تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه هر كس را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كس به راه هدايت نرود، به كجر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830819865




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عكس يادگاري از نامحرم!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: عكس يادگاري از نامحرم!
بعد از چند ماه قرار بود برويم عروسي‌اي كه كلي برايش ذوق داشتيم. عروسي نزديكان و اقوام درجه يك هميشه لذت ديگري دارد.
نویسنده : سيمين جم 


شما هر چقدر عروسي دعوت شويد تا زماني كه عروس يا داماد جزو فاميل درجه يك شما نباشد احساس راحتي و خودماني نداريد و هر چقدر رابطه‌تان با زوج جوان دورتر باشد لحظه‌هاي عروسي سخت‌تر مي‌گذرد. امان از روزي كه جمع زيادي از ميهمان‌ها هميشه جزو فاميل درجه يك و دو عروس يا داماد باشند، آنجاست كه مدير تالار ساعت 12 شب به زور برق خاموش كردن و جمع كردن ميزها بايد ميهمانان را وادار به تمام كردن جشن كند؛ بماند.... چند ماه بود كه همه براي رفتن به عروسي نوه عمه عزيز لحظه‌شماري مي‌كرديم. اين عروسي با همه عروسي‌ها از نظر ما فرق داشت. ما و چند خانواده اطراف ما از جمله كساني هستند كه در جشن‌ها هم برخلاف نظر بقيه مقيد به رعايت شرع و دين هستيم. تا جاي ممكن تلاش مي‌كنيم موسيقي گوش ندهيم و در جشن‌مان از لذت‌هاي حرام دوري كنيم. علي‌الخصوص خانواده ما كه هم پدر، هم پسر و هم داماد همه جزو كساني هستند كه به مقيد و معتقد بودن شهره هستند. البته تا عروسي مهشيد هيچ كس انتظار نداشت كه همه رعايت حال بزرگ‌ترها و ريش‌سفيدهاي فاميل را كنند و بعضي اتفاقاتي كه در هر جشن عروسي طبيعي به نظر مي‌رسد را مي‌گذاشتند به پاي شور جواني كوچكترها؛ بماند از اينكه همين شور جواني‌ها اكثر مواقع به تلخ شدن عروسي و اوقات همه منجر مي‌شد. چون با خودمان فكر كرده بوديم «مهيا» خصوصيات اخلاقي ما را مي‌داند قطعاً ملاحظات خاص خودش را مي‌كند تا همه از بودن در جشن عروسي‌اش لذت ببريم. خيلي سخت است با اين همه ذوق كلي تدارك ببيني و در همان بدو ورود چيزي را ببيني كه تا آن روز نديده‌اي و حتي انتظارش را هم نداشته‌اي! از در ورودي تالار تا رسيدن به سالن دو طرف راهرو پر بود از تخته شاسي‌هايي كه روي سه‌پايه نصب شده بود و همه‌اش عكس‌هاي دو نفره اسپورت، مراسم نامزدي، حنابندان و فرماليته عروس و داماد بود! همه شوكه شده بودند؛ اگرچه اين عكس‌ها در مسير سالن خانم‌ها نصب شده بود اما همه كارگران و خدمه سالن راحت از آنها بازديد مي‌كردند. همين طور بچه‌ها و پسرهاي جوان از روي كنجكاوي هر از گاهي مي‌آمدند سرك مي‌كشيدند و مي‌رفتند. هر قدمي كه به سمت سالن برمي‌داشتيم عكسي انتظارمان را مي‌كشيد كه بودنش هيچ ضرورتي نداشت و از همه بدتر اينكه همين اول مسير به همه ثابت شد كه انتظار درك بيش از اندازه‌اي داشته‌اند چون عروس اين مراسم حتي متعارف‌ترين حدود ساير عروسي‌ها را هم درك نكرده بود و اين طور كه بويش مي‌رسيد سالي كه نكو بود از تخته شاسي‌ها پيدا بود! تازه داشتيم با شوك گالري عكس‌هاي خصوصي عروس و داماد كنار مي‌آمديم كه بدو ورود سالن ديديم موسيقي و ليزر شو و... كلاً فضاي اين عروسي را 180 درجه متفاوت از ساير عروسي‌ها رقم زده است. همانجا تصميم گرفتيم اين بار هم بپذيريم كه فضاي سالن و جشن مناسب حال ما نيست؛ پس تصميم گرفتيم به رسم ادب لحظاتي بنشينيم و بعد سالن را ترك كنيم. چند دقيقه‌اي نگذشته بود كه ديدم مجري مراسم از پشت ميكروفن اعلام كرد كه آقايون دست بزنيد به افتخار اين زوج زيبا! زوج زيبا؟! عروس كه در جمع ما بود چطور او مي‌گفت زوج زيبا؟! جمله بعدي مجري كمي كمك‌كننده بود براي اينكه بفهميم آن طرف در سالن مردانه چه خبر است. «بزنيد به افتخار آتليه «ف» كه چنين اثر هنري زيبايي رو از عروس و داماد امشب خلق كرده»! همه انتظار و كنجكاوي ما بيشتر از چند دقيقه طول نكشيد چون بعد از سالن مردانه نوبت به سالن زنانه رسيد. با ورود يك قاب عكس بزرگ از تصوير عروس و داماد همه متوجه شديم كه آن همه تعريف و تمجيد به خاطر نمايش اين تصوير در جمع مردانه بوده است و حالا نوبت زن‌هاي ميهمان است كه از ديدن به قول مجري اين اثر هنري لذت ببرند! كاش ماجراي عروسي به همين جا ختم مي‌شد و ما خودمان را يكجوري گول مي‌زديم كه «بابا عروس و خانواده‌اش نتوانسته‌اند در مقابل خواسته داماد مقاومت كنند پس چنين نمايشگاه عكسي راه انداخته‌اند» اما نشد. ليزر شو و حضور تعداد زيادي جوان در وسط سالن بچه‌ها را كلافه كرده بود، گريه مي‌كردند و همه از روي نگراني براي حال بچه‌ها چيزي از خوشي مراسم نمي‌فهميدند. نور ليزر شو باعث شده بود چند نفر از ميهمان‌هاي ميانسال مراسم، سردرد و حالت تهوع بگيرند و سالن را ترك كنند. بچه‌ها آنقدر ترسيده بودند كه حاضر نمي‌شدند به سالن بيايند و در حياط گريه مي‌كردند. هرطور كه بود وسايل را جمع كرديم و تصميم گرفتيم با يك عذرخواهي جشن را ترك كنيم. از ما اصرار و از مادر عروس انكار كه «نمي‌گذارم به خدا برويد، عروسي نوه عمه شماست. شما جزو مهموناي درجه يك ما هستين. اگر شما بريد من ديگه چه انتظاري از بقيه داشته باشم؟» بالاخره اصرار ما و گريه بچه‌ها نتيجه داد و تصميم گرفتيم خداحافظي كنيم و جشن را ترك كنيم. پاي‌مان را كه از سالن بيرون گذاشتيم نفس راحتي كشيديم، مردها در حياط منتظر بودند تا با هم برويم سمت پاركينگ. داشتيم با خودمان فكر مي‌كرديم كه جواب اعتراض مردها را به اين اوضاع چطور بدهيم كه يكدفعه ديديم خدمه‌اي كه كنار در ورودي سالن ايستاده بود به هر كدام از خانواده‌ها عكسي از عروس و داماد را كه روي تخته چوبي سايز كوچكي نصب شده بود داد و گفت: «اين يادگاري عروس و داماد به ميهمانان امشب‌شان است؛ خوش آمديد». اوضاع بدتر از اين نمي‌شد! در همان مدت كوتاهي كه از راهرو عبور كرديم و به سالن رسيديم كم از ديدن عكس‌هاي زوج خجالت كشيديم، از ديدن قاب عكسي كه بين مردها چرخيده بود و به زن‌ها رسيده كم خجل‌زده بوديم، اوضاع سالن كم شوك‌آور و آزاردهنده بود كه حالا اين بار خدمه در ورودي هم كمر بسته بود به تلخ كردن مراسم امشب تا جايي كه مي‌شود! آن‌شب هرطور كه بود اوضاع را به قول خودمان ما خانم‌ها در نظر مردها ماست‌مالي كرديم. براي هر رفتار غيرمتعارف بهانه‌اي آورديم و سعي كرديم صداي اعتراض‌ها به گوش خانواده عروس نرسد، اما فردا صبح كه براي بردن هديه روز بعد عروسي عازم خانه عروس خانم شديم تازه متوجه شديم بعد از رفتن ما هم قصه ادامه داشته است. ما كه حرفي نمي‌توانستيم بزنيم، اما همه با خودمان فكر كرديم دامادي كه عكس و فيلم همه مراسم‌هاي همسرش را به راحتي در معرض ديد جمع زيادي از مردهايي قرار مي‌دهد كه بعدها با آنها رفت و آمد خانوادگي دارد و نامحرم هستند چطور مي‌تواند ادعا كند همسرش را دوست دارد و براساس حس دوست داشتنش نسبت به او غيرت دارد؟!

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن