تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى‏كند، فرسوده‏اش مى‏نمايد و به مرگ نزديكش مى‏س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830348254




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هلوي خوشمزه


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هلوی خوشمزه
هلوی خوشمزه
در باغچه کوچک قشنگی روی یک درخت چنار بلند، گنجشک های زیادی لانه داشتند. هر روز صبح وقتی خورشید خانم سرحال و شاداب به آسمان برمی گشت و همه جا را روشن می کرد، گنجشک ها با سر و صدا از لانه هایشان بیرون می آمدند و برای پیدا کردن غذا به هر طرف می رفتند و بقیه روز را هم به بازی و پرواز و حرف زدن با هم دیگر می گذراندند. یکی از روزهای قشنگ بهار، وقتی گنجشکی که از همه ی گنجشک ها کوچک تر بود از لانه اش بیرون آمد و پر زد و روی زمین نشست تا برای خودش دانه ای پیدا کند، لابه لای علف های بلند، چشمش به هلوی خوش رنگ و آبداری افتاد.توی باغچه آن ها، هیچ درخت هلویی نبود و گنجشک کوچولو نمی دانست آن هلو از کجا آمده است. اما خیلی دلش می خواست مزه ی هلو را بچشد. چون هیچ وقت هلو نخورده بود و فقط از دوستانش شنیده بود که چه میوه ی خوش مزه ای است. سپس با خوشحالی جلو رفت و نوک کوچکش را باز کرد، اما ناگهان فکری به نظرش رسید، با خودش گفت: درست نیست که من به تنهایی هلو را بخورم، باید به دوستانم هم خبر بدهم تا همه با هم این هلوی خوشمزه را بخوریم.بعد، با خوشحالی پرواز کرد و روی شاخه درخت چنار نشست و با صدای بلند گفت: همه گوش کنید، من یک هلوی آبدار و خوش مره پیدا کردم. بیایید با هم دیگر آن را بخوریم.طولی نکشید که همه گنجشک ها پیش گنجشک کوچولو آمدند و با عجله پرسیدند که هلو را از کجا پیدا کرده است. گنجشک کوچولو پر زد و جلو رفت و علف ها را کنار زد و گفت: این جاست. نمی دانم چه طور اینجا افتاده، نگاهش کنید چه قدر قشنگ است. باید خیلی خوش مزه باشد.اما گنجشک ها بدون این که به حرف های گنجشک کوچولو گوش بدهند، همه با هم به طرف هلو پریدند و جایی برای گنجشک کوچولو باقی نگذاشتند. طولی نکشید که یکی یکی پرواز کردند و رفتند و گنجشک کوچولو باقی ماند با یک هسته هلو، گنجشک های دیگر تمام قسمت های هلو را خورده بودند و فقط هسته ی آن مانده بود که گنجشک کوچولو نمی توانست آن را بخورد، چون خیلی محکم بود. گنجشک کوچولو با دیدن هسته هلو ، شروع به گریه کرد و با ناراحتی گفت: من همه شما را خبر کردم و خودم تنهایی هلو را نخوردم ولی هیچ کدام از شما به فکر من نبودید.در همین موقع درخت چنار یر که از اول همه ماجرا را دیده بود با مهربانی گفت: گریه نکن گنجشک کوچولو، درست است که آن ها کار خوبی نکردند ولی دلیلش این بود که ما در این باغچه درخت هلو نداریم. اگر داشتیم هیچ کدام از آن ها با دیدن یک هلوی خوش رنگ دوستان خود را از یاد نمی بردند. حالا که تو آن قدر مهربان و خوبی و به فکر همه هستی، می توانی باعث شوی ما هم درخت هلویی داشته باشیم. گنجشک کوچولو با پرهای نرمش اشک هایش را پاک کرد و با تعجب گفت: من؟ ولی من چطوری می توانم کمک کنم؟ درخت چنار گفت: من راهش را به تو یاد می دهم. تو می توانی این هسته هلو را بکاری و هر روز به آن آب بدهی، این طوری به زودی ما هم یک درخت هلوی قشنگ در این باغچه خواهیم داشت با یک عالمه هلوهای خوش مزه و آبدار.
هلوی خوشمزه
گنجشک کوچولو با خوش حالی قبول کرد و همه کارهایی را که درخت چنار گفته بود انجام داد. حالا، توی باغچه قشنگ آن ها، درخت هلوی بزرگی وجود دارد که هر سال هلوهای زیادی می دهد. آن قدر زیاد که به هر کدام از گنجشک ها، یک هلو می رسد و همه آن ها می توانند هلوی خوش مزه و آبدار بخورند و همیشه از گنجشک کوچولو و درخت چنار ممنون باشند. چون یک دانه هلو ، به زودی تمام می شود اما درخت هلو، همیشه برجا می ماند. بخش کودک و نوجوان تبیانمنبع:کیهان بچه هامطالب مرتبط:آرزوی‌گل سرخ اختاپوس خجالتی و ماهی مهربانآرزوهای درخت کوچولومارمولک پرندهپرنده کوچولویی در جنگلیک صورت گرد بزرگآقا غوله و بزهای ناقلادرس آسمانیه جفت كفش قرمزچرا رفتی تو لاکت؟! 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 572]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن