واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: جهاد در حمایت از تولیدات وطن روزنامه شهرآرا در شماره 1774روز پنجشنبه یادداشتی به قلم دکتر "رضا تنهایی " با عنوان " جهاد در حمایت از تولیدات وطن " منتشر کرده است.
حمایت از تولید ملی ابعاد مختلفی دارد که بخشی از آن که مهم ترین قسمت آن نیز هست، برعهده مردم است. مردم، چه به صورت تشکل های مردمی و چه به صورت غیرمتشکل، دو وظیفه مهم برای حمایت از کالاهای ساخت داخل دارند؛ یکی مصرف و دیگری تبلیغ. تبلیغات در عصر حاضر در حال خروج از شیوه سنتی خویش و تبدیل شدن به الگویی است که می توان از آن به تبلیغات مردمی تعبیر کرد. مدل های بازاریابی شبکه ای در عرصه تبلیغات و فروش، تکیه گاه اصلی خود را استفاده از ظرفیت مردمی برای تبلیغ کالا قرار داده است. مدل هایی که در عین کارآمدی و اثربخشی از هزینه اندکی نیز برخوردار است. اصلی ترین اتفاقی که در تبلیغات می افتد ذهنیت سازی است. فرآیندهای تبلیغاتی یا سعی می کنند با معرفی محصولات بااستفاده از روش های مؤثر، ذهنیتی مثبت از کالا را در مخاطب ایجاد کرده یا اینکه ذهنیت منفی مصرف کنندگان را به ذهنیت مثبت تبدیل کنند. نگارنده در صبحت با بسیاری از افراد و تشکل های مردمی دغدغه مند در عرصه حمایت از تولید ملی متوجه این نکته شده است شبهه ای که در ذهن خیلی از این افراد وجود دارد این است که تصور می کنند که شاه کلید مصرف تولیدات داخلی این است که تولیدکننده کیفیت کالایش را بالا ببرد. در پاسخ به این مسئله باید گفت اولاً بسیاری از کالاهای داخلی از کیفیت بالایی برخوردار است اما به دلیل عدم تبلیغ درست و کافی و وجود این ذهنیت در بین مردم که «جنس داخلی بی کیفیت است»، به فروش نمی رود. ثانیا دلیل اینکه خیلی از کالاهای وطنی توان رقابت با مشابه خارجی را ندارند نبود نقدینگی کافی است و خرید این کالاها می تواند نقدینگی لازم برای بهبود کیفیت آن ها را فراهم آورد؛ نکته ای که مقام معظم رهبری هم بدان اشاره کرده اند. لذا به نظر می رسد بهتر است تشکل های مردمی به جای تاکید بر بهبود کیفیت تولیدات داخلی، امری که هرچند ضروری است، در کوتاه مدت اولویت اصلی این تشکل ها نیست، به مصرف و تبلیغ کالاهای ایرانی، خصوصاً در فضای گفتمانی مبادرت ورزند. برای تبیین بیشتر مطلب یک نمونه از تأثیر تبلیغات در فضای گفتمانی در ایالات متحده ارائه می شود. به دنبال انقلاب ١٩١٧ در شوروی، اندیشه های سوسیالیستی به شدت دنیا را تحت تأثیر قرار داد. بررسی های اوایل دهه ١٩٤٠ نشان می دهد که مردم آمریکا شدیداً از این اندیشه ها متأثر بوده اند. بنابراین نظام سرمایه داری سعی کرد با عملیات تبلیغاتی روانی منافع شرکت های تجاری را با منافع ملی گره بزند. در این رابطه حجم عظیم عملیات تبلیغاتی به طرز حیرت آوری آغاز شد...«١٦٠٠ نشریه دوره ای تجاری، ٢٥٠٠ آژانس تبلیغاتی، ٥٠٠ مشاوره عمومی، ٤٠٠٠ دپارتمان و بیش از ٦٥٠٠ مجله پخش شده میان کارمندان با تیراژ بیش از ٧٠میلیون.» (Beder, ٢٠٠٦, ٤P) در سال ١٩٤٧، «شورای تبلیغ » عملیات تبلیغاتی خود را در سراسر آمریکا با بودجه ای معادل ١٠٠ملیون دلار آغاز کرد. در دو سال اول فعالیت این شورا، ٦٠٠مقاله تبلیغاتی منتشر شد. برای این تبلیغات، در روزنامه ها ١٣میلیون سطر مطلب نوشته شد و ٨٠٠٠ تخته اعلانات در سراسر ایالات متحده نصب شد. پیام های رادیویی نیز با موضوع تربیت اقتصادی به گوش تمام خانواده های آمریکایی می رسید. در پایان سال ١٩٤٩ پیام هایی که شبکه رسانه ای غرب پخش می کردند، بیش از دو میلیارد مخاطب را در سراسر جهان، تحت تأثیر قرار می داد. (Mandell, ١٩٥٣) در آن زمان، بررسی ها نشان می داد که بیشتر دانش آموزان آمریکایی معتقد بودند مالکان سود بسیار زیادی کسب می کنند و بیشتر این سود را از ماشین آلات جدید کسب می کنند. همچنین بیش از نیمی از آن ها موافق این گفته مارکسیستی بودند که عادلانه ترین نظام اقتصادی، نظامی است که هرکس به اندازه توانایی اش کار کند و به هرکس به اندازه نیازش داده شود. (Beder, ٢٠٠٦, ٥P- ٦) در سال ١٩٥٠، «شورای تبلیغ» جزوه ای با عنوان «معجزه آمریکا» در یک میلیون و پانصد هزار نسخه منتشر و به صورت رایگان در سراسر ایالات متحده توزیع کرد. علاوه براین، تعداد زیادی از مجلات و شرکت های انتشاراتی، این جزوه را منتشر کردند. این جزوه به منظور آموزه های نظام سرمایه داری به آموزش اقتصادی و مالی افراد می پرداخت و تأثیر قابل توجهی بر اندیشه های مردم آمریکا در اواسط قرن بیستم گذاشت. مؤسسات تجاری در تبلیغ تجارت آزاد در مدارس بسیار فعال شدند. مؤسسات تجاری حامی مالی مطالب آموزشی شدند و به صورت رایگان تولید و توزیع مطالب آموزشی شامل جزوات، تابلوها، فیلم ها و کتاب های طنز انجام شد. در واقع یک پنجم مؤسسات تجاری در این کارها شرکت کردند. در سال ١٩٥١ بررسی ها نشان می داد که ٨٩ درصد معلمان، از مواد آموزشی تحت حمایت صنعت در کلاس هایشان استفاده می کردند. در سال ١٩٥٤، شرکت ها مواد آموزشی رایگان به ارزش ٥٠میلیون دلار عرضه کردند. این رقم را با مخارج سالانه ١٠٠میلیون دلاری کتاب های درسی متعارف مقایسه کنید. در این سال، بررسی ها نشان می داد که ٧٧درصد فیلم های به نمایش گذاشته شده در مدارس، فیلم های تحت حمایت صنعت بوده اند. در یک دوره سه ساله برای ٩میلیون نفر دوره های ضداتحادیه ای و ضددولتی تربیت اقتصادی و مالی ازطریق تبلیغ مسیحیت گذاشته شد. (Beder, ٢٠٠٦, ١٠P-١١) یکی دیگر از گروه های هدف تبلیغات، کارگران بودند. شرکت های تجاری برنامه های آموزشی را برای کارگران و سرپرست های آنان ارائه می کردند. این برنامه های آموزشی دوره ای سه ساله بود که برای حدود ٩میلیون کارگر ارائه شد و با استفاده از آموزه های مسیحیت، به ترویج افکار ضداتحادیه ای و نیز ضددولتی در میان آنان پرداخت. در سال ١٩٥٥ بررسی ها نشان می داد که اکثریت آمریکایی ها معتقدند که منفعت کارفرمایان و کارگران یکسان است و آنان موافق گسترش شرکت های بزرگ بودند. طبیعی است که وقتی عملیات روانی با حجم فوق الذکر اتفاق می افتد، حتی اگر واقعاً اهداف نظام سرمایه داری بحق هم نباشد (که نیست) مردم آن را بحق پنداشته و تمامی آموزه های آن را می پذیرند. فی الواقع آن ها با تبلیغاتشان ذهنیت مردم را طوری تغییر داده اند که امری را که لزوماً واقعیت ندارد واقعی تصور نمایند. حال ما مردم ایران را چه شده است که نمی توانیم یک واقعیت (به اسم تولید ملی) را در اذهان طوری جا بیندازیم که همه آن را بپذیرند؟ حمایت از کالای وطنی بدون مجاهدت تبلیغاتی شبیه آب در هاون کوبیدن است!ک/17496
29/05/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]