واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قتل پس از مراسم عروسي
دو مرد جوان كه متهم هستند مردي ميانسال را به قتل رساندهاند، اتهام را به گردن هم انداختند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 18 عصر روز يك شنبه 25 مردادماه قاضي بستان زاده، بازپرس ويژه قتل از دادسراي جنايي پايتخت با تماس تلفني مأموران كلانتري 111 هفت چنار از قتل مرد 51 سالهاي به نام جمشيد در بيمارستان باخبر و همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد. نخستين تحقيقات نشان داد جمشيد ساعت 23 شامگاه جمعه 23 مردادماه با دو مرد جوان به نامهاي محمدرضا و مهدي كه همگي بچه يك محله هستند، در خيابان قاسم فرهنگ، حوالي دو راهي قپان درگير شدهاند. همچنين مشخص شد دو ضارب بعد از حادثه از محل گريخته و رهگذران مرد زخمي را كه به كما رفته بود، به بيمارستان منتقل كردهاند. برادر مقتول گفت: دو سال قبل جمشيد به محمدرضا و مهدي تذكر داد كه سر كوچه تجمع نكنند و همين موضوع باعث شد اين دو نفر از برادرم كينه به دل بگيرند و هر چند وقت يكبار با هم درگير شوند تا اينكه شب حادثه او را در نزديكي خانهاش هدف قرار دادند. در حالي كه تحقيقات براي دستگيري دو مظنون ادامه داشت، محمدرضا و مهدي خودشان را به اداره پليس معرفي كردند. دو متهم صبح ديروز از سوي قاضي بستانزاده بازجويي شدند. هر دو متهم در جلسه بازجويي، قتل را به گردن يكديگر انداختند. دو دوست قديمي كه هميشه در درگيريها شانه به شانه هم ايستاده و كمك هم بودند در جلسه بازجويي براي هم شاخ و شانه كشيدند و ديگري را به دروغگويي متهم كردند. متهمان براي تحقيقات بيشتر به دستور قاضي بستانزاده در اختيار كارآگاهان مبارزه با قتل قرار گرفتند.
گفتوگو با متهمان
چند سال داري مهدي؟
من 29 سال دارم. متأهلم و يك پسر سه ساله هم دارم.
ورزشكاري؟
بله، مدتي كشتي گرفتم و حتي در استان مقام هم آوردم.
مقتول با ضربه دست شما به قتل رسيد؟
نه من قاتل نيستم. محمدرضا او را كتك زد و جمشيد بيهوش شد.
اما شما 20 روز قبل دو برادر جمشيد را كتك زده بودي؟
بله يكي از آنها را زدم كه شكايت هم كرد.
به زندان نرفتي؟
نه، با سند آزاد شدم اما پرونده هنوز باز است.
چرا او را زدي؟
آن روز احساس كردم آنها مزاحم دختري هستند به آنها تذكر دادم كه يكي از آنها فرار كرد و ديگري با من درگير شد كه او را زدم.
محمدرضا در درگيري نبود؟
محمدرضا هم بود و حتي دو نفري با هم شيشههاي خانهشان را شكستيم.
شما هر وقت دعوا ميكرديد به يكديگر كمك ميكرديد؟
بله
پس چرا الان قتل را به گردن هم مياندازيد؟
الان قتل است. دعواي معمولي نيست. من زن و بچه دارم چرا وقتي مرتكب قتل نشدهام، قتل را به گردن بگيرم.
از شب حادثه بگو؟
شب حادثه من و همسرم با خودرو از عروسي دختر عمهام بر ميگشتيم كه ديدم محمدرضا با جمشيد در حال درگيري هستند. خودرو را نگه داشتم و جلو رفتم كه محمدرضا سيلي به جمشيد زد و جمشيد سرش به ديوار برخورد كرد.
بعد چي شد؟
هر دو فرار كرديم.
چرا؟
من قبلاً سابقه درگيري با برادرهاي او را داشتم و ترسيدم.
چي شد كه از او شكايت كرديد؟
روز بعد محمدرضا به سراغم آمد و گفت جمشيد در بيمارستان است و ترسيده بود. او خودزني و با تيغي دستش را زخمي كرد و بعد او را به كلانتري بردم و شكايت كرد و گفت كه با جمشيد درگير شده و جمشيد او را زده است و بعد هم به پزشكي قانوني رفتيم. ما فكر نميكرديم كه جمشيد فوت كند و به همين خاطر شكايت كرديم كه در شكايت برابر باشيم.
محمدرضا شما چند سال داري؟
23 سال
اسم مستعار هم داري؟
بله، فرزين
شغل داري؟
بله، من مكانيك هستم.
چه مدت است با مهدي دوست هستي؟
بچه يك محل هستيم.
شما جمشيد را كتك زدي؟
نه من نزدم. مهدي ورزشكار است و دستان قوي دارد و وقتي يك سيلي به او زد جمشيد به ديوار خورد و افتاد.
پس چرا شما خودزني كرديد؟
محمدرضا از من خواست. اشتباه كردم.
حادثه درگيري چگونه رخ داد؟
جمشيد چند روز قبل يك نفر را اشتباهي به جاي مهدي كتك زده بود و دنبال او ميگشت تا كتك زدن برادرش را تلافي كند تا اينكه شب حادثه جمشيد را در خيابان ديدم، با هم حرف ميزديم كه مهدي از راه رسيد.
او به سراغ ما آمد و رو به جمشيد كرد و گفت تو قرار بود مرا بزني و جمشيد هم گفت بله كه مهدي سيلي محكمي به او زد و...
پس چرا شما كه در درگيري دخالت نداشتي، كمك نكردي و او را به بيمارستان نرساندي؟
من دوست مهدي و هميشه با او بودم و وقتي مهدي فرار كرد، من هم از ترس فرار كردم.
اما مهدي ميگويد قاتل تو هستي؟
دروغ ميگويد، خودش او را زد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]