تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس با يقين بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند، كوه‏ها به همراه او تسبيح م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815535998




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای باتوم‌خوردن حسن روحانی از ساواک


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: ماجرای باتوم‌خوردن حسن روحانی از ساواک
خودم را به مدرسه خان رساندم که نزدیک آنجا بود. به‌محض اینکه به مدرسه رسیدم، افتادم و حالم به هم خورد. جای باتوم در پشتم کاملاً ورم کرده و سیاه شده بود. آثار این باتوم تا چند هفته وجود داشت.
آخرین نیوز: حسن روحانی در اوایل دهه 40 برای تحصیل دروس حوزوی وارد قم شد و از همان زمان وارد فعالیت‌های سیاسی و انقلابی شد. وی در راهپیمایی‌های مربوط به 15 خرداد حاضر بود و در یکی از این راهپیمایی‌ها با مأموران رژیم شاه درگیری پیداکرده که شرح کامل این قضیه را به نقل از مشرق نیوز از خاطرات ایشان نقل می‌کنیم: یکی از حوادثی آن ایام، حادثه‌ای بود که در مسجد امام پیش آمد. در مسجد امام به مناسبت فوت حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید ابوالقاسم روحانی، مجلس ختمی در ماه شعبان برقرارشده بود که تاریخ دقیق آن را به یاد ندارم. سید ابوالقاسم روحانی در همان مسجد امام جماعت بود و از علمای محبوب قم و مورداحترام مردم بود. مجلس ختم، بعدازظهر در مسجد امام برگزار بود که من هم در شرکت کردم. مجلس بسیار شلوغ بود. معمولاً در مجلسی که طلبه‌ها برای شعار دادن و تظاهرات بعد از پایان مجلس و یا پخش اعلامیه حاضر می‌شدند به‌محض اتمام جلسه، تظاهرات از مسجد امام به سمت صحن شروع می‌شد. وقتی تظاهرات شروع می‌شد، افرادی که می‌ترسیدند کنار می‌رفتند یا از جمعیت فاصله می‌گرفتند و افراد انقلابی به وسط گود می‌آمدند و در متن قرار می‌گرفتند. آن روز مقداری جلو رفتیم و شعار دادیم، اما هنوز به باغ ملی و قبرستان شیخان نرسیده بودیم که پلیس از پشت سر، حمله‌ور شد. تظاهرات به سمت صحن حضرت معصومه (س) بود و در واقع شهربانی قم، پشت سر ما قرار داشت؛ یک‌مرتبه دیدیم جمعیت به هم‌ریخت و کتک‌کاری آغاز شد. افسر بلندقدی به نام جوادی، در قم بود که من تا او را پشت سر خود دیدم، شروع به دویدن کردم. البته همهٔ جمعیت در حال فرار بودند. من با همهٔ توان دویدم و این افسر هم با باتوم پشت سر من می‌دوید. نزدیک میدان آستانه به من رسید و باتوم را آن‌چنان به پشت من زد که دنیا پیش چشمم تیره شد و دیگر چیزی ندیدم. اول پرت شدم، نزدیک بود به زمین بخورم، خودم را کنترل کردم. می‌دانستم که اگر زمین بخورم، من را دستگیر می‌کنند. خودم را به مدرسه خان رساندم که نزدیک آنجا بود. به‌محض اینکه به مدرسه رسیدم، افتادم و حالم به هم خورد. جای باتوم در پشتم کاملاً ورم کرده و سیاه شده بود. آثار این باتوم تا چند هفته وجود داشت. منبع: خاطرات روحانی، صص 241 و 242



شنبه, 24 مرداد 1394 ساعت 11:06





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن