واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقش کارگزاران در رسانههای ایران
وابستگی حزبی به احزاب و گروهها و جبهههای سیاسی و معرفی تنها بخشی از واقعیتهای جامعه به جای همه، باعث میشود تا «رسانه» جایگاه ملی و واقعی خود را در بین مردم از دست داده و کارکرد صرفاً حزبی پیدا کند.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس «حسن اختری» در روزنامه «جوان» نوشت: هفدهم مردادماه سالروز شهادت شهید محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) بود که به همراه هشت نفر از کارکنان سرکنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان در سال 1377 به دست طالبان ناجوانمردانه به شهادت رسیدند. به پاس بزرگداشت شهادت مظلومانه آنها و سایر شهدای عرصه رسانه در اولین سالگرد آن واقعه تلخ از طرف شورای فرهنگ عمومی کشور این روز به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری شد که هر سال از طرف متولیان امور رسانهای کشور و سایر دولتمردان مورد توجه و اهتمام قرار میگیرد. اما آیا تکریم خبرنگاران در ایامی خاص بدون رسیدگی به مشکلات آنها و به صورت عامتر حل معضلات روزنامهنگاران به عنوان کارگزاران عرصه اطلاعرسانی یا نادیده گرفتن چالشهای ساختار نظام رسانهای کشور امکانپذیر خواهد بود یا نه؟
این سؤالی جدی است که تلاش میشود در این یادداشت به آن پرداخته شود.
اولاً طبق نظریه ساختار و کارگزار، تصور ساختار بدون دخالت و نقش کارگزار اگر غیرممکن نباشد امری بعید به نظر میآید. در هر حال ساختارها تحت تأثیر نظرداران کارگزاران قرار میگیرد و همچنین خواسته یا ناخواسته رفتار کارگزاران نیز از ساختارهای جامعه متأثر میشود. اگر نپذیریم که رفتار کارگزاران ساختارهای جامعه را شکل داده باشد. ثانیاً برخی از چالشهای عرصه رسانه قبل از آنکه به نهاد و ساختارهای قانونی برگردد میتواند از رفتارهای اصحاب قلم و دوربین نشئت گرفته و چهره غیرحرفهای از رسانه را در کشور به تصویر کشیده باشد. برای نمونه به اجمال به بعضی از این چالشها اشاره میشود:
یکم) وابستگی سیاسی رسانهها
مستقل بودن رسانه از کانونهای «قدرت» و «ثروت» یکی از متمایزترین ویژگی یک رسانه حرفهای است. به غیر از چند نشریه – شاید کمتر از انگشتان دو دست – که رسماً ارگان سیاسی احزاب تلقی شده و در الگوی جریده قید گردیده است، بقیه نشریات همگی داعیه مستقل بودن از جریانات سیاسی را در سپهر تبلیغات رسانهای خود مینمایانند. اگر چه ممکن است در عالم واقع کمتر رسانهای یافت شود که به نحوی از انحا وابستگی مستقیم یا غیرمستقیم به کانونهای قدرت و ثروت نداشته باشد، اما آنچه مسلم است اینکه هر نوع وابستگی به جریانات سیاسی باعث چشمپوشی و نادیده انگاشتن خطاها و اشتباهات آن جریان خاص سیاسی در جامعه شده و به تبع آن از دست دادن جمعی از مخاطبان را در پی خواهد داشت. جان کلام اینجاست که این قلم و بیان و تصویر «خبرنگار» یا «روزنامهنگار» و «تصویرگران» صحنه عملند که چهرهای ممدوح یا مذموم را به جامعه و افکار عمومی ارائه مینمایند.
دوم) کارکرد حزبی رسانه در ایران
وابستگی حزبی به احزاب و گروهها و جبهههای سیاسی و معرفی تنها بخشی از واقعیتهای جامعه به جای همه، باعث میشود تا «رسانه» جایگاه ملی و واقعی خود را در بین مردم از دست داده و کارکرد صرفاً حزبی پیدا کند. به جای آنکه «رسانه» آئینهای تمامنما و منعکسکننده دردها و آلام مردم و مطالبهگر خواستههای عمومی آنها باشد، در حد ارگان یک حزب و تریبونی برای پیگیری مطالبات یک جریان سیاسی خاص تنزل مییابد. آنچه مهم است باز هم عوامل انسانی و کارگزاری باعث سقوط جایگاه رسانه در افکار عمومی است نه ساختار! البته نبود احزاب رسمی و فعال در عرصه سیاسی کشور، زمینه و بستر چنین سقوطی را فراهم میکند ولیکن هرگز قادر به اجبار «کارگزار» یعنی روزنامهنگاران برای پذیرش آن نخواهد بود. صد البته و با کمال تأسف قبول نقش اصحاب رسانه در این رابطه کاملاً داوطلبانه و آزادانه صورت میگیرد.
سوم) از بین رفتن نقش نظارتی
ورود «رسانهها» به عرصه سیاسی و دستهبندیهای مصطلح در کشور مانع از نقش نظارتی آن به عنوان رکن چهارم دموکراسی در نظام سیاسی شده است یا تغییر در کارکرد رسانه در ایران و تبدیل به ابزار قدرت در رقابتهای جناحی و سیاسی عدم پاسخگویی دولتمردان را در پی داشته است. چرا که مسئولان حکومتی دیگر «رسانه» را نماینده مردم و افکار عمومی نمیدانند که در مقابل آن پاسخگوی عملکرد خود باشند بلکه آنها را وسیلهای در دست رقیب میبینند که در صدد تخریب چهره آنها برآمده است. وابستگیهای جناحی و سیاسی، شرایطی را به «رسانه» تحمیل میکنند که رسانههای کشور با وجود نیروهای متعهد و کارآمد و کارشناسان خبره، عملکردی غیرحرفهای داشته باشند. مشکل اصلی را باید در کارگزاران بالادستی رسانهها جستوجو کرد که با اعمال نظر مجموعه کارشناسی را وادار به عملی غیرحرفهای و غیرکارشناسانه مینمایند و خواستههای صاحبان امتیاز نشریه را به مطالبات عمومی کشور ترجیح میدهند.
چهارم) مراتبی بالاتر از خودسانسوری در کشورهای در حال توسعه
ممکن است ساختار برخی از نظامهای سیاسی یا برداشتهای ناصحیح از منافع ملی باعث شود تا برای حراست از منافع ملی و تمامیت ارضی کشور و تأمین امنیت جامعه محدودیتهایی را در جریان اطلاعرسانی آزاد کشور تجویز نماید، اما خودسانسوریهای اصحاب رسانه در کشورهای در حال توسعه که بنا به عادات و سنتهای گذشته یا وابستگیهای جناحی، مالی و گروهی – که طبق یک پروتکل نانوشته- داوطلبانه انجام و منتشر نمیشود چیست؟ این در حالی است که بسیاری از مطالب اعم از خبر، گزارش، یادداشت و ... که افراد اهل قلم وقتی که به ضرر گروه و جریان خود میبینند اصلاً تولید نمیکنند که سانسور شود. یعنی مراتبی بالاتر از سانسور را برخود تحمیل میکنند.
پنجم) اعتبار نشریه و جذب مخاطب
اعتبار یک رسانه به دامنه و ضریب نفوذ آن در جذب و نگهداشت مخاطب بستگی دارد. اعتبار و مخاطب دو واژه کلیدی در عرصه اطلاعرسانی بوده و لازم و ملزوم یکدیگرند. معتبر بودن رسانه از حیث جذب مخاطب دلیلی بر اعتبار و تأثیرگذار بودن آن در افکار عمومی است. حال آنکه در ایران تأمین هزینههای رسانه مستقیماً یا غیرمستقیم از خزانه دولت – از جیب ملت – مدیران رسانهها را مستغنی از مخاطبان کرده است. بنابراین طبیعی خواهد بود که مخاطبان نیز متقابلاً اعتماد لازم را به پایگاههای اطلاعرسانی داخلی نداشته و حقیقت گمشده خود را در رسانههای بیگانه جستوجو نمایند. حال آنکه رسانههای غیرخودی هرگز منافع خود را در اطلاعرسانی فراموش نخواهند کرد ولو آنکه تظاهر به داشتن سیستم آزاد و شفاف در اطلاعرسانی کنند. آنچه به اختصار به بهانه روز «خبرنگار» بیان شد فقط بخشی از واقعیتهای عرصه رسانه در کشور بوده که موجب شده است با گذشت قریب به چهار دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی، «رسانه» و نه «خبرنگار» در جایگاه واقعی خود قرار نگرفته باشد. این در حالی است که فرهنگ غنی اسلام «مدادالعلماء را افضل من دماء الشهدا» دانسته و قانون اساسی کشور به آزادی بیان و قلم اهتمام دارد. انتهای پیام/ز
94/05/19 - 05:22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]