تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831296403




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شهيدي که شماره تابوتش را خودش گفت!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شهيدي که شماره تابوتش را خودش گفت!انبوهي تابوت روي همديگر چيده شده بود. به نگهبان اسم شهيد را گفتيم و با او به جستجو مشغول شديم. روي بدنه تابوت‌ها اسم شهدا رو نوشته بودن که بعضياشون خيلي بدخط و ناخوانا بود. کم کم داشتيم از پيدا کردن جنازه علي اکبر نااميد مي‌شديم که...
شهيدي که شماره تابوتش را خودش گفت!
سيمين وهاب‌زاده مرتضوي، 800 خاطره از شهدا را در مجموعه‌اي 8 جلدي با عنوان «شهرگان شهر» تدوين و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي آن را منتشر کرده است. اين مجموعه مي خواهد نسل جوان را با رزمندگان دوران هشت ساله دفاع مقدس آشنا کند.«شهرگان شهر» حاصل 10 سال تحقيق در پرونده‌هاي شهداي استان‌هاي خراسان است و براي توليد آن مصاحبه‌هايي با خانواده، دوستان و همرزمان شهدا صورت گرفته‌است.در بخشي از جلد هشتم اين کتاب با عنوان «جدال با شيطان» مي‌خوانيم:«شب جمعه است و دعاي کميل برقرار... شيطان جدالي سخت با من آغاز کرده. فردا قرار است با لباس غواصي به شناسايي برويم. -آخه تو که آموزش غواصي نديدي! «پناه مي‌برم به خداوند از شر شيطان رانده شده». - مگه راهکار شهيد صبوري رو کشف نکردن؟! مگه امکانات مهندسي دشمن رو نديدي که پرکوب مشغول احداث موانعن؟! «لاالله الا الله! خدايا شيطان وسوسه گر هنوز در قلبم پايگاه دارد». - مگه نمي‌دوني که دشمن به احتمال قوي کمين گذاشته؟! مگه نمي‌دوني احتمال اسارت و شهادت زياده؟!... اسارت! بله! شکنجه شدن براي کسب اطلاعات! مگه جرأت داري چيزي نگي؟ و يا انحرافي و غلط جواب بدي؟ فکر کردي اونا کودن و نفهمن؟! «لاالله الا الله»! چراغ‌ها خاموش است و اتاق نسبتاً سرد. يک فانوس کم نور آن جلو روشن است و حدود 20 نفر در حال ضجه زدن و گريه کردن. آن‌ها دارند از خدا کمک و استعانت مي‌خواهند.- فردا روز جمعه مي‌خواي بري شناسايي؟ آخه کدوم قانون گفته جمعه هم بايد کار کرد و جنگيد. هرچه از شروع دعا مي‌گذرد ضجه‌ها بيشتر اوج مي‌گيرد. خدايا! نمي‌گويم ما را آزمايش نکن! چرا آزمايشمان کن؛ ولي توفيق پايداري و استقامت هم بده. ايماني محکم عطا کن تا ناخالصي‌ها و ضعف‌هايمان را بشناسيم. صداي نوجوان 16-15 ساله‌اي که دعاي کميل مي‌خواند با گريه درآميخته است. احساس مي‌کنم ناخالصي‌هايم مثل روغن که روي آتش ذوب مي‌شود از سر تا پايم چکيدن گرفته و مثل بغضي در گلويم گره خورده است... (برداشتي از يادداشت شهيد سيد مهدي بيات)»«شب جمعه است و دعاي کميل برقرار... شيطان جدالي سخت با من آغاز کرده. فردا قرار است با لباس غواصي به شناسايي برويم. -آخه تو که آموزش غواصي نديدي! «پناه مي‌برم به خداوند از شر شيطان رانده شده»در بخش ديگري از اين کتاب با عنوان «آدرس» که از زبان خواهر شهيد علي اکبر بازدار روايت شده آمده است:«خيلي وقت بود منتظر نامه‌اش بوديم. دلواپسي امانمان را بريده بود تا اينکه يکي از بستگان از منطقه تلفن زد. - علي اکبر شهيد شده. 9 روز قبل جنازه شو فرستادن مشهد. چرا نمي‌رين تحويل بگيرين؟ آن زمان اسامي شهدا از تلويزيون اعلام مي‌شد و ما هم مثل همه کساني که عزيزي در جبهه داشتند گوش به زنگ بوديم. گوشي را که گذاشتم يادم آمد چند روز قبل اسم شهيدي را به نام «بازاري» از تلويزيون شنيدم. اول يکه خوردم ولي خيلي زود به خودم دلداري دادم. - بازاري با بازدار خيلي فرق داره. ممکن نيست اشتباه خونده باشن ولي انگار اشتباه خوانده بودند. مردان فاميل رفتند سردخانه بيمارستان امام رضا (ع). پدر شوهرم با آن‌ها بود. او تعريف کرد: -انبوهي تابوت روي همديگر چيده شده بود. به نگهبان اسم شهيد را گفتيم و با او به جستجو مشغول شديم. روي بدنه تابوت‌ها اسم شهدا رو نوشته بودن که بعضياشون خيلي بدخط و ناخوانا بود. کم کم داشتيم از پيدا کردن جنازه علي اکبر نااميد مي‌شديم. آخه نگهبان حاضر نبود تابوتاي رديف بالا رو پايين بياره تا بتونيم اسامي رو بخونيم. داشتيم مطمئن مي‌شديم که علي اکبر اونجا نيس که يه هو صداشو شنيدم. «حاج آقا! من اينجام! يازدهمين تابوت از همين رديف که جلوش وايسادين».چنان يکه خوردم که نتونستم تعادلمو حفظ کنم. تلو تلوخوران چند قدم عقب و جلو رفتم و بالاخره با سر خوردم زمين. پسرم جلو دويد و شروع کرد به ماليدن شونه هام. آخه فکر مي‌کرد از ديدن جنازه شهدا حالم بد شده. شکسته بسته حالي‌اش کردم که تابوت يازدهم رو بيارن پايين. وقتي در تابوت رو واکرديم علي اکبر رو ديديم. باور مي‌کنين؟! دونه‌هاي عرق مثل شبنم رو صورتش نشسته بود.»بخش فرهنگ پايداري منبع : خبرآنلاين





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن