واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كشيدن سيگار كنار اجساد خانواده
پسر جوان وقتي متوجه شد دختر مورد علاقهاش راهي خانه بخت شده سه عضو خانواده خود را در شهرك غرب تهران به قتل رساند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت 18 و 30 دقيقه روز چهارشنبه 21 مرداد ماه قاضي سعيد احمدبيگي، بازپرس ويژه قتل دادسراي جنايي پايتخت با تماس مأموران كلانتري 134 شهرك غرب از حادثه خونيني براي اعضاي خانوادهاي با خبر شد. لحظاتي بعد بازپرس در محل حادثه كه طبقه چهارم ساختمان مسكوني در خيابان گلستان جنوبي شهرك غرب روبهروي باشگاه تنيس قدس بود به همراه كارآگاهان پليس آگاهي تهران حاضر شد. تيم جنايي در نخستين گام با جسد خونين مرد 62 ساله به نام بهمن در پذيرايي خانه روبهرو شدند كه با چند ضربه چاقو به بدنش فوت شده بود.
دستگيري قاتل در حال كشيدن سيگار
مأموران پليس در بررسيهاي بعدي وارد اتاق خوابي شدند كه دود سيگار تمام فضاي خانه را تيره و تار كرده بود. در گوشهاي از اتاق پسر 35 سالهاي به نام ستار در حالي كه سيگار ميكشيد خودش را پسر بزرگ خانواده معرفي كرد. لباسهاي خونين و چاقوي آغشته به خون در كنارش حكايت از آن داشت كه وي در اين حادثه دست داشته است بنابراين مأموران پليس وي را بازداشت كردند.
تحقيقات اوليه نشان داد دقايقي قبل ستار ابتدا پدرش و بعد خواهر 33 سالهاش شيرين و در نهايت مادرش مژده را با ضربات متعدد چاقو زخمي كرده است به طوري كه پدر خانواده در دم جان باخته و مادر و خواهر زخمي براي درمان به بيمارستان بهمن منتقل شدهاند.
اعتراف به قتل سه عضو خانواده
متهم در محل حادثه در بازجوييها به قتل پدر و زخمي كردن مادر و خواهرش اعتراف كرد و مدعي شد به خاطر اينكه دختر مورد علاقهاش راهي خانه بخت شده دست به اين جنايت زده است.
متهم در ادعايي گفت: هفت سال قبل به دختري علاقه پيدا كردم اما همان سال برادرم كه 17 ساله بود در درگيري به قتل رسيد. پس از اين هر وقت از مادر و پدرم خواستم تا به خواستگاري دختر مورد علاقهام بروند به بهانه مرگ برادرم قبول نكردند. در اين مدت هميشه به فكر او بودم هر چند كه ديگر از او خبري نداشتم تا اينكه چند روز قبل تلفن او را بهدست آوردم. وقتي تلفني از او خواستگاري كردم گفت كه عروس شده است و ديگر مزاحم او نشوم. پس از اين خيلي عصباني شدم تا اينكه ساعتي قبل با مادرم به خاطر همين موضوع مشاجره كردم. وقتي از مادرم علت نرفتن به خواستگاري را سؤال كردم گفت كه خانوادهاش دخترشان را به من نميدادند و همين موضوع مرا بيشتر عصباني كرد تا اينكه به آشپزخانه رفتم و چاقوي بزرگي برداشتم و ضربهاي به تلويزيون زدم و شيشه تلويزيون شكست. پدرم كه روي مبل نشسته بود با ديدن اين صحنه به مادرم گفت كه با پليس تماس بگير تا مرا تحويل مركز نگهداري افراد رواني در امين آباد بدهند. از آنجايي كه چند بار آنها مرا در بيمارستانهاي رواني بستري كرده بودند با شنيدن اين حرف كنترلم را از دست دادم و با چاقو به طرف پدرم حمله كردم و چند ضربه چاقو به او زدم. بعد از آن بود كه خواهرم به طرف در خانه فرار كرد و من از پشت ضربهاي به او زدم و شيرين غرق در خون روي زمين افتاد. مادرم نيز به طرف در فرار كرد تا اينكه روي پلهها دو ضربه هم به او زدم كه فريادش باعث شد همسايهها از خانههايشان بيرون آمدند. پس از اين من به اتاقم رفتم و شروع به كشيدن سيگار كردم تا اينكه مأموران پليس از راه رسيدند و مرا دستگير كردند.
متهم براي تحقيقات بيشتر به دستور بازپرس سعيد احمد بيگي در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار گرفت.
حرفهاي زن همسايه
زني كه موضوع را به پليس خبر داده بود، گفت: لحظاتي قبل متوجه سر و صدا از خانه همسايه شدم. ابتدا فكر كردم به خاطر اختلاف خانوادگي با هم مشاجره ميكنند اما وقتي صداي دلخراشي را از داخل پلهها شنيدم، سراسيمه خودم را به جلوي در آپارتمان رساندم كه با جسد خونين مژده زن همسايه روي پلهها روبهرو شدم. خون تمام پلهها را گرفته بود و مژده با نالههاي ضعيف درخواست كمك كرد. در خانه آنها باز بود، با كنجكاوي وارد خانه شدم. شيرين دختر خانواده غرق در خون جلوي در بود و از صداي ضعيف نالههايش معلوم بود كه هنوز زنده است اما پدرش خونين نقش بر زمين بود و ديگر نفس نميكشيد. در حالي كه شوكه شده بودم با صداي بلند از ديگر همسايهها كمك خواستم و موضوع را به پليس خبر دادم. وي در پايان گفت: وقتي وارد خانه آنها شدم ستار با چاقوي آشپزخانه كه در دست داشت به اتاقش رفت و در را بست تا اينكه مأموران پليس رسيدند.
حرف آخر مادر قبل از فوت
پس از اين بازپرس براي تحقيقات بيشتر راهي بيمارستان بهمن شد. بررسيها نشان داد شيرين قبل از رسيدن به بيمارستان به خاطر خونريزي شديد جان باخته است اما تيم پزشكي در تلاشند مژده را نجات دهند. مژده در حالي كه به سختي حرف ميزد در پاسخ به سؤال بازپرس درباره علت حادثه گفت: ستار ما را با چاقو زد. فكر ميكنم او قرصهايش را نخورده بود و دست به اين حادثه خونين زد. در حالي كه تحقيقات درباره اين حادثه ادامه داشت، تيم جنايي دريافتند مادر خانواده هم در بيمارستان فوت شده است. همزمان با ادامه تحقيقات اجساد سهعضو اين خانواده به دستور قاضي سعيد احمدبيگي براي انجام آزمايشهاي لازم به پزشكي قانوني منتقل شد.
حضور خبرنگار جوان در محل حادثه
پس از اين حادثه خبرنگار ما در محل حادثه حاضر شد و با تعدادي از ساكنان ساختمان در محل حادثه گفتوگو كرد.
يكي از همسايههاي اين خانواده گفت: بهمن كارمند بازنشسته بيمارستان قلب تهران بود. او هفت سال قبل يكي از پسرانش را در درگيري از دست داد. آن روز پسرش در مقابل پاساژ گلستان با پسر نوجوان ديگر درگيري شده بود كه با اصابت چاقوي ضارب به قتل رسيد.
پس از اين حادثه اين خانواده بيشتر گوشهگير شدند و با ديگران رفت و آمد زيادي نداشتند. آنها اصرار زيادي داشتند متهم را قصاص كنند اما به خاطر اينكه قاتل پسر زير 18 سال بود تعدادي از افراد خير واسطه شدند تا رضايت بگيرند.
سرانجام تلاشهاي افراد خير نتيجه داد تا اينكه چهار ماه قبل آنها اعلام گذشت كردند. رضايت آنها همه ساكنان اين ساختمان را خوشحال كرد و همه از اين كار پسنديده آنها قدرداني كردند. وي ادامه داد: مدتي است كه فهميده بوديم پسر آنها عصبي است و با پدر و مادرش درگيري دارد اما فكر نميكرديم كه او اعضاي خانوادهاش را اين گونه به قتل برساند.
هميشه صداي درگيري از خانه آنها به گوش ميرسيد
زن ميانسال ديگري گفت: چندين سال است كه مژده را ميشناسم هر چند او بعد از اينكه پسر 17 سالهاش به قتل رسيد با همسايهها رفت و آمدش را كم كرد اما زن مردمدار و آرامي بود و آزارش به كسي نميرسيد. سر و صداي درگيري او با پسرش هميشه به گوش ما ميرسيد به طوري كه براي ما عادي شده بود. همه ميدانستند كه پسرش مشكل روحي رواني دارد. هر وقت براي آنها مهماني ميآمد ستار با پدر و مادرش مشاجره لفظي داشت به همين خاطر افراد كمي با آنها رفت و آمد داشتند. لحظه حادثه هم صداي درگيري آنها را از داخل خانهشان شنيدم اما فكر كردم اين سر و صداها مانند درگيريهاي قبلي است به همين دليل توجه زيادي نكردم تا اينكه از داخل راه پلهها صداي دلخراش مژده را شنيدم. بعد از آن بود كه از خانه بيرون آمدم و با صحنه هولناكي روبهرو شدم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]