست صمیمی من نبود و من فقط چندبار او را در خانه لادن دیده بودم. روزی که گوشی اپل لادن از داخل خانهاش به سرقت رفت، سارق روی دیوار با رژلب قرمز نام من را نوشته بود. لادن که ابتدا تصور میکرد این موضوع کار من است برخورد بدی با من کرد اما وقتی با یکی دیگر از دوستانمان به نام مینا مشورت کردیم، به ندا مشکوک شدیم. هیچ دزدی با رژلب قرمز روی دیوار خانه چیزی نمینویسد و این کار فقط میتوانست کار یک دختر باشد. به همین خاطر تصمیم گرفتیم تا از او اعتراف بگیریم.نقش تو در این سناریو چه بود؟من دست و پای ندا را به صندلی بستم و یکی از ابروهایش را تراشیدم تا اعتراف کند.میدانی اتهام آدمربایی ١٥ سال حبس است و در بهترین حالت امکان دارد به ٥سال حبس محکوم شوی؟پشیمانم. ولی من قصد آدمربایی نداشتم، فقط ندا با نوشتن اسم من روی دیوار آبرویم را برده بود و من میخواستم دست خودش را رو کنم. ما هیچ سابقهای نداریم و هنوز بچهایم و تعهد میدهیم از این به بعد در برابر چنین اتفاقهایی سرخود اقدام نکنیم و پلیس را از همان ابتدا در جریان بگذاریم.مینا متهم دیگر این پرونده نیز در این سناریو بیشتر از همدستانش ندا را تهدید کرده بود، خودش میگوید ٢ بار به گوش ندا سیلی زد و درنهایت وقتی ابرویش را تراشید دخترک لب به اعتراف گشود و راز سرقتش را برملا کرد.چندسال داری؟١٧ سال.وضع زندگیت چطور است؟پدر و مادرم از هم جدا شدهاند و من مجبورم با مادربزرگم زندگی کنم، اما بیشتر شبها به خانه خواهر و شوهر خواهرم میروم. با اینکه تحصیل میکنم اما در یک بوتیک کار میکردم تا خرجم را دربیاورم.چرا وارد این ماجرای گروگانگیری شدی؟وقتی لادن ماجرای سرقت گوشیاش را با من در میان گذاشت خیلی وحشتزده شدم از اینکه دزد به این راحتی وارد خانه دوستم شده است، اما بعدا متوجه شدیم دزد آشنا بوده و همان نداست. آن روز وقتی دست و پای ندا را بستیم قصد داشتیم شوخی شوخی از او اعتراف بگیریم اما کمکم این ماجرا جدی شد و او اعتراف کرد که گوشی را در انباری خانه لادن پنهان کرده است.با این حال ندا الان شاکی پرونده شماست! و شما متهم شدهاید؟تصور نمیکردم با این کار او از ما شکایت کند. قول میدهم فیلمها را پاک کنم. فقط نمیخواهم زندانی شوم، نمیدانستم تاوان یک شوخی دخترانه زندان باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]