تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات عقل تحمّل نادانان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799128822




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس گزارش می‌دهد نگاهی به زندگی سرباز روح‌الله در مازندران


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش می‌دهد
نگاهی به زندگی سرباز روح‌الله در مازندران
سربازان روح‌الله همچنان همانند سرو در برابر هجمه‌های دشمن ایستاده و با داشتن جانبازی‌های بی‌شمار، تنها راه رسیدن کشور را به وضعیت مطلوب و اهداف اسلامی و انقلابی، پیروی از ولایت فقیه می‌دانند.

خبرگزاری فارس: نگاهی به زندگی سرباز روح‌الله در مازندران



به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان رامسر، وقتی به آمار شهدای رامسر، به‌صورت تفکیک‌شده می‌نگری، می‌بینی که تعداد شهدای سرباز، بیشتر از نیروهای دیگر است، 115 شهید سرباز که حدوداً کمتر از نیمی از شهدای شهرستان رامسر را دربر می‌گیرد و بعد از آن 103 شهید بسیجی و ...؛ به همین تناسب سربازان در آمار مجروحان و جانبازان جنگی هم، صد در صد تعداد زیادی را به خود اختصاص می‌دهند، آیا کسانی هم بودند که در زمان جنگ به هر بهانه‌ای به خدمت مقدس سربازی نرفته باشند؟! اگر پاسخ را از نگارنده بخواهید با ضرس قاطع می‌گوید: آنقدر زیاد که آمارش شاید حتی از تعداد آنانی که به جبهه نرفته‌اند هم بیشتر باشد، پس می‌شود گفت که خدمت سربازی هم در آن دوره به نوعی داوطلبانه بوده و آنانی که به خدمت مقدس سربازی رفته‌اند، به نوعی داوطلبانه پا در این عرصه گذاشته‌اند، می‌گویید نه؟! این گفت‌وگو را بخوانید و بعد قضاوت کنید! آقای زرین‌خواه ابتدا خودتان را معرفی کنید. علی زرین‌خواه هستم، جانباز 70 درصد که در سال 65 از ناحیه هر دو پا مجروح شدم، یک پای من کاملاً از بالای زانو قطع است و پای دیگرم به‌علت جراحت زیاد و قطع چند عصبش، زیاد کارایی ندارد. هنگام مجروحیت در کدام نیرو خدمت می‌کردید؟ من سرباز لشکر 92 زرهی اهواز بودم، ولی در سومار مجروح شدم، ما را برده بودند برای انجام عملیات که قبل از این که در عملیات شرکت کنم، بر اثر بمباران هوایی دشمن مجروح شدم. اصلاً چی شد به سربازی رفتید؟ چه شد به سربازی رفتم؟! مگر نمی‌بایست می‌رفتم؟! رفتن به سربازی در کشور ما یک وظیفه مقدس است، شاید از نظر ظاهری، اجباری تصور شود ولی اگر به آن عمقی توجه کنیم، می‌بینیم که باید آن را انجام دهیم، من اصلاً احساس می‌کنم، پی شخصیتی مردان ما در خدمت سربازی چیده می‌شود، البته در دوران ما، که جنگ بود، بعضی از جوانان که به‌نوعی داوطلبانه نمی‌توانستند به جبهه بروند، به خاطر مخالفت خانواده، منتظر می‌شدند تا سن‌شان به 18 برسد تا از طریق خدمت سربازی به جبهه بروند. شما جزو کدام دسته بودید؟ راستش را بخواهید من جزو آن دسته بودم که منتظر شدم تا از طریق سربازی به جبهه بروم، پدرم قبل از این که من به سربازی بروم، فوت کرد، چون آخرین فرزند خانواده بودم، سرپرستی مادرم به عهده من گذاشته شد، چهار خواهر و یک برادر دارم که همه آنها در آن موقع ازدواج کرده بودند، حتی استشهاد محلی آماده کردیم که من معاف شوم ولی تقدیرم این بود که به سربازی بروم، درست در تاریخ 18 بهمن‌ماه 63 به خدمت سربازی رفتم. از سربازی رفتن‌تان، ناراحت بودید؟ نه! چون به مادرم قول دادم ناراحت نباشم، مادرم هنگام خداحافظی به من چند سفارش کرد که آویزه گوشم بود، گفته بود: «مواظب خودت باش، اصلاً نگران من نباش و سعی کن همیشه خودت را شاد نگه داری». راستش را بخواهید، من از این که به خدمت سربازی می‌رفتم، از ته قلب خوشحال بودم، به‌ویژه این که ما را به جبهه می‌بردند. وقتی به خدمت رفتید، به چه چیز جدیدی دست یافتید؟ نخستین چیزی که به ذهنم آمد، این بود که وقتی ما توی خانه راست خوابیده‌ایم، عده‌ای دارند در سردترین نقاط و گرم‌ترین مناطق، داخل سنگرهای نمور و به‌دور از هر گونه امکانات رفاهی نگهبانی می‌دهند تا به ما آسیبی نرسد، این‌جاست که احساس مسئولیت می‌کنی برای جامعه‌ای که در آن داری زندگی می‌کنی، برای همین در ابتدا گفتم پی شخصیتی مرد در خدمت سربازی ساخته می‌شود. مسئولیت شما چه بود؟ من بعد از اتمام دوران آموزشی‌ام، به لشکر 92 زرهی اهواز معرفی شدم. یک دوره آموزش ش.م.ر به ما دادند و مأمور خنثی‌سازی بمب‌های شیمیایی و پاکسازی مناطقی شدیم که مورد حمله این سلاح مرگبار واقع می‌شد. ارتش عراق از ابتدای سال 63، به حملات شیمیایی‌اش افزود، هر عملیاتی که رزمندگان ما انجام می‌دادند، آنها از این مواد ممنوعه و خطرناک استفاده می‌کردند. من در گروه ش.م.ر بودم و مأموریت ما بعضی وقت‌ها فراتر از حد لشکر 92 زرهی می‌شد، یادم می‌آید یک‌بار ما را به جزیره مجنون بردند و ما در آنجا 20 روز برای پاکسازی منطقه ماندیم. اگر بخواهید یک سختی از دوران جنگ بگویید، به کدام‌یک اشاره می‌کنید؟ کل جنگ و فعالیت‌هایی که در آن انجام می‌شود، سخت و خارج از توان آدم است، ولی باید خودمان را عادت می‌دادیم، اگر بخواهم به‌عنوان یک مازندرانی، به آن زمان نگاه بکنم، نخستین سختی که به ذهنم می‌رسد، گرمای طاقت‌فرسای جنوب بود، یادم می‌آید بعضی وقت‌ها که یخ نداشتیم تا نیمه‌های شب صبر می‌کردیم تا آب منبع خنک شود و از آن بخوریم یا اگر هم می‌خواستیم دوش بگیریم، آن‌قدر آب منبع داغ می‌شد که نمی‌توانستیم به آب نزدیک بشویم، دوش گرفتن ما هم به نیمه‌های شب موکول شده بود. از زمان مجروحیت خودتان بگویید. همان‌طور که گفتم ما را برای انجام عملیات به سومار بردند، درست وقتی به سومار رسیدیم، عملیات کربلای 4 در جنوب انجام گرفت که موفقیت‌آمیز نبود ـ 4/10/65 ـ من آن وقت 23 ماه از خدمتم می‌گذشت، دو ماه بود که به مرخصی نرفته بودم، یک روز آمدند به ما گفتند وسایل‌تان را سریع جمع کنید، می‌خواهیم به مأموریت برویم، 2 روز به ما فرصت داده شد، ما ظرف این دو روز همه وسایل‌مان را جمع کردیم. وقتی اتوبوس‌ها آمدند کاملاً آماده بودیم، به کرمانشاه رسیدیم، به ما اجازه دادند به خانواده‌مان زنگ بزنیم، بعد به سومار رفتیم، چراغ اتوبوس‌ها خاموش شد و سرعت ماشین کم شد، وقتی پیاده شدیم ما را سوار ماشین‌های نظامی‌کردند، صبح به منطقه رسیدیم. به اتفاق چند نفر، ما را به شناسایی منطقه فرستادند تا ظهر شناسایی طول کشید، ظهر که برای استراحت و تجدید قوا به مقرمان آمدیم، مورد حمله هواپیماهای دشمن قرار گرفتیم، 8 یا 9 هواپیما بودند، نخستین کاری که کردند، سنگر پدافند هوایی مقرمان را زدند، ما همه به داخل صخره‌ها رفتیم، هواپیماها دست‌بردار نبودند، رفتم بین دو تا سنگ پناه گرفتم، بمب‌های خوشه‌ای زمین را شخم می‌زد. در همین حین یکی از آنها درست افتاد روی پایم منفجر شد، ابتدا خیال کردم صخره افتاد روی پاهایم، هر کار کردم خودم را از میان دو تا سنگ به بیرون بکشانم، نتوانستم، یک لحظه نگاه کردم دیدم یک پای من از بدنم جدا شده و من همان لحظه فریاد زدم یا امام رضا (ع)؛ همه دوستانم مجروح و شهید شده بودند، این حمله نیم‌ساعتی به طول کشید، تا نیروهای امداد بیایند، خیلی خون از من رفت. حالا که می‌دیدید پای شما قطع شد، چه حسی داشتید؟ خُب، اصلاً حس خوبی نداشتم، البته به من خیلی روحیه داده می‌شد، آن وقتی که من مجروح شدم دو نفر دیگر پیشم بودند که از دهان خونریزی داشتند و بعد شهید شدند، باور کنید من همه حواسم به این دو نفر بود، وقتی گفتند این‌ها شهید شدند، احساس می‌کردم حالا که من ماندم باید راه این دو نفر را ادامه بدهم، هیچ‌وقت چهره آن دو شهید از ذهنم پاک نمی‌شود و حالا هر وقت در انجام موضوعی سستی به سراغم می‌آید، به یاد آن دو شهید و همه شهدا می‌افتم که آنها رفتند تا مملکت و اسلام پابرجا بماند؛ نباید من باعث آن شوم که پایه‌های این مملکت و این نظام اسلامی بلرزد. یکی از مسائلی که احساس می‌کنید اگر به‌خوبی انجام نگیرد، باعث ضعف کشور در مقابل بیگانگان می‌شود، چیست؟ این که معلوم است، امام گفته اگر پشتیبان ولایت فقیه نباشید به مملکت آسیب می‌رسد، باور کنید من این حرف امام را با گوشت، پوست و خونم حس کردم و اصلاً به خون شهدا قسم خورده‌ام که تا جان دارم، پشتیبان ولایت فقیه باشم، حرف امام خمینی (ره)، بی‌حکمت نیست، اصلاً مقدس است. در پایان دوست داریم بدانیم نداشتن پا برایت مشکلی هم به‌وجود آورده است؟ اگر بگویم نه! که دروغ می‌شود ولی این‌طور هم نیست که مانع از تلاشم شود، باور کنید اگر ورزش نکنم خوابم نمی‌برد، همیشه در حال جنب و جوش هستم، خدا هم چون تلاش مرا می‌بیند، کمکم می‌کند، دوست دارم در این‌جا از تلاش همسرم فاطمه عمرانی که از سال 76 تاکنون در کنارم هست و مرا در کارها یاری می‌کند، سپاسگزاری کنم؛ به نظرم اجر همسران جانباز کم‌تر از خود جانبازان نیست. گفتنی است، از خانم زرین‌خواه می‌خواهیم مصاحبه را با جملاتی تکمیل کند و او فقط به این جمله پرمغز و قابل تأمل بسنده می‌کند که: «به شوهرم و گذشته‌اش افتخار می‌کنم». انتهای پیام/86029/ت40

94/06/08 - 09:03





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن