واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
ماجرای سلفی گرفتن با ظریف در آسمان
نزدیک سه هفتهست که از سفر وین اومدم و ناگفتههای زیادی دارم که دوست دارم بنویسم و بدلایل مختلف تا الان ننوشتهام.
پارسینه: نزدیک سه هفتهست که از سفر وین اومدم و ناگفتههای زیادی دارم که دوست دارم بنویسم و بدلایل مختلف تا الان ننوشتهام.
یکی از چیزهایی که این مدت تو ذهنم بین نوشته شدن و نشدن رفت و آمد داشت نگاهی نسبتا مقایسهای بین خودمون(جامعهی خبری ایرانی) و همتایان خارجیمون بود. این موضوع دقیقا مسئلهای بود که به قول شاملوی بزرگ " گفتنش زبونم و میسوزونه و نگفتنش مغز استخونمُ" . الان، در آستانهی روز خبرنگار نمیتونم درد مغز استخوانم رو تحمل کنم.
گروه خبری ایرانی از نظر تعداد بزرگترین گروه در چادر خبرنگاران در مقابل هتل کوبورگ بودن. این گروه با مشکلات فراوان از جمله کمبود بودجه هم روبرو بودن که واقعا جای خسته نباشید داره به همهی اونهایی که فقط و فقط بخاطر عشق به حرفهی روزنامهنگاری و رسالت خبری تمام این مشقتها رو متحمل شدن; از جمله همکار خوبم سرکار خانم اصغری، خانم شریفی و همکارانشون از خبرگزاری فارس، خانم لامعزاده از ایرنا و عباس اصلانی از تسنیم.
برگردیم به اصل صحبتی که دارم. از روز اول این مقایسه ذهنم رو درگیر کرده بود و در اون هجده روز موارد متعددی دیدم که هر روز بیشتر از روز قبل متوجه چرایی حرفهای نبودن خودمان میشدم. ولی تجربهی برگشت با پرواز وزیر امور خارجه جواب همهی سوالهام رو داد.
بارها تجربهی سفر با مسئولین از جمله سه رییس جمهور رو داشتم ولی این پرواز شوکهم کرد. متاسفانه در این پرواز فهمیدم که ما (البته نه همهی ما ولی بخش اعظم جامعهی کوچک خبری ما) نه ارزش خودمون رو میدونیم و نه میدونیم چطور با یک مسئول طراز اول کشور برخورد کنیم.
در طول پرواز عکسهای جان کری در هواپیما و بین خبرنگاران رو بیاد میآوردم و افسوس میخوردم که چرا ما آنگونه نیستیم! تصور کنین یکی از مهمترین توافقات تاریخ معاصر ایران انجام شده و وزیر خارجهی ایران و هیات همراه دونه به دونه در بین خبرنگاران برای عرض خسته نباشید میان.
بالطبع هر خبرنگاری در این فرصت بدنبال یک گپ دوستانه بهمراه چند سوالِ خوبه که شاید قابل انتشار هم نباشه ولی برای دانش اون خبرنگار مهمه. با کمال تعجب با ورود هر کدوم از اعضای هیات دیدم همراهان تیم خبری فقط و فقط به دنبال گرفتن عکس سلفی هستن ولاغیر.
این ماجرا اونقدر شدت یافت که یک بار آقای ظریف از بین ما رفت و وقتی دوباره برگشت خواهش کرد که "لطفا از جاتون بلند نشین" ولی همان دوستان علاقمند به سلفی دوباره هم برای گرفتن همان سلفی تلاش کردند!
در اون لحظه فقط و فقط شوکه بودم و عذاب میکشیدم که چرا ما اینجوری شدیم؟ چی ما رو به اینجا کشوند که فقط بدنبال گرفتن عکس یادگاری اونهم به چیپترین نوعش با یک مسئولیم؟ چی باعث شده این همه تفاوت بین خبرنگارانی که با دکتر ظریف در یک هواپیما هستن با همکاران خارجیشون که در هواپیمای جان کری هستن در حفظ شان خود و مقام همراهشون باشه؟
هنوز نتونستم جواب قطعی برای این سوالاتم پیدا کنم. امیدوارم تا روز خبرنگار سال آینده لااقل به جوابی برسم…….واقعا نمیتونم جملهی" روزت مبارک" رو فردا به همهی کسانی که در رسانهها کار میکنن بگم ولی میدونم بخش کوچکی از این جامعهی رسانهای هستن که جدای تبریک باید دستشون رو هم بوسید. روز خبرنگار رو به همهی کسانی که با آبرو و حفظ شان "خبرنگار و عکاس" کار میکنن تبریک میگم…..
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]