تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایق‌سواری تالاب انزلی؛ تجربه‌ای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکس‌ترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815807039
گذری بر نام‌آوران خفته در تاریخ - 8 سرداری که مبتکر طرح «2.5» در جبهه بود
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گذری بر نام‌آوران خفته در تاریخ - 8
سرداری که مبتکر طرح «2.5» در جبهه بود
طرح 2.5 یکی از طرحهای ابتکاری حاج رضا بود، در این طرح از هر پنج نفر نیروی پاسدار سپاه همیشه دو نفر در حال مأموریت به مناطق عملیاتی بودند.
به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، هر قسمت از تخت فولاد داستانی را در دل پنهان کرده و افسانه‌ای شنیدنی دارد، وجود مقبره یوشع نبی در تکیه لسان‌الارض این قبرستان بر این موضوع صحه می‌گذارد، حکایت زندگی علمای بزرگ تشیع، نامداران و نام‌آوران مدفون در گوشه‌گوشه تخت‌فولاد، حکایتی شنیدنی است. تخت فولاد در زمره قبرستان‌های مهم ایران و جهان اسلام و دومین قبرستان تاریخی شیعه پس از قبرستان وادی‌السلام است که جمع زیادی از علمای تراز اول جهان تشیع، مشاهیر، ادبا و شاعران معروف در آن مدفون هستند و به همین جهت این گورستان، نمادی شاخص از هویت ایرانی در اصفهان است که سهمی از بارزترین دستاوردهای پیشین ادبی و فرهنگی را از گذشته‌های بسیار دور به نمایش می‌گذارد. وارد ضلع جنوبی قبرستان که می‌شویم، قبر محمدرضا حبیب‌اللهی را می‌توان در میان دیگر قبور به راحتی تشخیص داد، جایی که قبر این شخصیت بزرگ همچون نگینی در دل تخت فولاد می‌درخشد. محمدرضا حبیب‌اللهی، فرزند حجت‌الاسلام حاج شیخ علی حبیب‌اللهی، امام جماعت مسجد شیخ لطف‌الله و مسجد آقاعلی بابا بود که در مهرماه سال 1337 شمسی در خانواده‌ای روحانی متولد شد، او از ابتدا تحت تعلیمات پدر آموزش دید و در سال 1343 شمسی وارد دبستان حاتم بیک شد و پس از آن در دبیرستان ادب ادامه تحصیل داد. از همان دوران دبیرستان در فعالیت‌های مذهبی شرکت می‌کرد به طوری که در سال آخر دبیرستان برای دوری از خدمت در ارتش شاهنشاهی، در امتحان دیپلم شرکت نکرد و در آن زمان در تظاهرات مردم علیه رژیم پهلوی شرکت می‌کرد به طوری که یکی از برنامه‌ریزان اصلی تظاهرات و تحصن در منزل آیت‌الله خادمی بود که با گذشت زمان توسط ساواک مورد تعقیب قرار گرفت که باز موفق به شناسایی او نشدند. وی پس از سپری کردن دوران دیپلم، در دانشگاه ثبت‌نام کرد اما به دلیل تعطیل شدن دانشگاه‌ها از فرصت استفاده کرد و در حوزه علمیه مشغول به تحصیل شد. با اوج‌گیری انقلاب اسلامی در تمامی صحنه‌های تظاهرات خیابانی حاضر می‌شد و جزو نیروهای همیشه در صحنه بود، همچنین یکی از مهره‌های اصلی وقایعی چون تحصن در منزل آیت‌الله خادمی در سال 1357 به شمار می‌رفت و در تهیه و توزیع اعلامیه‌های امام خمینی (ره) حضوری فعالانه داشت. در آخرین روزهای پیش از انقلاب اسلامی به تهران رفت و به تظاهرکنندگان پیوست و در تظاهرات میدان 24 اسفند مقابل ستاد ژاندارمری حضور فعال داشت و به طور معجزه‌آسایی از دست نیروهای ژاندارمری جان سالم به در برد. روزها به همین منوال ادامه داشت تا اینکه در روز 12 بهمن سال 57 به استقبال امام رفت و این دیدار تاثیر زیادی بر وی گذاشت، با پیروزی انقلاب اسلامی به اصفهان آمد و وارد کمیته دفاع شهری اصفهان شد و بعد از آن دوباره به تهران سفر کرد و طی یک دوره آموزشی، مجوز حمل سلاح دریافت کرد. عشق او به تحصیل و تعهد دینی سبب شد که وارد مدرسه علمیه چهارباغ شود و همزمان در سال 58 در رشته طبیعی دیپلم گرفت. او هزینه تحصیل و سایر امور خود را از راه کار کردن در دو روز آخر هفته تامین می‌کرد و حتی حاضر نبود که مبلغی را به عنوان شهریه از مدرسه علمیه دریافت کند و معتقد بود که باید از توان خود استفاده کند. او یک سال در جهاد سازندگی و روابط عمومی سپاه سیستان و بلوچستان فعالیت کرد و در هنگام جاری شدن سیل در استان خوزستان، به یاری مردم این منطقه شتافت و همکاری‌اش را با بسیج بیشتر کرد و در سال 1359 به آموزش دروس نظامی و عقیدتی نیروهای بسیج پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی همراه نیروهای گردان مسلم به دارخوین رفت و برنامه آموزشی فشرده‌ای تهیه کرد که هدایت و اداره آن به او محول شد. وی آموزش و سازماندهی نیروهای جبهه دارخویین را در رسته‌ها و تخصص‌های گوناگون به نیروهای منطقه تعلیم می‌داد و زمینه رشد بعدی آنها را فراهم می‌کرد. وی چند روز پیش از آغاز عملیات در حین آموزش بر اثر انفجار نارنجک، دست راستش از ناحیه مچ قطع شد و برای معالجه، دو ماه به اصفهان رفت و پس از بهبودی به سفر حج مشرف شد. او حتی در سرزمین وحی هم دست از فعالیت برنداشت و عکس‌های امام را بین مردم توزیع می‌کرد و پس از بازگشت از سفر حج مجددا به جبهه رفت و در عملیات آزادسازی بستان شرکت کرد و پیش‌قراول نیروهای پیاده بود و محور راست عملیات طریق‌القدس را فرماندهی کرد به طوری که دلاوری‌های او زبانزد همه بود و به همین دلیل مسئولیت هماهنگی و کنترل محور رودخانه «سابله» برای جلوگیری از حمله دشمن بر عهده او گذاشته شد. او انسانی شجاع و متهوری بود و در شجاعت به مولای خود امام علی (ع) اقتدا می‌کرد و همچون شیری غران و توفنده در مقابل دشمن می‌ایستاد. به پیشنهاد رضا، قرارگاه قبلی عراقی‌ها را برای قرارگاه تاکتیکی نیروهای لشکر در شمال کرخه به نام موقعیت مهدی انتخاب کردند. پس از عملیات سرنوشت تنگه چزابه و پیروزی قوای اسلام بر دشمن بعثی، با پیگیری مسئولان، معاونت عملیات سپاه اصفهان به او واگذار شد. او در اعزام نیرو برای جبهه‌ها به خصوص لشکر امام حسین (ع) نقش فعالی داشت و همچنین در عملیات رمضان شرکت کرد و توانایی‌هایش بیش از پیش برای همگان روشن شد. سال 1360 برای حاج رضا سال خاصی بود چرا که در خردادماه همان سال دست راست خود را فدای اسلام کرد و دوران مجروحیت را هنوز طی نکرده بود که پدرش حجت‌الاسلام شیخ علی حبیب‌اللهی را از دست داد.
طرح 2.5 یکی از طرحهای ابتکاری حاج رضا بود. در این طرح از هر 5 نفر نیروی پاسدار سپاه همیشه 2 نفر در حال مأموریت به مناطق عملیاتی بودند. با این کار هم کارهای ستادی و پشتیبانی انجام می‌شد و هم پاسداران و داوطلبان به اعزام مناطق عملیاتی کادر مورد نیاز یگان‌های رزمی را تأمین می‌کردند. اما او با اینکه مسئول عملیات سپاه اصفهان بود باز در جبهه حضور پیدا می‌کرد و به عنوان یکی از مشاوران اصلی فرماندهی لشکر امام حسین (ع) ایفای نقش می‌کرد. او که اشتیاق خاصی به حضور در جبهه داشت در تاریخ 25 مرداد 1361 نامه‌ای به ستاد مرکزی سپاه نوشت و بیان کرد: «برایم مقدور نیست در اصفهان بمانم و امیدوارم با حضور در جبهه به وظیفه خود عمل کرده باشم» و پس از آن پیوسته در جبهه حضور یافت. حاج رضا یکی از شجاع‌ترین نیروهای سپاه بود لذا ماموریت‌ها و فرماندهان ویژه جهت شناسایی نقاط حساس خطوط عملیات از جنوب تا غرب به او محول می‌شد تا هر مکانی را که او جهت عملیات مناسب می‌دانست برای عملیات انتخاب شود. در ادامه حضورش در عملیات والفجر مقدماتی با تشکیل سپاه سوم صاحب‌الزمان (عج)، مسئولیت معاونت طرح و برنامه عملیات این سپاه به وی واگذار شد و در شناسایی منطقه دلاوری‌های بی‌نظیری از خود نشان داد. روزی در حین شناسایی، راننده یک دستگاه «جیپ میول» بود و در میان تپه‌ای رملی چنان یکدستی رانندگی می‌کرد که «شهید خرازی» از شجاعت او شگفت‌زده شده بود. او پس از مطالعه و بررسی منطقه فکه در حوالی جنگل امقر، مقر سپاه سوم را انتخاب کرد و در طراحی عملیات نقش مهمی از خود نشان داد. در شب عملیات به همراهی گردان‌‌های پیاده به قلب دشمن زد و سرانجام در یکی از کانال‌ها در 11 آبان 61 به شهادت رسید و جسدش مفقودالاثر شد و ثابت کرد فرمانده اسلام مرد و مردانه همراه نیروهای پیاده جلو می‌رود تا نشان دهد میان عشق بسیجی و یک تیرانداز و فرمانده برای نایل شدن به شهادت و جایگاه ابدی در پیش خداوند تفاوتی نیست. رشادت‌های او در عملیات فتح‌المبین او را به عنوان یک فرمانده مطرح در سطح یگان‌های سپاه شناخته شده می‌کرد به طوری که وی برای چندمین بار از ناحیه قفسه سینه مجروح شد و به پشت جبهه منتقل شد اما با این حال مدیریت بالا، خلاقیت و اراده او در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان و محرم سبب شد تا او را به عنوان یک فرمانده نظامی صاحب نظر در عملیات‌ها بشناسند. انتهای پیام/63054/خ
94/05/13 - 14:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]
-
گوناگون
پربازدیدترینها