واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: کارآگاه آدرس را گرفت و همراه راننده راهی آنجا شد. به دلیل بارش باران اهالی ترجیح داده بودند در خانه بمانند و از پشت پنجره نظاره گر رفت و آمد ماموران باشند.
راز قتل دخترجوان پیرزن با مشاهده جسد سهیلا شوکه شده بود. نمیدانست چه کار کند. فریاد در گلویش خفه شده بود. خود را به تلفن رساند و شماره 110 را گرفت. از یک ساعت قبل بارش باران در شهر آغاز شده بود. سروان نگاهی به ساعت انداخت؛ چهار بعدازظهر بود. پرونده ای را که در حال مطالعه آن بود، بست و مقابل پنجره رفت. باران همچنان با شدت می بارید. صدای زنگ تلفنش او را به خود آورد. افسر نگهبان کلانتری 19 تهران بود و از قتل دختر جوانی در آپارتمانش در غرب تهران خبر داد. کارآگاه آدرس را گرفت و همراه راننده راهی آنجا شد. به دلیل بارش باران اهالی ترجیح داده بودند در خانه بمانند و از پشت پنجره نظاره گر رفت و آمد ماموران باشند. سروان مقابل ساختمان قدیمی چهارطبقه پارک کرد و وارد ساختمان شد. سربازی که مقابل در ایستاده بود او را به محل قتل در طبقه دوم راهنمایی کرد. وسایل آپارتمان به هم ریخته بود. قاتل به دنبال چیزی در خانه بوده و تمام وسایل را به هم ریخته بود. گروهبان اصغری که در حال تحقیق از زن سالمندی بود، با مشاهده سروان به سمت او آمد و پس از احترام گزارش داد: مقتول دختر 26 ساله ای است که به تنهایی در این خانه اجاره ای زندگی و اهل یکی از شهرهای شمالی بود که در یک شرکت تبلیغاتی کار می کرده است. او از شش ماه قبل به این آپارتمان آمده بود. یک ساعت قبل پیرزن صاحبخانه متوجه باز بودن در آپارتمان او شده و به موضوع مشکوک می شود. به همین دلیل وارد آپارتمان شده و با جسد دختر جوان روبه رو شده و با پلیس تماس می گیرد. اولین گشت بلافاصله خود را به اینجا رساند و با تائید این گزارش ما برای تحقیقات به اینجا آمده و موضوع را به شما و بازپرس اطلاع دادیم. با توجه به به هم ریختگی خانه احتمال می رود انگیزه سرقت بوده است. - از همسایه ها تحقیق کرده اید؟- در طبقه اول خواهرزاده صاحبخانه زندگی می کند که هنوز از او تحقیق نکرده ایم. در طبقه سوم هم پیرزن صاحبخانه زندگی می کند. سروان وارد اتاق خواب می شود. مقتول لباس رسمی به تن دارد که هنوز خیس است. دکتر در حال معاینه جسد است و پس از احوالپرسی با سروان می گوید: زمان زیادی از قتل نمی گذرد. دختر جوان با قاتل درگیر شده بود و به نظر می رسد، علت اصلی مرگ خفگی بوده است. سروان به بررسی جسد پرداخت. آثار کبودی روی گردنش دیده می شد و گردنبندی طلا و گرانقیمت به گردن داشت. در کنار تخت کیف زنانه ای بود که داخلش کیف پول و وسایل مقتول قرار داشت. سروان سراغ پیرزن رفت که او در تحقیقات گفت: سهیلا دختر آرامی بود و کسی به آپارتمانش رفت و آمد نداشت. امروز برای پیاده روی به پارک رفته بودم که ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد. به همین دلیل به خانه بازگشتم. باز بودن در آپارتمان سهیلا مشکوک بود. چند بار صدایش کردم، اما جوابی نداد. وارد آپارتمان شدم. وسایل به هم ریخته بود. فکر کردم دزد آمده، وقتی وارد اتاق خواب شدم جسد او را دیدم. نفس نمی کشید. خودم را به تلفن رسانده و با پلیس و اورژانس تماس گرفتم. - خواهرزاده تان خانه نیست؟- او حدود ساعت هشت شب مغازه اش را تعطیل می کند و به خانه می آید. سروان به طبقه اول رفت. یک جفت کتانی که از باران خیس شده بود، مقابل در بود. چند بار زنگ زد، اما از مرد جوان خبری نبود و او هنوز بازنگشته بود. در حال بررسی صحنه قتل بود که مرد جوانی وارد آپارتمان شد. در چهره اش اضطراب دیده می شد. پیرزن با اشاره به مرد جوان گفت: خواهرزاده ام، عادل است. مرد جوان خود را به پیرزن رساند و وقتی از سلامت او اطمینان یافت گفت: چند بار گفتم قفل در ورودی را باید عوض کنیم . دختر بیچاره قربانی سرقت شد. این محله سارق زیاد دارد و این دختر را شناسایی کرده بودند. - سروان رو به عادل کرد و پرسید: تا حالا سر کار بودید؟- بله. ده صبح به مغازه رفتم و امروز سرم شلوغ بود. حالا هم به خاطر خستگی کار را رها کردم و به خانه آمدم که متوجه این جنایت شدم. - در این مدت مورد مشکوکی ندیدید؟- صبح که می رفتم مردی را دیدم که مقابل خانه ایستاده بود. مردی شبیه معتادها. نمی دانستم قاتل است و راحت از کنار موضوع گذشتم. سروان پس از تحقیق از عادل او را بازداشت کرد تا فردا درباره انگیزه اش از قتل بازجویی کند. پاسخ معمای قتل در شب بارانیسروان میری با توجه به دلایل زیر راز قتل زن جوان را فاش کرد:1ـ نبود کفش در پای مقتول نشان می داد او وارد خانه شده و در آنجا به قتل رسیده است.2ـ در صورت تصادف جراحت در بدن او دیده می شد و تنها سرش زخمی نمی شد.3ـ به دلیل بارانی بودن هوا و شدت بارش، مشاهده صحنه تصادف از پشت پنجره امکان نداشت.جام جماخبار مرتبط:
شنبه 24 مرداد 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]