پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850784991
وقتی امام رضا(ع)، قول شهید به مادرش را وفا می کند +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
سردار شهید محمد تیموریان؛
وقتی امام رضا(ع)، قول شهید به مادرش را وفا می کند +عکس
وقتی صفحات دفتر زندگی سردار شهید محمد تیموریان را ورق می زنیم بوی خوش صحن و سرای حرم و بارگاه رضوی را بخوبی حس می کنیم.
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، وقتی صفحات دفتر زندگی سردار شهید محمد تیموریان را ورق می زنیم بوی خوش صحن و سرای حرم و بارگاه رضوی را بخوبی حس می کنیم. استشمام بوی حرم امام رضا (ع) از لا به لای زندگی شهیدی از جنس کبوتران حرم بسیار لذت بخش است. سال 1344 هجری شمسی، شهرستان آمل، در یکی از کوچه پس کوچه های قدیمی و کم عرض و باریک، در خانه ای کاهگلی که در آن صفا و صمیمت موج می زند، اهل خانه منتظر تولد نوزادی هستند از جنس خوبی و مهربانی. لحظه ها به کندی می گذرد. اندکی بعد موجی از شادی و سرور فضای صمیمی خانه را پر می کند، کودکی پابه عرصه ی هستی می نهد که پدر بزرگ نامش را فریدون می گذارد. کودکی که با توسل مادرش به امام رضا (ع) شیرینی را به این خانه آورد. خواب های مادر را مرور می کنیم «خواب دیدم امام رضا (ع) نوزادی را که در پارچه سرخ رنگی پیچیده شده به سوی من می فرستد.» و چندی بعد خوابی دیگر؛ «دوباره خواب می بینم کنار رودخانه ی آبی ایستاده ام و سنگ گرانبهایی از دستم به داخل آب می افتد، با خودم می گویم این سنگ چقدر برایم با ارزش بود ....» شاید آن روز سید هاجر حتی به ذهنش هم خطور نمی کرد که تعبیر این دو رؤیا « ولادت و شهادت فرزندش» باشد.
کودکی که در یک سالگی وقتی که چشمان ناامید پدر و مادرش به گلدسته های طلایی رنگ حرم آقا امام رضا (ع) دوخته شده بود، با یک نگاه آقا شفا می گیرد، گویا قرار است عنایت آقا لحظه به لحظه شامل حالش شود.
روزها می گذرد، فریدون در دامن پاک مادری سیده قد می کشد، پا به پای پدر به مکتب می رود، قرآن یاد می گیرد و در مجالس مذهبی شرکت می کند. سال های مدرسه از پی هم می گذرد و فریدون تیموریان دانش آموز موفق رشته ی ریاضی دبیرستانی می شود که دانش آموزان اش او را چون معلمی در کنار خود می دیدند و او خود را دانش آموزی در مدرسه ی انقلاب می دانست و هر روز خود را به صف انقلابیونی می رساند که به خیابان ها می آمدند و بر علیه رژیم منحوس پهلوی فریاد می زدند. بهمن 57 که از راه می رسد این بوی خوش پیروزی انقلاب است که همه جا را فرا می گیرد و جشن پیروزی در گوشه گوشه ی ایران اسلامی بر پا می شود. با تشکیل بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) فریدون دراین نهاد مقدس ثبت نام و فعالیت هایش را آغاز می کند.شهریور 59 که طبل جنگ نواخته می شود درس و مدرسه را رها می کند و با چند تن از دوستان خود راهی دانشگاه جبهه می شود. و حالا که فریدون جبهه ای می شود نام محمد بر خود می نهد. راستی چه زیباست که انسان نام خود را به انتخاب خود برگزیند.
محمد بعد از هر عملیاتی به پابوس آقا امام رضا (ع) می رفت و بعد از آن که روح و جان در فضای معنوی حرم صیقل می داد، برای دیدار با خانواده به آمل می رفت. راستی کسی نمی داند بین او و آقا امام رضا چه گذشته بود! شاید محمد می رفت برای تجدید عهدی که از کودکی با آقا بسته بود.
محمد بعد از عملیات محرم، لباس مقدس پاسداری را از عالم و عارف و فقیه بزرگوار حضرت آیت الله حسن زاده آملی تحویل می گیرد. سردار شهید تیموریان فرماندهی گردان در عملیات های والفجر4، والفجر6، رمضان، بیت المقدس، محرم، بدر و محمد رسول الله و ... را طی سال های دفاع مقدس عهده دار بود. محمد که در یکی از عملیات ها مجروح می شود برای درمان به مشهد مقدس منتقل و بعد از سه روز به جبهه بر می گردد. شاید این آخرین باری بود که به پابوس آقا می رفت. اما نه! او یک بار دیگر نیز به مشهد می رود آن هم بعد از شهادتش. شهادتی که در تاریخ 23/12/1363 قسمت اش می شود و روح عرشی و ملکوتی اش در آسمان ها به پرواز در می آید. پیکر پاک محمد را اشتباها با شهدای لشکر 5 نصر به مشهد می برند. آری! قسمت محمد بود که برای آخرین بار با شهدای مشهد دور حرم آقا طواف داده شود و این گونه به «آخرین زیارت » مشرف می شود و بعد از سه هفته به آمل برگردد. تا روی دست های مردم انقلابی و مومن آمل تشییع و در جوار امام زاده ابراهیم (ع) این شهر آرام بگیرد. فرماندهی با لباس بسیجی و سنتی مازندران
سردار محمد تیموریان هميشه لباس بسيجی می پوشيد. اکثر مواقع کلاه سياه کشاورزان را به سر می کرد و شله چوپانان را بالای جوراب می پيچيد و گاله چرم چوپانان را می پوشيد يا از دمپایی ايي استفاده می کرد. روزی به خاطرنياز به مهمات با همين وضع به مقر نيروهای ارتش رفت و درخواست خمپاره انداز کرد. اما افسر مسئول او را دست به سر کرد. به چادر خود بازگشت و اين بار با پوتين واکس زده و لباس شيک و دوربين به گردن رفت. همان افسر دستور داد که خمپاره انداز و وسايل مورد نياز را به او تحويل دادند. سردار علی فردوس روایت میکند: اولين بار او را در پايگاه شهيد بهشتی اهواز ديدم. فردی زيرک خوش برخورد و در ميان تمام افراد زبانزد بود. در اکثر عمليات ها پيشاپيش رزمندگان با لباس سنتی مازندرانی حرکت می کرد و در گردان خود گروهی از افراد با تجربه را تحت عنوان گروه ضربت برای شکستن خط تشکيل داده بود. گردان يا رسول اله که محمد فرمانده آن بود در بين فرماندهان به گردان "محمد زبل" معروف بود. علامه حسن زاده آملی: همان طور که فريدون، ضحاک را از تخت به زير کشيد، ضحاک زمان را نابود کنيد
محمود شيرازی روایت میکند: روزي فرمانده کل سپاه در زمان جنگ، سردار محسن رضايي رو کرد به قائم مقام فرمانده لشگر 25 کربلا سردار شهيد حاج حسين بصير و گفت : قدر محمد تيموريان را بدانيد . چون خيلي طول مي کشد تا درآمل ما مثل محمد تيموريان تربيت کنيم . محمد خودش مي گفت: هنوز صدام گلوله اي نساخته که به من بخورد . سال 61 بود و حضرت استاد علامه آيت ا... العظمي حسن زاده آملي ( مدظله العالي ) امام جمعه شهرمان بود . محمد در 17 سالگي به فرماندهي گردان منصوب شد و حضرت استاد علامه به سپاه آمده بود. حضرت استاد علامه درباره محمد گفت : " فلفل نبين چه ريزه بشکن ببين چه تيزه " سپس او را تشويق کرد و لباس پاسداری را به وی اعطا کرد و فرمود : «همان طور که فريدون ضحاک را از تخت به زير کشيد شما هم ان شاءالله ضحاک زمان صدام را نابود کنيد.»
محمد مي گفت: پس از فتح کربلا عکس مرا به حرم حسين بن علي (ع) ببريد و خطاب به امام حسين بگوييد که در راه تو و براي آزادسازي حرم تو کشته شده است و بعدأ ما نيز چنين کرديم. به فرزندم بگوييد قبر گمشده مرا پيدا کند
پدرشهید روایت می کند :قبل از شهادت وسايل خود را در داخل جعبه مهمات گذاشت و به هر يک چيزی داد. برای برادر و خواهرش سجاده و تسبيح گذاشت. فقط انگشتر من هنگام شهادت در دستش بود. در حمله بدر قايق آنها غرق می شود. محمد مجروح شده و داخل آب می افتد. بونه ای را گرفته و پس از مدتی در همان حال شهيد می شود. اين تعبير همان خوابی بود که قبل از تولدش ديده بودم. در دريا بودم و نوری بالای سر من بود و من به تخته سنگی تکيه داده بودم بعد از عمليات خوابی ديدم و به مادرش گفتم محمد شهيد شده است. محمد چند شب قبل از حمله خواب ديده بود که ندايی می گويد : با آب طلا بنويس صاحب الزمان، و می گويد به فرزندم بگوييد قبر گمشده مرا پيدا کند. يکی از همرزمان تيموريان نيز گفته است : روزی بعد از اينکه از حمله برگشتيم، فرمانده به او گفت : آقای تيموری ! آيا می توانی دوباره به خط بروی ؟ محمد شب قبل خواب ديده بود کسی به او گفته است : به خط برو و با طلا بنويس يا صاحب الزمان. وقتی ضامن آهو، قول فرمانده گردان یارسول به مادرش را وفا می کند
شهید محمد تیموریان؛ فرمانده گردان یارسول(ص) از شهرستان آمل، «لشکر ویژه خط شکن 25 کربلا» عاشق و دلداه آقا علی ابن موسی الرضا(ع) بود. محمد قبل از هر عملیات، برای نیروهای گردان یا رسول (ص)، گوسفندی قربانی می کند، عملیات هم که تمام می شد، از خود جبهه، یک راست به پابوسی آقا امام رضا(ع) مشرف می شد. زیارتی می کرد و بر می گشت آمل، مدتی می ماند و دوباره عازم جبهه می شد.
زمستان سال1362 برای محمد اتفاقی افتاد و دیگر نتوانست، به پابوسی آقا امام رضا(ع) برود. این مرخصی دست خالی به خانه می رود.
هنوز چند روزی از مرخصی اش در آمل نگذشته بود، که حاج حسین بصیر می رود خبری از او بگیرد و حال و احوالی هم از پدر و مادر محمد بپرسد. این رسم حاج بصیر بود، از جبهه که مرخصی می آمد، به همه شهرهای مازندران سر می زد و خبری از نیروهایش می گرفت.
سردار حاج بصیر خودش اهل فریدونکنار است، این بار هم در آمل، مهمان محمد تیموریان است. مهمانی که تمام می شود، حاج بصیر به محمد می گوید: دارم راهی جبهه می شوم، انشاءاله، عملیاتی هم در پیش است.
محمد که دلش تمام وقت توی جبهه و صفای بچه های گردان یا رسول(ص) است، دست حاج بصیر را گرفت و او را بوسید و گفت: تنهائی، شرط رفاقت نیست. با هم می رویم.
مادر محمد دلخور شد، گفت: محمدجان تو که تازه از جبهه آمدی، یک چند روزی بمان، بعد برو. محمد که عاشق پدر و مادرش هست، مادر را بوسید، گونه هایش را کاشت، تا مادرش هم او را ببوسد. و هم این که رضایت قلبی مادرش را جلوی حاج بصیر گرفته و راهی بشود.
چند بار که مادر را بوسید، گفت: مادر اجازه بده، این بار را در جوار حاج حسین بروم به جبهه، انشاءالله برگشتم، می برمت به پا بوسی«آقاعلی ابن موسی الرضا(ع)» این حاج بصیر هم ضامن، حاجی لبخندی می زند، محمد دل مادر را تسخیر می کند. مادر می گوید: قول؟ محمد، دست مادر را می بوسد و می گوید: سرم برود، قولی که می دهم نمی رود مادر.
مادر راضی شد و محمد، همراه حاج حسین بصیر عازم جبهه شدند. گذشت و مدتی بعد عملیات بدر آغاز گردید و محمد نتوانست که مرخصی برود، تا قولی که به مادرش داده، برای پابوسی امام رضا(ع) عملی کند.
محمد تیموریان در بیست و سوم اسفند 1362 در عملیات بدر شهید می شود. پیکر محمد در معراج الشهداء اهواز، به طرز عجیبی یک راست به مشهد مقدس می رود، از طرفی هم، خبر شهادت محمد تائید شده، اما پیکر محمد کجاست؟ هیچ کسی نمی داند چه اتفاقی افتاده و مفقود اعلام می شود.
شهدا را در حرم آقا علی ابن موسی الرضا(ع) طواف می دهند. محمد تیموریان هم توی تابوت، مهمان آقا امام رضا(ع) می شود، تابوش در حرم آقا امام رضا طواف می شود. بعد از طواف و تشیع جنازه، تابوت محمد سرگردان به معراج الشهداء مشهد می رود.
وقتی پیکر محمد در حرم روی دست مردم طواف داده می شود، یک روحانی اهل آمل بنام حاج آقا ابراهیمی که در دستگاه قضائی مشهد مشغول بکار بود و از بستگان محمد بود، آنروز نام «محمد تیموریان» را روی تابوت می بیند، اما باورش نمی شد که این محمد تیموریان، همان همشهری و فامیل خودش هست، حتی یک ذره هم شک نمی کند.
بعد از این اتفاق، چند روی می گذرد و حاج آقا ابراهیمی، ناخواسته دلش هوای شمال را می کند، وقتی آقای ابراهیمی به آمل می آید، متوجه می شود که محمد در عملیات بدر شهید شده و مفقود گردیده است. فوری به منزل شهید می رود و قصه طواف تابوتی را بنام محمد تیموریان تعریف می کند.
مادر محمد و خانواده، همراه حاج ابراهیمی یک راست، به مشهد مقدس می روند، همان طور که محمد به مادرش قول داده بود، مادر نیز به پابوس آقا علی ابن موسی الرضا(ع) می آید. سپس برای شناسائی، شهید محمد تیموریان به معراج الشهداء مشهد می روند، مادر وقتی تابوت فرزندش را می بیند، می گوید: این محمد من است، خودش هست، آمده است مشهد تا آن عهدی که با مادرش بسته را وفا کند.
مادر و خانواده همراه پیکر محمد به آمل بر می گردند. دوازده فروردین سال 1363 ، شهید محمد تیموریان؛ فرمانده گردان یا رسول(ص) ، در شهر آمل تشییع باشکوهی می شود.
رزمندگان شمال
۰۴/۰۶/۱۳۹۴ - ۱۰:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
نخستین خواسته هاشمی از امام رضا(ع)+عکس
اتاق خبر 24 رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت در حرم امام رضا ع دعا می کنم و نخستین خواسته من از حضرت این است که موضوع هسته ای به نتیجه خوبی برسد آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی عصر شنبه افزود در این سفر از حضرت امام رضا ع درخواست می کنم مشکلات مردم حل شود تا مردم ایران بتواننبرگزاری یادواره 72 شهید سادات و همنام امام رضا (ع) در اقلید
به گزارش دولت بهار به نقل از فارس از اقلید 9 30 صبح فردا با حضور آیت الله سید احمد خاتمی یادواره 72 شهید سادات و همنام امام رضا ع اقلید در مصلای نماز جمعه این شهرستان برگزار می شود ورود امام رضا ع به ایران امامت را برای ما عینیت بخشیده و آن را قابل دسترسی کرد و موجب تقویتبا حضور آیتالله سید احمد خاتمی صورت میگیرد برگزاری یادواره 72 شهید سادات و همنام امام رضا (ع) در اقلید
با حضور آیتالله سید احمد خاتمی صورت میگیردبرگزاری یادواره 72 شهید سادات و همنام امام رضا ع در اقلیدصبح فردا با حضور آیتالله سید احمد خاتمی یادواره 72 شهید سادات و همنام امام رضا ع اقلید در مصلای نماز جمعه این شهرستان برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس از اقلید 9 30 صبحنشان منقش به نام امام رضا(ع) بر سینه پنج پدر شهید سرایانی
به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن ایکنا از خراسان جنوبی به نقل از ستاد خبری جشن بزرگ زیر سایه خورشید خادمان حرم مطهر و منور رضوی امروز دوم شهریورماه با حضور بر سر گلزار شهدای آیسک با قرائت فاتحه یاد و خاطره شهدای انقلاب و هشت سال دفاع مقدس را گرامی داشتند همچنین در این مراسفرماندار شهرضا: دانشگاه شهید مدرس شهرضا باید در مسیر اقتصاد دانشبنیان حرکت کند/از ظرفیت خیران در توسعه دانشگا
فرماندار شهرضا دانشگاه شهید مدرس شهرضا باید در مسیر اقتصاد دانشبنیان حرکت کند از ظرفیت خیران در توسعه دانشگاه استفاده شودفرماندار شهرضا گفت دانشگاه دولتی شهید مدرس شهرضا باید مبتنی بر تبیین سیاستهای اقتصاد دانش بنیان در آینده هدف گذاری کند به گزارش خبرگزاری فارس از شهرضا محسماجرای اذانی که ۲ ساعت زودتر در حرم امام رضا(ع) گفته شد+عکس
موذن پیشکسوت مسجد گوهرشاد میگوید عادت داشتم هر شب ساعت را برای اذان کوک کنم تا خواب نمانم یک روز همینطور نفس نفس میزدم و اذان میگفتم احمد مهرمشهدی را بیشتر به عنوان موذن و استاد تواشیح و ابتهال میشناسند او آنطور که میگوید از سال ۱۳۲۸ تا اواسط دهه شصت موذن مسجدگوهرشاد بشهیدی که بعد از شهادتش به زیارت امام رضا(ع) مشرف شد
پایگاه خبری تحلیلی هدانا HODANA IR به گزارش ایرنا به نقل از پیاگاه اطلاع رسانی ارشاد مازندران شهید شعبان فلاحی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که از روستای آستانه سر شهرستان جویبار استان مازندران عازم جبهه های نرد علیه باطل شده بود در سال 1362بعد از شهادت در تپه کله قندی برایعصر امام رضا(ع) طوفانی ترین دوره فکری تشیع بود
لاریجانی در آغاز جلسه علنی مجلس عصر امام رضا ع طوفانی ترین دوره فکری تشیع بود شناسهٔ خبر 2895953 - چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۹ ۱۷ سیاست > مجلس رئیس مجلس شورای اسلامی گفت عصر امام رضا ع طوفانیترین عصری بود که شرایط مختلف فکری برای مکتب تشیع به وجود آمده بود به گزارش خبرنعصر امام رضا (ع) طوفانیترین عصر فکری مکتب تشیع بود
عصر امام رضا ع طوفانیترین عصر فکری مکتب تشیع بود رئیس مجلس شورای اسلامی گفت عصر امام رضا ع طوفانیترین عصری بود که شرایط مختلف فکری برای مکتب تشیع بوجود آمده بود به گزارش خبرنگار مجلس گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروزلاریجانی:عصر امام رضا(ع) طوفانی ترین دوره فکری تشیع بود
لاریجانی عصر امام رضا ع طوفانی ترین دوره فکری تشیع بود رئیس مجلس شورای اسلامی گفت عصر امام رضا ع طوفانیترین عصری بود که شرایط مختلف فکری برای مکتب تشیع به وجود آمده بود به گزارش نامه نیوز در آغاز جلسه علنی روز چهارشنبه مجلس شورای اسلامی علی لاریجانی رئیس قوه مقننه با تبریک-