واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: چرا جشنهاي ايراني احيا نمیشوند؟
در جامعه نبود مناسباتهایی احساس میشود که نه تنها میتوانند حیات بخش باشند بلکه شهروندان را نیز به یکدیگر نزدیکتر میکنند. مردم به دنبال فرصتی برای برپا کردن شور اجتماعی هستند.
کد خبر: ۵۲۶۱۹۰
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۰ - 23 August 2015
ما مردمان شادی نیستیم. این را همه می گویند و گلایه می کنند و این در حالی است که همواره کارشناسان بر نقش شادی در سلامت روان جامعه تاکید کردهاند. آنان معتقدند وقتی جامعه به خصوص جوانان از شادی فاصله می گیرند جامعه به سمت خشونت پیش می رود که این امر باعث بروز آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد و ... مي شود. گزارش ها از رشد آمار بیماریهای روانی و میزان افسردگی در بین ایرانیان حکایت می کند. بر همین اساس به گفته وزیر کشور آستانه تحمل مردم پایین آمده است.
به گزارش قانون، به هر حال این یک واقعیت است که ایرانیان شاد نیستند چنانچه رتبه شادی و نشاط ایران در میان ۱۵۷ کشور دنیا ۱۱۵ است و بنابر گزارش موسسه گالوب بعد از عراق که نخستین کشور غمگین جهان است کشورهای ایران، مصر ، یونان و ... از ناشادترین کشورهای جهان هستند. در این میان بسیاری از روانشناسان معتقدند که افراد باید وقت بیشتری را در کنار یکدیگر صرف کنند تا شادیهای دسته جمعی در آن ها نهادینه شود و باید موقعیتهای مناسب ابراز شادمانی برای آن ها فراهم شود. «سعیدمعیدفر» در رابطه با اینکه چرا نقش همگرایی مردم به مناسبتهای ورزشی در جامعه خلاصه میشود و برنامهای برای بیشتر شدن همگرایی و باهم بودن افراد در جامعه وجود ندارد، در گفتوگو با «قانون» بیان کرد: در تقویم تاریخ کشورمان مناسبتهای مختلفی مانند نوروز، چهارشنبهسوری، سیزده بدر و... وجود دارد و این جشنها با هم بودن و همگرایی را ایجاد میکنند و از این حیث، فرهنگ کشورمان غنی است.
در حال فرار از یکدیگر هستیم
این استاد دانشگاه به آیین نوروز باستانی کشورمان اشاره کرد و گفت: متاسفانه نوروز به یک آیین فردی، رفت و آمدهای خانوادگی و آپارتمانی تبدیل شدهاست. در گذشته، آیین نوروز حالت جمعی و همگرایی بیشتری داشت اما از این مناسبتها استفاده درست و دقیقی نشده بدین معنا که نوروز تبدیل به تعطیلاتی شده که ایرانیها را مشغول سفرهای داخلی و خارجی کرده و آدمها در حال فرار از این جشن باستانی هستند. این جامعه شناس در ادامه بیان کرد: ایران اسلامی دارای مناسبت های مذهبی، ملی و قومی متعددی است اما به این مناسبتها توجهی نمیشود. ضمن اینکه سیزدهبدر مانند گذشته جمعی نیست و از سوی دیگر تعبیر نادرستی از برخی مراسم، مانند چهارشنبه سوری تا جایی پیش رفته که از این جشن باستانی ایرانی به عنوان یک تهدید یاد میشود و با نزدیک شدن به برگزاری این جشن دائما هشدارهای بسیاری شنیده میشود که میگویند :«به یکدیگر صدمه نزنید، جان هم را به خطر نیندازید و ...». تمام موارد ذکر شده نشان میدهند، ما نهتنها از ذخایر قومی، مذهبی و ملی خود استفاده مطلوبی نمیبریم بلکه دچار کج سلیقگی و نگاههای منفی در رابطه با آنها شدهایم.
جامعه نیازمند شور جمعی و اجتماعی است
معیدفر توجه بیشتر به آیینهای عزاداری را نوعی ضعف جامعه دانست و تاکید کرد: مراسم و مناسبتهای متعددی در خصوص جشن و سرور در فرهنگ کشورمان وجود دارد که میتوانند موجب تحکیم وحدت اجتماعی در بین مردم باشند اما به دلیل سیاستگذاری و برنامههای غلط و سرمایه سوزیهایی که به وجود آمدهاند، چنین مراسمهایی عملکردی معکوس داشتهاند و نتیجتا این سوال مطرح میشود که چرا با پیشامد یک اتفاق ناگهانی، شهروندان دور هم جمع میشوند و یک شور اجتماعی و جمعی در بین آنها دیده میشود؟ در جامعه نبود مناسباتهایی احساس میشود که نه تنها میتوانند حیات بخش باشند بلکه شهروندان را نیز به یکدیگر نزدیکتر میکنند. مردم به دنبال فرصتی برای برپا کردن شور اجتماعی هستند. به همین دلیل در مناسبتهایی مانند پیروزیهای ورزشی یا انتخاباتی که کاملا برنامهریزی نشده هستند به طور ناگهانی و اتفاقی یک شور جمعی و اجتماعی بروز میکند زیرا جامعه به تحرک و نشاط نیاز دارد. او به مشکلات برگزاری کنسرتهای موسیقی اشاره و تاکید کرد: متأسفانه صدا و سیما در حال شبیه سازی خوانندههای داخلی با خوانندههای لسآنجلسی است و اجازه ورود به بخش تولید را نداده و دائما در حال مشابه سازی هستیم.
بسیاری از مراسمهای هیجانی را بد تلقی کردهایم
«کنسرتهای موسیقی باعث زنده شدن شور اجتماعی و جمعی میشوند اما در حال حاضر، اکثر شهروندان به صورت فردی در حال گوش کردن به موسیقی در اتومبیل یا منزل خود هستند و این معضل، شور اجتماعی را در بر نخواهد داشت».به گفته معيدفر، در گذشته مناسبتهایی مانند نوروز، سیزده بدر، چهارشنبه سوری و ... با برگزاری جشن همراه بودند تا در کنار یکدیگر بودن را ترغیب کنند و به نوعی شور جمعی در میان افراد جامعه جریان داشت یعنی این مناسبتها موقعیتی بود که همه افراد جامعه منتظرش بودند اما آیا امروزه چنین مراسمی بازهم شور جمعی یا در کناریکدیگر بودن را به دنبال دارد؟ در کنار این جشنها، عزاداریهایی مانند ماهمحرم که بزرگترین نوع همگرایی تاریخ ایران است، وجود دارد. در این عزاداریها مشترکات فراوانی نهفته است. تنها مراسمی که افراد جامعه اجازه دارند با یکدیگر سهیم باشند محرم و عزای امام حسین (ع) است ضمن این که در رابطه با این موضوع هم دچار مشکل شدهایم و در حال جمع کردن تکایا هستیم.وي به مراسم و بازیهای مختلف غربیها برای ایجاد شور اجتماعی اشاره کرد و گفت: فرهنگ کشورمان بازیهای جمعی فراوانی دارد که از آنها استقبال نشده حتی بازیهای شورانگیزتر و انسانیتر از مراسمهایی که در غرب وجود دارد. در پارک آب وآتش تهران قرار بود جشنی تحت عنوان آب پاشی به یکدیگر برگزار شود اما جلوی آن کار گرفته شد یعنی جاهایی که مردم باهم هستند و میخواهند شور جمعی داشته باشند واهمه و ترس هم وارد خواهد شد، متاسفانه بسیاری از مراسمهای هیجانی را بد تلقی کردهایم. در اینجا یک سوال مطرح میشود، چرا مسئولان داخلی کشورمان مراسم پرتاب گوجه فرنگی که در کشورهای دیگر وجود دارد را بد و نادرست میدانند؟
جامعه به سمت خشونت پیش میرود
باید اجازه ورود خلاقیت در برگزاری مراسم و جشنهایی که خودجوش هستند را داد.این جامعهشناس موانع موجود را نوعی از بین بردن خلاقیت و شور اجتماعی جامعه دانست و گفت: اگر این موانع وجود نداشت بر اساس سنتهای گذشته بهخوبی میتوانستیم خلاقیت و شور اجتماعی داشته باشیم تا امروز بسیاری از این جشنها در خفا و به طور پنهانی برگزار نشوند. از سوی دیگر، این موانع باعث شده تا فرهیختگان جامعه نتوانند از خلاقیت و ایدههای منحصربه فردشان استفاده کرده و در انزوا قرار بگیرند و نتیجه آن میشود که جامعه به سمت خشونت پیش میرود. متاسفانه در رگهای جامعه عفونت جریان پیدا کرده و شهروندان دچار از هم گسیختگی شدهاند.
مرگ مرتضی پاشایی نبضی از علائم حیاتی در جامعه بود
این جامعه شناس به نقش همگرایی مردم در مراسم تشییع مرحوم مرتضی پاشایی اشاره کرد و گفت: مرگ مرتضی پاشایی نشان داد که هنوز علائم حیاتی در جامعه وجود دارد. بنابراین نباید جلوی همگراییها گرفته شود وگرنه نیروهای از هم گسیخته ترویج داده میشوند. همانطور که از اسم جامعه برمیآید باید به سمت جمعی شدن پیش برود نه فرد گرایی. یکی از ایرادهای جدی که به مردم، کشور و جامعه وارد میشود، این است که متأسفانه ایرانیها قدرت کار جمعی را ندارند و دیر یا زود با یکدیگر به مشکل برمیخورند و این موضوع گواهی از فعال شدن نیروهای از هم گسیخته در جامعه است.
زنگ خطر فروپاشی جامعه
به گفته معیدفر، وقتی نتوانیم با هم بودن را تجربه کنیم نه تنها تبدیل به رقیب سر سختی برای یکدیگر خواهیم شد بلکه درصدد حذف دیگری برخواهیم آمد. به جای اینکه کارمندان یا نیروهای یک اداره باهم متحد باشند علیه یکدیگر اقدام میکنند. اگر با این مسائل به مقابله نپردازیم، قطعا به فروپاشی جامعه مان نزدیک می شویم. این جامعه شناس در ادامه تاکید کرد: مسئولان دائما میگویند مشکل کمبود آب داریم اما مردم برعکس بیشتر آب مصرف میکنند یا میگویند مشکل آلودگی هوا داریم اما مردم در خیابان بیشتر با اتومبیلهای شخصی شان تردد میکنند زیرا نیروهای از هم گسیخته بنیان جامعه را از هم جدا کرده و نتیجه آن میشود که یکدیگر را رنج میدهند و متاسفانه درگیر رقابت کشنده میشوند. وي اینطور نتیجه گیری کرد که جامعه ما سالم نیست و نباید اجازه دهیم تا جامعه به سمت کما پیش برود. برای فعال شدن علايم حیاتی جامعه نباید از با هم بودن مردم ترس و واهمه داشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]