واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
آمریکا، ایران و خاورمیانه در روزهای پساتوافق از منظر نظریه نهادگرایی نو لیبرال
بر اساس مفروضه ها و چارچوب تحلیلی که این نظریه در اختیار ما قرار میدهد ایالاتمتحده آمریکا و دوستان منطقهای آن در خصوص ایران تلاش خواهند کرد حوزه نفوذ آن را محدود و در تعامل احتمالی خود با آن ملاحظات مربوط به حفظ موازنه قدرت در سطح منطقه را در نظر بگیرند.
از 23 تیرماه سال 1394 به عنوان روزی تاریخی نهتنها برای ملت ایران که در سطح نظام بینالملل یاد میشود. در این روز شش قدرت جهانی و جمهوری اسلامی ایران طی مجموعه مذاکراتی دو و چندجانبه بر سر چگونگی حل و فصل اختلافات خود بر سر برنامه اتمی ایران به توافق رسیدند؛ امری که پیامدهای مثبت و منفی احتمالی آن بسیار فراتر از چارچوب متن توافق خواهد بود. در این زمینه آنچه بیش از همه به آن پرداخته میشود این نکته است که توافق و رفع تحریمهای بینالمللی علیه ایران، قدرت مانور کشور در منطقه را افزایش داده و زمینه را برای افزایش نفوذ منطقهای آن فراهم خواهد کرد. از این رو در این نوشتار به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که از منظر نظریه نهادگرایی نولیبرال، آیا توافق مزبور به معنی همکاری آمریکا با ایران، تغییر مشی مبتنی بر بازی با حاصل جمع صفر و در نتیجه افزایش نفوذ منطقهای ایران خواهد بود؟ چنین به نظر میرسد اگرچه توافق مزبور شرایط را برای همکاریهای منطقهای بهتر خواهد کرد، استراتژی آمریکا و دوستان منطقهای آن در روزهای پساتوافق، حتی با اتخاذ رویکرد نهادگرایی نولیبرال، مبتنی بر منافع نسبی و تعامل محدود خواهد بود. در قالب این نظریه، به عنوان یکی از ستونهای اصلی جریان خردگرایی در نظریههای روابط بینالملل، چنین فرض میشود که بازیگران اصلی روابط بینالملل دولتهای خودخواه و منفعتطلب هستند، نظام بینالملل غیرمتمرکز است، نهادها و سازمانهای بینالمللی در تعدیل سطح آنارشی در نظام موثر هستند، و برخلاف آنچه نورئالیستها مطرح کردهاند، همکاری بینالمللی مبتنی بر منافع مطلق امکانپذیر است. اما باید توجه داشت که از منظر رویکر نهادگرایی نولیبرال به مانند جفت خردگرای آن یعنی نورئالیسم، روابط بین بازیگران قدرتمند و کشوری در حال توسعه همچون ایران نیز مبتنی بر اصل منافع نسبی و بازی با حاصلجمع صفر خواهد بود و رویکرد منافع مطلق مختص روابط بین قدرتهای بزرگ و صنعتی است. از این رو، بر اساس مفروضه¬ها و چارچوب تحلیلی که این نظریه در اختیار ما قرار میدهد ایالاتمتحده آمریکا و دوستان منطقهای آن در خصوص ایران تلاش خواهند کرد حوزه نفوذ آن را محدود و در تعامل احتمالی خود با آن ملاحظات مربوط به حفظ موازنه قدرت در سطح منطقه را در نظر بگیرند. اقدامات عملی طی چند روزی که از توافق 5+1 و ایران گذشته است، خبرهایی در جراید مختلف دیده میشود که پیروی از چنین رویکردی در خصوص ایران را بیشتر هویدا میکند. در این زمینه شنیدهها حاکی از آن است که دولت آمریکا کمکهای خود به رژیم اسراییل را تقویت کرده و هواپیمای نوع اف ـ 35 را در اختیار سران تلاویو قرار خواهد داد. علاوه بر توافقات اخیر آمریکا با ترکیه، طی دستوری جدید به نیروی هوایی این کشور اجازه داده شده است تا علیه هر نیروی که شبهنظامیان طرفدار آمریکا در سوریه را هدف قرار میدهند وارد عملیات شوند و نکته آخر اینکه طی مجموعه ملاقاتهایی بین سران کشورهای شیخنشین خلیج فارس و آمریکا توافقی مبنی بر استقرار سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا در خلیج فارس حاصل شده است. فروش هواپیمای اف ـ 35 به عنوان یکی از پیشرفتهترین هواپیماهای جنگی جهان به رژیم اسراییل نشانه بارزی از تلاش آمریکا برای حفظ برتری نیروی هوایی متحد منطقهای خود است. اضافه شدن این هواپیما در شرایط کنونی قدرت و حوزه عملیاتی نیروی هوایی اسراییل را به طرزی چشمگیر افزایش خواهد. نکته جالب توجه اینکه بر اساس معاهده صلح کمپ دیوید، آمریکا موظف خواهد بود که هر نوع تسلیحات نظامی که در اختیار رژیم اسراییل قرار می¬دهد، در فاصلهای کوتاه، بعد از شش ماه، در اختیار دولت مصر نیز قرار دهد. معنی این اقدام آمریکا چیزی نیست غیر از تقویت رقیب (مصر) و دشمن (رژیم اسراییل) منطقهای ایران که در جای خود بر قدرت مانور جمهوری اسلامی ایران در منطقه تاثیرگذار خواهد بود. صدور دستور عملیات نیروی هوایی آمریکا علیه عواملی که شبهنظامیان طرفدار آمریکا در سوریه را هدف قرار میدهد مسئله دیگری است که در این راستا قابل تامل است؛ کنشی که قطعه نهایی پازل آن میتواند اقدام نظامی آمریکا علیه نیروهای ارتش سوریه و دولت بشار اسد باشد. اگرچه به نظر در بدو امر، با توجه به مشکلاتی که در گذشته ارتش آمریکا برای جذب افراد، آموزش و سازماندهی آنها برای نبرد با داعش با آن روبر بود، هدف از چنین اقدامی تلاش برای کاهش نگرانیهای افرادی که قصد پیوستن به این برنامه را دارند میباشد، اما در نهایت این افراد با فرض بیرون راندن داعش از سوریه، در مقابل ارتش سوریه و بشار اسد قرار خواهند گرفت و در چنین روزی نیروی هوایی آمریکا نقش نیروی هوایی مخالفین دولت سوریه را ایفا خواهد کرد؛ امری که چندان با منافع جمهوری اسلامی ایران در سوریه همخوانی ندارد. در کنار حمایتهایی که این کشور در قالب معاهدات و توافقنامههای دوجانبه از شیخنشینهای جنوب خلیج فارس به عمل میآورد؛ همچون حمایت از حملات عربستان به یمن و یا فروش سیستم دفاع موشکی پک3(PC3) به آن، استراتژی اصلی آمریکا در خلیج فارس مبنی بر دکترین امنیت دسته جمعی، با سیاست جدید این کشور برای استقرار سیستم دفاع موشکی آن در منطقه تقویت خواهد شد. این سیاست جدید دولت آمریکا میتواند توان بازدارندگی دولتهای حوزه جنوبی خلیج فارس در مقابل یک تهاجم احتمالی خارجی از طرف دیگر کشورها را افزایش دهد. شاید نیاز به توضیح نداشته باشد که طی چند دهه بعد از انقلاب اسلامی ایران، آمریکا و برخی کشورهای منطقه مدیریت پروژه ایرانهراسی را در دست داشتهاند و با توجه به آنچه که مقامات آمریکایی و برخی مقامات در کشورهای منطقه مطرح میکنند هدف اصلی اجرای این طرح نیز کاهش نگرانی آنها از یک درگیری احتمالی با ایران و مقابله با قدرت موشکی آن است. در مجموع همچنان که باری بوزان به درستی مطرح میکند، سطح بالای تاثیر و تأثر در خاورمیانه به گونهای است که نمیتوان به یک کشور کمک کرد بدون اینکه منافع دیگر کشورها را تحت تاثیر قرار داد. از این رو، اقدامات اخیر آمریکا در تقویت دوستان منطقهای خود لاجرم منافع و حوزه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد داد و اقداماتی جهت محدود کردن ایران و حفظ توازن قدرت در سطح منطقه قلمداد میشوند. هرمز جعفری منبع: ابرار معاصر انتهای متن/
94/06/02 - 00:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]