واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ازدواج، تکامل يا افول ؟ کسي که در زندگي مشترک به جاي فکر تغيير در طرف مقابل به دنبال خودسازي است و از هر موقعيتي در اين راستا استفاده مي کند ، بسيار زندگي شيريني خواهد داشت ؛ مشکلات همسرش نه تنها او را اذيت نمي کند ، بلکه آنها را موقعيتي براي رشد خودش مي داند. البته اگر کسي بتواند اين گونه زندگي کند ، کم کم همسرش نيز تغيير مي کند و او نيز اصلاح مي شود.
در جامعه ي امروزي که آمار ازدواج رو به کاهش و آمار طلاق رو به افزايش مي باشد ، سوالاتي بطور جدي مطرح مي گردند : آيا ازدواج - بر اساس آنچه که در بين مردم رايج است- واقعا باعث تکامل انسانها مي گردد؟ اگر چنين است چرا اين مقدار نارضايتي از زندگي هاي مشترک وجود دارد و چرا آمار طلاق بالاست ؟ آيا تکامل در زندگي زناشويي زماني صورت مي گيرد که زندگي، هموار و به دور از مشکلات باشد ؟ و ... در پاسخ لازم است که به چند نکته توجه گردد: 1. انسانها موجودات مختاري هستند و اگر خودشان نخواهند که تکامل پيدا کنند ، کسي نمي تواند آنان را به زور و اجبار به اين نتيجه از ازدواج برساند . در وضعيتي که زوجهاي جوان يا نمي دانند براي چه ازدواج مي کنند و يا فقط براي لذت بردن بيشتر از زندگي ازدواج مي کنند ، آيا مي توان انتظار رشد و تکامل از چنين ازدواجي داشت ؟ اگر زوجهاي جوان ندانند که چگونه بايد باهم زندگي کنند و هر کدام فقط به دنبال رسيدن به خواسته هاي خودشان باشند ، چگونه مي توانند انتظار ديگري غير از طلاق از اين زندگي داشته باشند ؟ کساني مي توانند در زندگي مشترک کامل گردند که اولاً مکانيزم و شيوه تکامل در زندگي مشترک را بداند و ثانيا در آن جهت حرکت کند . کساني مي توانند در زندگي مشترک کامل گردند که اولاً مکانيزم و شيوه تکامل در زندگي مشترک را بداند و ثانيا در آن جهت حرکت کند . 2. بعضي گمان مي کنند که تکامل در ازدواج به اين معناست که بايد به کمک همسرشان از ايراد هايشان آگاه گردند و باز هم به کمک او آنها را برطرف کنند . نتيجه ي چنين تفکري اين است که همسر بايد بالاتر از خود فرد – از منظر تکامل و رشد – باشد تا بتواند کمک کند و در غير اين صورت نمي تواند . خصوصا اين که به خاطر اختلافات زناشويي حتي اگر همسر انسان از خودش بالاتر باشد ، معمولا پذيرش نسبت به ايرادات و مشکلات از طرف مقابل کم مي شود و فرد حاضر نيست که به حرفهاي همسر گوش کند . البته اين نکته شايان ذکر است که اگر زن و شوهر به روشي صحيح در مسير تکامل قدم بردارند ، پس از مدتي مي توانند از اين روش نيز به هم کمک کنند .
3. تکامل انسان در يادگيري زندگي با ديگري است؛ هر انساني در يک محيط خانوادگي با مشکلات خاص خودش بزرگ مي شود . هرکدام از اطرافيان انسان و کساني که در تربيت او نقش دارند ، داراي مشکلاتي روحي و اخلاقي هستند که اين روحيات کم و بيش به فرد منتقل مي گردد . از طرف ديگر، محروميت ها ، فشارها و مشکلات زندگي ، عواملي هستند براي بوجود آمدن نقاطي منفي در روح و اخلاق انسان . اين مشکلات روحي و اخلاقي در طول زندگي همراه انسان هستند و ممکن است بواسطه مشکلات ، بيشتر نيز بشوند. عمده ي اختلافاتي که بين افراد در يک جامعه و يا در يک زندگي زناشويي پيش مي آيد ، بخاطر اين خُلقيات ناپسند مي باشد . کساني که حاضر نباشند به خاطر همسرشان پا روي خواهشهاي نفساني خود بگذارند و يا تغييري در رفتارهاي ناپسندشان بدهند ، معمولا يا از همسرشان جدا مي شوند و يا زندگي مملوّ از مشکلات را تحمل مي کنند . علت عمده ي طلاقها و رواج پيدا کردن آمار طلاق نيز همين مسئله مي باشد . هنر، در يک ازدواج موفق انتخاب همسر ايده آل نيست بلکه هنر، شناخت خود و برطرف کردن عيبهاي دروني است و اين عامل خوشبختي است . از طرف ديگر، اگر کساني بخواهند که آن رذائل اخلاقي که از دوران کودکي همراهشان شده است را برطرف کنند و اخلاقيات نيکو را جايگزين آن گردانند ، در موقعيت هاي مختلفي از زندگي ، اين امکان براي آنها وجود دارد . از جمله ي موقعيت هاي کم نظير براي اين منظور ، ازدواج است . در ازدواج ،چون دو نفر که از جهت رتبه هم سطح هستند ، بايد با هم زندگي کنند ، بيشترين زمينه براي بروز اختلاف وجود دارد . هنر، در يک ازدواج موفق انتخاب همسر ايده آل نيست بلکه هنر، شناخت خود و برطرف کردن عيبهاي دروني است و اين عامل خوشبختي است .هندريکس ( 1383، ص 24) (1) مي نويسد : «خوشبختي شما نه به پيدا کردن همسر ايده آل بلکه به ميزان تمايل شما به کشف و درک بخشهاي پوشيده و پنهان وجود خودتان بستگي دارد. »( 2) آنچه که باعث تکامل مي شود اين است که انسان دراختلافاتي که بين او و همسرش پيش مي آيد مي تواند مشکلات روحي خود را پيدا کند و در جهت برطرف کردنش قدم بردارد. کسي که در زندگي مشترک به جاي فکر تغيير در طرف مقابل به دنبال خودسازي است و از هر موقعيتي در اين راستا استفاده مي کند ، بسيار زندگي شيريني خواهد داشت ؛ مشکلات همسرش نه تنها او را اذيت نمي کند ، بلکه آنها را موقعيتي براي رشد خودش مي داند.پيامبر اکرم چنين مي فرمايند « خوشا به حال کسي که عيبهاي خودش مانع اين مي گردند که عيوب ديگران را ببيند »(3) البته اگر کسي بتواند اين گونه زندگي کند ، کم کم همسرش نيز تغيير مي کند و او نيز اصلاح مي شود همانطور که رفتار اهل بيت عليهم السلام چنين تأثيري را بر روي ديگران داشته است. پيشنهاد تبيان : دفتر يادداشت کوچکي را در دسترس داشته باشيد . هر زمان که از دست همسرتان ناراحت شديد ، آنچه که باعث ناراحتي شما شده است را بنويسيد . زير آن علت ناراحتي را بنويسيد ؛ علت ناراحتي را در اخلاقيات خود جستجو کنيد ( نه در نوع رفتار همسر) . سعي کنيد که اخلاقيات منفي خود را برطرف کنيد. دکتر حسين بهفربخش خانواده ايراني تبيانپي نوشت: 1 - هندريکس ، هارويل . ( 1383) . بازگشت به عشق. ترجمه ي هادي ابراهيمي . تهران : نسل نو انديش 2- پايه گذار نظريه ايماگوتراپي خانواده در اصول خلق ازدواج خود آگاه 3- كافي ،ج 8 ص168 :يادگيري شنا در زندگي زناشويي اصولي براي زندگي زناشويي خوشبخت و همدل تا آخر خط نخستين وظيفه بعد از ازدواج
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 520]