واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: بازخوانی تاریخ/ ماجرای ملاقات خانوادگی آیتالله هاشمی از عسگراولادی در زندان
وضع ملاقات درزندان برازجان خيلي سخت بود. سختگيري زياد بود. هركس ميآمد ملاقات دستگير ميشد و ميبردند ساواك شيراز و شكنجه اش ميكردند. آيتآلله هاشمي در چنين شرايطي آمد زندان برازجان ملاقات ما. نه تنها خودش آمد، همسرو فرزندانش هم آمدند حتی دخترانش. يعني تمام خانواده آيتالله هاشمي سال 1349 آمدند زندان برازجان و در سختترين شرايط با ما ملاقات كردند
به گزارش نامه نیوز، مرحوم حبیب الله عسگر اولادی در یکی از آخرین مصاحبه های خود به ذکر خاطره ای منتشر نشده از آیت الله هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه پرداخت.
در متن این خاطره آمده است:
در سال 1348 شمسي ما از زندان قصر تهران به زندان برازجان تبعيد شديم. آيتالله انواري، شهيد بزرگوار عراقي و بنده، سه نفري به برازجان تبعيد شديم. ما هر سه به يك اتهام در بيدادگاه شاه محاكمه شده بوديم. علت تبعيد را هم اشاره ميكنم. چهار نفر از اعضاي يك گروه چپ از زندان فرار كردند. البته فرار ناموفق داشتند. فرار اينها باعث شد كه زندانبانان در كل زندانها شدت عمل به خرج دادند. آن 4 نفر از بچههاي گروه جزني بودند. دستگير شدند. روي پشتبام يا باغ زندان قصر دستگير شدند. فرداي آن شب گارديها ريختند زندان و به شدت سختگيري كردند. همه وسايل رفاهي را از ما گرفتند. كتابها را جمع كردند. برق لامپها را قطع كردند. حمام را قطع كردند. ملاقات را قطع كردند. ما در برابر اين خشونت زندانبانان اعتصاب غذا كرديم. به غير از آيتالله انواري، ما همگي اعتصاب غذا كرديم. آيتالله انواري بيمار بودند و نتوانستند در اعتصاب غذا شركت كنند. 11 روز اين اعتصاب طول كشيد. شب يازدهم رئيس كل زندانها به همراه چند نفر از ساواكيها، آمدند بند ما. ابتداي ورود شروع كردند به ما حمله كردند كه چرا اعتصاب غذا كردهايد و اعتصاب غذا حرام است و از اين جور حرفها. بعد رئيس كل زندانها روبه آقاي انواري كرد و گفت: آيا شما نبايد به اينها بگويي اعتصاب غذا حرام است؟ چرا تذكر نداديد؟ آقاي انواري خيلي شجاعانه جواب داد: آيا من بايد به اين آقايان تذكر بدهم كه اعتصاب غذا نكنند؟ گفت: بله ديگه. آقاي انواري گفت: اول بايد به شما تذكر ميدادم كه چرا اينقدر ظلم ميكنيد و ديگر وقت براي تذكر دادن به اينها نميرسد. رئيس كل زندانها گفت: معلوم ميشود كه شما هم با اينها هستيد. دو روز بعد من و آقاي انواري و شهيد عراقي را تبعيد كردند به برازجان. ما رفتيم و وقتي رسيديم برازجان خيلي به ما سخت گرفتند. در زندان برازجان يك بند سياسي بود، چند نفر از نيروهاي چپ آنجا بودند. دو نفر از همين افرادي كه قصد فرار داشتند هم در آنجا بودند. يك روز به ما اطلاع دادند كه آيتالله هاشمي رفسنجاني ميخواهند بيايند ملاقات. وضع ملاقات در برازجان خيلي سخت بود. سختگيري زياد بود. هركس ميآمد ملاقات دستگير ميشد و ميبردند ساواك شيراز و او را شكنجه ميكردند. آيتآلله هاشمي رفسنجاني در چنين شرايطي آمد زندان برازجان ملاقات ما. نه تنها خودش آمد، همسرو فرزندانش هم آمدند حتی دخترانش. يعني تمام خانواده آيتالله هاشمي رفسنجاني سال 1349 آمدند زندان برازجان و در سختترين شرايط با ما ملاقات كردند. آقاي حاج شيخ علي اصغر مرواريد را هم آوردند. يكي از مبارزين جدي بود. ايشان هم با خانواده آمدند. آقاي حبيبالله شفيق همراه با خانواده آمدند. آقاي نيري با خانواده آمدند. آقاي ابوالفضل توكلي بينا هم با همه اعضاي خانواده آمدند. آقاي حاج حسين مهديان هم همراه خانواده آمدند. يك كاروان بزرگ را آيتالله هاشمي رفسنجاني تدارك ديده و آمدند ملاقات ما در زندان برازجان.
به هر طریق که بود اجازه دادند كه كاروان آيتالله هاشمي رفسنجاني بيايند داخل زندان، داخل بند ما و با ما ملاقات كنند. آقاي عراقي دست به كار شد و غذا را تهيه ديد و سه تا سفره در زندان برازجان انداخت. يك سفره آقايان، يك سفره خانمها ويك سفره براي بچههاي كاروان. اين موضوع اصلا در زندان برازجان سابقه نداشت. آقاي هاشمي رفسنجاني درآنجا يعني در آن شرايط سخت و در زندان برازجان سخنراني كرد. در تشويق و تاييد و تبليغ مبارزات. اين كار آيتالله هاشمي رفسنجاني در آن شب ظلماني رژيم ستمشاهي خيلي مهم بود. اين سخنراني كه ايشان كرد واقعا خيلي تلخيهاي تبعيد و زندان برازجان را از ما گرفت. زندان برازجان جاي خيلي سختي بود. اتاق من در زندان برازجان بغل اتاق آقاي انواري و شهيد عراقي بود. من از اين اتاق ميخواستم بروم آن اتاق با دمپايي پايم ميسوخت. در زندان برازجان به ما روزي 28 ريال به عنوان جيره زنداني ميدادند. ما 2 ريال هم رويش ميگذاشتيم ميشد 30 ريال تمام 30 ريال را ميداديم يخ ميخريديم. اينقدر وضع آنجا سخت بود. آقاي هاشمي رفسنجاني همان روز اول ملاقات با خانواده خودش و ساير اعضاي كاروان مشورت كرد و پيشنهاد داد كاروان سه روز ديگر در برازجان بمانند. كاروان سه روز ديگر در برازجان ماندند و هر سه روز ميآمدند زندان و ناهار با ما ميخوردند و ميرفتند. باز هم بايد از آن جناب سرهنگ رئيس زندان برازجان به نيكي ياد كنم. اين سرهنگ آن روزها واقعا خيلي سماحت، به خرج داد.
خاطره سفر کاروان آيتالله هاشمي رفسنجاني به يك خاطره بسيار جدي در ذهن ما سه نفر و تمام زندانيان سياسي و غيرسياسي برازجان ماندني شد و خاطره بيسابقه شد. اين حرفها را که دارم بيان ميكنم. براي اين است كه نسل جوان ما بداند كه يك چهره و شخصي مثل آيتالله هاشمي رفسنجاني قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بالاترين سرمايهگذاري را براي نهضت اسلامي امام داشت. آقاي هاشمي يكي از مبارزان روحاني بود كه متمكن بود. هم از ارث پدرياش و هم از فعالیت اقتصادی در قم . ايشان در چاپ و پخش اعلاميههاي امام خميني و انقلابيون خيلي كمك ميكرد حتي شهيد عراقي نقل كرده همين اسلحهاي بود كه حسنعلي منصور را با آن كشتند، اسلحهاي بود كه آقاي هاشمي داده به آقاي عراقي و داده به بخارايي. از طرف ديگر من به اين جوانان عرض ميكنم تاريخ جمهوري اسلامي را نميشود بدون هاشمي نوشت.
۰۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]