تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1868881995

سیل ماتم در یک کوچه تهران |اخبار ایران و جهان
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: سیل ماتم در یک کوچه تهران
کد خبر: ۵۱۹۷۰۶
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۰ - 26 July 2015
روزنامه شهزوند نوشت: آنها هفت نفر بودند؛ هفت رفیق محله سی متری جی، ١٦ متری امیری. یکشنبه بود؛ ٢٨ تیر، ساعت ٦ عصر، یک روز بعد عید فطر. با خودشان قرار گذاشتند که بروند کنار رودخانه کن و سولقان، تنی به آب بزنند. دو نفر زودتر برگشتند و «محمد» و «منصور» و «رامین» و «فرزان» و «حسین» کنار رودخانه ماندند. حالا از آن پنج نفر، یک نفر مانده؛ «حسین». پسر ٢٥ سالهای که حالا شب و روزش را با یک تصویر میگذراند؛ آن سه ساعتی که بالای یک درخت گیر کرد و رفیقهایش را دید که فریاد میزنند و آب دستهایشان را از دست او جدا کرد. زنان و مردان و کودکانی که دیگر زنده نبودند و آب آنها را از زیر پای او، با شتاب دور میکرد. «حسین» حالا یک هفته است که قرار ندارد. صبح تا شب خیابان ١٦ متری امیری و دو خیابان اطرافش را که چهار رفیقش دیگر در آن قدم نمیزنند، بالا و پایین میکند، از کنار تعداد زیادی حجله و علم و پارچهنوشتهای سیاه که عکس رفقایش روی آنهاست، میگذرد، به آن روز فکر میکند و هنوز نمیداند چطور شد که زنده ماند؛ چطور شد که عمرش به دنیا شد.
محله ١٦ متری امیری، یک هفته است که سیاهپوش است. حالا هم او در آفتاب تند و تیز تهران، روبهروی خانه «محمد» که یک هفته است که نیست، نشسته و اشک صورتش را رها نمیکند؛ پاهایش را در پیادهرو دراز کرده و دستهایش را به سرش گرفته. او به خیابانی نگاه میکند که سرتاسر عزادار است. به قیافههای مغموم هممحلهایها و مغازههایی که چند روزی است دکور پشت شیشههایشان، عکس اعلامیه رفقایش شده.
او و «محمد» همسایه روبهروییشان، از بچگی با هم دوست بودند و آن روز یکشنبه تصمیم گرفتند روز تعطیلشان را در خانه نمانند. حالا اشک پشت اشک است و بغض پشت بغض. «ما هفت نفر بودیم. همه مون از صبح میرفتیم سر کار، شب میاومدیم. گفتیم بریم یه جایی، دیگه از این تعطیلیها به ما نمیخوره. کاش پامون میشکست و نمیرفتیم. ساعت ٦:٣٠ بود که رسیدیم، دو نفرمون زودتر برگشتن، ٧:٣٠ بود که اون اتفاق افتاد. اون موقع ما کنار آب نشسته بودیم و داشتیم توی یه آب یه متری، آب تنی میکردیم. اون دو نفر که رفتن، من موندم و محمد و فرزان و رامین و منصور. آب مجال نداد ما دو متر بدویم. من مونده بودم که چه اتفاقی داره میافته؟ محمد داد زد، فرار کنید. وقتی برگشتم نگاه کردم، دیدم که فقط اندازه دو سه تُن چوب داره میاد سمتمون. اون موقع آب ٢٠٠، ٣٠٠ متر از ما فاصله داشت اما ما تا اومدیم به خودمون بجنبیم و پنج تا قدم که برداشتیم، آنقدر سرعت آب زیاد بود که بهمون رسید و همهمون رفتیم زیر آب.»
آن روز اما یک درخت، فرشته نجات «حسین» شد: «من بچههایی رو دیدم که یکی یکی آب آنها را با خود میبرد. دست محمد توی دستم بود که آب جدایش کرد و او را برد. من هم ١٠٠ متر توی آب کشیده شدم اما انگار یک لحظه، یکی من رو با دستاش بلند کرد و گذاشت روی یک درخت.
حجم آب خیلی زیاد بود، دو برابر
یه ساختمون سه طبقه. اولش فقط چوب روی آب بود. هی با خودم فکر میکردم که چطوری این همه چوب به سمت ما میآید. بعد از آن آب به سرعت آمد. من دو ساعت بالای درخت بودم و آب همچنان با سرعت میآمد. آنقدر توی دهنم گلِ رفته بود که نمیتونستم داد بزنم و کمک بخواهم. شدت آب خیلی زیاد بود، شاید از سرعت یه جت هم بیشتر بود.»
آن دو ساعتی که «حسین» بالای آن درخت بود، چند سال برای او گذشت؛ چند سال سخت، چند سال دردناک: «اونجایی که ما کنار رودخانه نشسته بودیم، کلی خانواده نشسته بودن. انگار اون روز کل تهران اومده بودن کن. وجب به وجب آدم نشسته بود. همه کنار رودخونه نشسته بودن، جا نبود بشینیم. آب مهلت نداد که اونا از جاشون تکون بخورن. من وقتی بالای درخت بودم، همهشونو دیدم که روی آب میرفتن. اونا چی شدن؟ آب اونا رو کجا برد؟ اول درختا افتادن روشون و بعد روی آب رفتن. بچههای کوچیک رو میدیدم که مرده و روی آب آمده بودن. آب از بالای جاده هم بالاتر زده بود. دو سه ساعت گذشته بود و من هنوز بالای درخت بودم، هر چی نگاه میکردم هیچکس نبود، هیچکس نمیاومد. هی میرفتم زیر آب و بیرون میاومدم. آنقدر سرعت آب زیاد بود که لباسامو از تنم کند و برد. لخت شده بودم. بعدش دو سه تا کارگر افغان چراغ قوه انداختن و یه بار نورش ازم رد شد ولی از بس توی گلوم گِل گیر کرده بود نمیتونستم داد بزنم و کمک بخواهم. تا اینکه بالاخره من رو دیدن و طناب انداختن و منو بالا کشیدن. همین که از آب بیرون اومدم، اون درختی رو که من بهش گیر کرده بودم، آب از ریشه کند و برد. ولی آب تموم نمیشد.»
خاطره آن روز در این یک هفته، خواب را از چشمهای «حسین» برده است؛ او چیزهایی را آن روز به چشم دیده که میگوید هرگز از جلوی چشمهایش دور نخواهد شد: «آب همه چی با خودش میآورد؛ آدم، درخت، ماشین، صخره به چه بزرگی. لامصب تموم نمیشد، انگار آب دریا رو روی کن و سولقان باز کرده بودن. آب ماشینارو از جاده بلند میکرد و میبرد. من اصلا فکرش رو هم نمیکردم که اونایی رو که آب برد، دوباره پیدا بشن. دیشب توی خواب دوباره آب اومد روم. از اون روز هیچی از گلوم پایین نمیره، انگار هنوز گِل توی گلومه. اون موقع که روی درخت بودم، چیزایی دیدم که طاقتم رو برید. جرات نمیکردم خودم رو بندازم توی آب، فقط دنبال یه چیزی بودم که رگمو بزنم و بمیرم تا دیگه هیچی نبینم. داشتم دیوونه میشدم. الانم دارم دیوونه میشم، خوابم نمیبره. هی فکر میکنم آب داره میاد سمتم. همه رفیقامو آب برد. زن و بچه مردم رو آب برد. اونا چه گناهی کرده بودن که باید توی روز تفریحشون این بلا سرشون بیاد. الان هنوزم باورم نمیشه که زنده ام، چطوری اینجام.»
تازه داماد و قطعه ٣١٩
که خانه همیشگیاش شد
انگار که راه دریا را باز کرده باشند تا بیاید و همه چیز را با خود ببرد؛ آدمها را، ماشینها را، خانهها را. آب که بیاید، زن و مرد و بچه نمیشناسد. خیلیها آن روز تنشان زیر آب بیجان شد و روی آب رفتند. رودخانه، آن روز تعطیل، رودخانه نبود؛ مسیری بود برای آبی که با سرعت آمد و به آدمها مجال نداد؛ دستان به هم گره خورده کسانی را که به تفریح آمده بودند، از هم جدا کرد و همه را با خود برد؛ خیلیها را برد و دیگر پس نداد.
«محمد رزمی» که هممحلهایها، «مملی» صدایش میکردند، تازه دو ماه بود که داماد شده بود. رودخانه کن اما هفته پیش او را بلعید و با خود برد و وقتی پیدا شد، دیگر صورتش نشانی از آن «محمد» گذشته نداشت. حالا خانه آنها در ١٦ متری امیری، مانند خانه «فرزان» عزادار است. سرتاسر نمای خانه را پارچهنوشتهای سیاه پوشانده و عکسی از او که روی موتور نشسته و پایینش نوشتهاند: «بچهها حلالم کنید». در را باز گذاشتهاند تا مهمانها راحت بیایند و بروند. سفره ناهار را تازه انداختهاند که میرسیم. مادر و خواهر و برادر و همسر «محمد» سر تا پا سیاه پوشیدهاند و صدایشان خش برداشته. آنها از صورت «محمد» ٢٥ ساله میگویند که در سیل از بین رفته بود. او را از روی خالکوبی که روی دستش داشت، شناسایی کردند. خالکوبیای که اسم برادرش بود؛ «حامد» که ٩سال پیش در جاده مشهد تصادف کرد و کشته شد.
مادر «محمد»، که حالا دومین فرزندش را از دست داده، با چشمهایی پر از اشک، از آن روز و روزهای بعدش میگوید: «محمد روز یکشنبه توی خونه خوابیده بود. ساعت پنج بود که دوستش زنگ زد گفت بریم بیرون. محمد اون شب واسه شام خونه مادر همسرش دعوت بود. ولی دوستاش اصرار کردن و با موتور اومدن دنبالش و محمد با اونا رفت. وقتی رفت یه سردردی گرفتم که تا حالا کمتر تجربهاش کرده بودم. هنوز یه ساعت نگذشته بود که دیدم طوفان شد و رفتم پنجره رو را باز کردم، دیدم بارون میاد. بعدش خانومش زنگ زد گفت محمد قرار بود شام بیاد خونه ما ولی هنوز نیومده. یکی دو ساعت گذشت که شنیدم یکی توی خیابون داره داد میزنه. همون موقع دلم ریخت، چون ٩سال پیش هم اون یکی پسرم تصادف کرد و فوت شد، گفتم نکنه واسه محمد هم اتفاقی افتاده. رفتم پایین از اون کسی که داد میزد پرسیدم چی شده؟ گفت محمد رزمی رو آب برد. خود اون پسره رو انگار کرده بودن توی گل و درآورده بودن. او هم با محمد و دوستاش رفته بود کن و نجات پیدا کرده بود. میگفت ما رفته بودیم بالا به موتورا سر بزنیم، دیدیم که یهو سیل اومد و بچهها رو آب برد. انگار که آخرالزمون شده باشه.»
«هرکس که اونجا بوده میگه بارون اونقدر نبود که سیل راه بندازه. اونجا انگار یه اتفاق دیگه افتاده و باعث سیل شده.» این حرف را حالا خانوادههای قربانیان سیل زیاد میزنند و حرف، فقط حرف آنها نیست. در حادثه سیل کن و سولقان، ۸۰ خودرو در مسیر سیلاب دچار حادثه شده و خسارت دیده و تعداد زیادی خانه هم متاثر از سیلاب تخریب یا وسایل آن از بین رفته است. از همان لحظههای اول سیل، «حسین طلا»، رئیس مجمع نمایندگان استان تهران گفت که شدت بارندگی و شکسته شدن آببند کارگاه چینیها برای آزاد راه تهران- شمال دلیل ایجاد سیلاب شده است. حالا هم احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران که به تازگی از محل سیل دیدن کرده، میگوید: «متاسفانه کارگران در بستر رودخانه اقدام به تجهیز کارگاه کرده بودند؛ بهگونهای که آب به صورت چشمهای عبور میکرده است که با جاری شدن سیل، میزان خسارات آنها افزایش یافته است؛ بهطوری که علاوه بر مرگ دو کارگر چینی، تعدادی از وسایل و حتی لودرهای آنها نیز به همراه آب به صدها متر پایینتر کشیده شده است. متاسفانه برای نصب پایههای پل، مهندسان نسبت به پرکردن بخشی از رود و تغییر مسیر آن اقدام کرده و این مسأله سبب شد که در هنگام جاری شدن سیل، آب نتواند از کانالهای پیشبینی شده خارج شود و آب به سطح جاده آمده است.»
کم بودن نیروهای کمکی هم حالا انتقاد بازمانده ها را برانگیخته. مادر «محمد» دراینباره میگوید: «وقتی خبر رو به ما دادن همه فامیل رفتن که بگردن و پیداش کنن ولی صبح فرداش به من خبر دادن که مرده اش پیدا شده. فامیلامون اون شب تا صبح توی آب و گِل بودن و میگن که تا صبح جنازه بود که از آب درمیاوردن. فرداش آوردنش و الان هم توی قطعه ٣١٩ بهشت زهرا خوابیده. قطعه ٣١٩ را شما برو نگاه کن، توی این یه هفته یه عالمه آدم که توی همین سیل مردن، اونجا خاک کردن. بعد از این ماجرا هیچکس از مسئولان سراغ ما نیامده و از ما حالی نپرسیده. حرف ما را به گوش مسئولان برسانید. به آنها بگویید که دل منِ مادر سوخته و اگر کوتاهیای دراینباره اتفاق افتاده، آنها را نمیبخشم. بچههای ما آن روز رفته بودند تفریح کنند نه اینکه با این وضع کشته شوند.»
خواهر «محمد» هم میگوید که آب جنازهها را به سمت پارک جوانمردان کن برده بود و از آنجا فقط ١٨ جنازه را به چشم دیده که از آب درآوردهاند: «اون روز حتی اجازه نمیدادند که کسی با گوشی همراهش از جنازهها فیلم بگیرد. حتی در پزشکی قانونی از دایی من که رفته بود جنازه را تحویل بگیرد، تعهد گرفتند که دراینباره حرفی نزنند. توی فیلمایی هم که فامیلامون کم و بیش گرفتن، جنازههایی رو که از آب درمیارن، پیداست که چندتاشون هم چینی هستن.»
«هانیه»، همسر محمد هم اینجاست. او صدایش
در نمیآید. دستهایش را توی هم گره کرده و پاهایش را تکان میدهد، «سندروم پاهای بیقرار». آنقدر در چند روز گذشته جیغ زده که حالا صدایش به زور از گلویش در میآید. «دو ماه بود که عقد کرده بودیم. اون شب قرار بود شام بیاد خونه ما. قبل رفتنش به من زنگ زد، گفت من یکی دو ساعت دیگه میام. بعد یکی دو ساعت دیدم نیومد، هر چی بهش زنگ میزدم، در دسترس نبود. یه کم گذشت که از یه خط همراه، اول بهم زنگ زد و گفت شام نخورینا، بارون که بند بیاد راه میافتم و نیم ساعت دیگه خونهام و بعد گوشی قطع شد. بعدش جنازه اش رو برام آوردن. قرار بود تابستون سال بعد عروسی کنیم، محمد ولی دیگه نیست.»
چشمهای منتظر دو مادر به راه آب
از آن جمع پنج نفره، بدنهای «محمد» و «فرزان» پیدا شد؛ مرده و به خاک سپرده شد. «منصور» و «رامین» اما هنوز نیستند؛ نه خودشان، نه بدنهای بیجانشان. یک هفته است که خانوادههای آنها منتظرند؛ آنها سیاه نپوشیدهاند و خوش ندارند کسی از پسرهایشان با فعل گذشته حرف بزند. «آنها زندهاند، زنده برمیگردند.» خانه «رامین میرزایی»، یک خانه کوچک قدیمی است که انتظار و امید و یأس از آن میبارد. مردها بیرون خانه نشستهاند و زنها دور تا دور خانه، دست به دعا برداشتهاند؛ برای برگشتن «رامین»، پسر ٢١ ساله خانواده میرزایی. مادر «منصور افجه بش» هم اینجاست. او آمده تا با مادر «رامین» حرف بزند، شاید دلش آرام بگیرد. «رامین» و «منصور» ٢٨ ساله را آن روز یکشنبه، آب با خودش برده و هنوز نیاورده است. دو مادر کنار هم روی تخت داخل سالن نشستهاند و زنها همه پایین، با چشمهای نگران نگاه میکنند. روی دیوار روبهرو، «رامین» توی قاب عکس لبخند میزند؛ با صورتی ظریف و دست و پایی لاغر.
«فاطمه»، مادر «منصور» میگوید امروز گشته خانه «رامین» را پیدا کرده تا بیاید و دلش را با امیدواری مادر او قراری بدهد. «من یه پسر دارم یه دختر. تنها پسرم
یه هفتهاس که نیست. من نمیدونستم منصور اون روز رفته کن. منصور شب قبلش به دوستاش گفته بود که موتورم خرابه و نمیام. ولی اومده بودن دنبالش و گفته بودن با موتور ما بیا. من خونه بودم و دیدم که آسمون تاریک شد و طوفان راه افتاد. داشتم تلویزیون نگاه میکردم که خواهرم زنگ زد و گفت منصور خونهاس؟ جایی رفته؟ خواهرم تلفن رو قطع کرد ولی من اضطراب شدید داشتم. ساعت یک شب بود که زنگ زدم به خواهرزادهم، گفت کن سیل اومده و ما داریم میریم ببینیم چه خبره. هرکار کردم منو نبردن. من از اینجا ناراحتم، اگر مردم می توانستند و یا امکانش را داشتند برای کمک بروند، بچههای ما پیدا میشدن.»
او هم مانند خیلیها معتقد است که تخریب آببندی که چینیها در کن ساختهاند، باعث آمدن سیل و ناپدید شدن فرزندش شده: «هواشناسی اعلام نکرده بود یا خبرش اصلا به گوش ما نرسید. همه جوونایی که اونجا بودن میگن هیچکس به ما اعلام نکرده بود که سیل میاد. یکی از خانومای اهل کن به من میگفت که همیشه وقتی هوا خراب میشد با بلندگو اعلام میکردن که کسی کنار رودخونه نره ولی اون روز چنین اتفاقی نیفتاد و مردم از اومدن سیل خبری نداشتن. ساعت ٧ صبح دوشنبه من و دخترم رفتیم کن و از اونجایی که راه بسته بود، سوار وانت شدیم و رفتیم. اگر اون روز همه رو بسیج میکردن، شاید بچهها پیدا میشدن، الان ٦ روزه که نیستن. رفتم کلانتری کن، گفتن خانوم برو، ما از هیچی خبر نداریم. همونجا بودم که یه جنازه رو آوردن، فکر کردم بچه خودمه، دویدم و نگاه کردم، دیدم یه بنده خدای چینیه که توی سیل مرده.» افراد خانواده «منصور» و «رامین» حالا ٦ روز است که اطراف رودخانه کن تا جنوب شهر، به سمت کهریزک را به دنبال دو جوان خانوادههایشان میگردند. «تعداد نیروهای کمکی خیلی کم است. تنها بچههای ما نیستن، اون روز خیلیا رفتن زیر آب. یه خانومی اونجا بود به من میگفت خانوم آنقدر نگو بچه من، بچه من، اون روز این رودخونه پر زن و بچه بود. اونجا یه تونل هست که آب اون رو خراب کرده و آب ریخته این طرف رودخونه و بچههای ما رو بردهاند. الان یه هفتهاس که منتظرم. همه بهم میگن برمیگرده، یه وقتایی ته دلم ناامید میشم ولی بازم میگم که خدایا اگه تو بخوای، منصور من برمیگرده.»
مادر «رامین» مریض است. دو ماه است که پایش را عمل کرده و حالا از بس در این یک هفته از غم نبودن پسرش جیغ زده، صدایش در نمیآید. «قبل اتفاق به من زنگ زد، گفت مامان یه کم دیگه میام. بهش گفتم زود بیا، بابات بیاد ناراحت میشه، گفت میام. بعدش دیگه هرچی زنگ زدم جواب نداد. از اون روز همه مردای فامیل توی رودخونه دارن میگردن. حتی یه بیل به ما نمیدن که بتونیم گل و لای رو بکنیم، شاید پیداشون کردیم. همین الان هم هنوز مردامون اونجان. الان سمت شاه تره رو دارن میگردن.» «سمیه»، خواهر رامین، هفته گذشته را به دنبال برادر کوچکش گشته است: «یک هفتهاس که زندگی نداریم. تسبیح دستمونه و دعا میخونیم. من هر روز میگویم او زنده است و میترسم که حالا وحشت کرده باشد. اشکال ندارد، فقط او برگردد، هرطور که میخواهد، باشد.»
موقع خداحافظی، صدای صلوات آنها بلند است. تسبیحها همچنان میگردند. زنها ریز ریز لبهایشان را میجنبانند؛ «به امید خبرهای خوب» صدای هواپیمایی که تازه از مهرآباد بلند شده، صدای آن ها را میشکند. در بسته میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]
صفحات پیشنهادی
معرفی مقصر اصلي سيل یکشنبه شب تهران |اخبار ایران و جهان
معرفی مقصر اصلي سيل یکشنبه شب تهران وحيد نوروزي شهردار منطقه 18 تهران يكشنبه شب درست چند دقيقه بعد از توفان مهيب و سيل در تهران يادداشتي در صفحه اينستاگرام خود نوشت و آنچه او باعث و باني حادثه فوت 14 نفر در سيل محله كن و سولقان عنوان ميكند را تشريح كرد کد خبر ۵۱۸۵۳۰ تاریخ انتصویر آگهی متفاوت پولدارها و فقرا در تهران |اخبار ایران و جهان
تصویر آگهی متفاوت پولدارها و فقرا در تهران کد خبر ۵۱۶۳۳۶ تاریخ انتشار ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۶ ۰۸ - 11 July 2015 وحید نوروزی شهردار منطقه ۱۸ تهران در صفحه اینستاگرام خود تصویر این آگهی تامل برانگیز را منتشر کرده است آگهی منتشر شده در یکی از روزنامه های امروز جالب توجه است یکی ازهوای تهران سالم است |اخبار ایران و جهان
هوای تهران سالم است کد خبر ۵۱۹۵۳۷ تاریخ انتشار ۰۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴ ۱۸ - 25 July 2015 مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران گفت هوای پایتخت با ایستادن شاخص ذرات معلق کمتر از ۲ ۵ میکرون روی عدد ۷۳ در وضعیت سالم قرار گرفت به گزارش مهر وحید حسینی با بیان این مطلب افزود بر اساس اطلافزایش قربانیان سیل و طوفان |اخبار ایران و جهان
افزایش قربانیان سیل و طوفان کد خبر ۵۱۹۵۳۴ تاریخ انتشار ۰۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴ ۱۷ - 25 July 2015 بر اساس آخرین اخبار سازمان پزشکی قانونی کشور تاکنون جسد 17 تن از قربانیان حادثه سیل و طوفان در استانهای تهران البرز قزوین و مازندران برای تعیین هویت به پزشکی قانونی ارجاع و 14 نفر ازورود سازمان بازرسی به موضوع وقوع سیل |اخبار ایران و جهان
ورود سازمان بازرسی به موضوع وقوع سیل رئیس سازمان بازرسی کل کشور از ورود این سازمان به موضوع سیل اخیر خبر داد کد خبر ۵۱۸۹۱۱ تاریخ انتشار ۳۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۵ ۰۳ - 22 July 2015 رئیس سازمان بازرسی کل کشور از ورود این سازمان به موضوع سیل اخیر خبر داد ناصر سراج در گفتوگو با ایسنا درعوارض آزادراه تهران-شمال تعیین شد |اخبار ایران و جهان
عوارض آزادراه تهران-شمال تعیین شد کد خبر ۵۱۸۵۵۸ تاریخ انتشار ۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۰۹ ۱۲ - 21 July 2015 عوارض آزادراه تهران - شمال در منطقه مرزن آباد تا چالوس مشخص شد به گزارش مهر قطعه ۴ آزادراه تهران - شمال که پس از تکمیل برای عید فطر بازگشایی شده بود قرار بود در این ایام از مآزاد راه تهران- کرج دوشنبه شب مسدود است |اخبار ایران و جهان
آزاد راه تهران- کرج دوشنبه شب مسدود است سرپرست مدیریت راه های استان تهران گفت از ساعت 23 امشب تا 5 بامداد سه شنبه مسیر آزاد راه تهران به سمت کرج به دلیل عملیات راهداری خط کشی مسدود است کد خبر ۵۱۶۹۵۲ تاریخ انتشار ۲۲ تير ۱۳۹۴ - ۲۰ ۲۲ - 13 July 2015 سرپرست مدیریت راه های استاوضعیت نامطلوب آسیبهای اجتماعی در تهران |اخبار ایران و جهان
وضعیت نامطلوب آسیبهای اجتماعی در تهران کد خبر ۵۱۶۶۶۷ تاریخ انتشار ۲۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۸ ۵۷ - 12 July 2015 مدیرکل بهزیستی استان تهران وضعیت آسیبهای اجتماعی در استان تهران را به دلیل افزایش جمعیت و حاشیه نشینی بسیار نامطلوب دانست و گفت آمار طلاق اعتیاد تعداد زنان بیسرپرست روز بهطوفان تهران با 16 مصدوم |اخبار ایران و جهان
طوفان تهران با 16 مصدوم کد خبر ۵۱۸۵۱۹ تاریخ انتشار ۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۰۸ ۰۱ - 21 July 2015 مدير روابط عمومي اورژانس تهران اعلام کرد که طوفان روز گذشته پايتخت 16 مصدوم بر جاي گذاشته است به گزارش مردم سالاری حسن عباسي در گفتوگو با ايسنا درباره آخرين وضعيت مصدومان طوفان پايتخت اعلاگزارش پزشکی قانونی از سیلاب استان البرز |اخبار ایران و جهان
گزارش پزشکی قانونی از سیلاب استان البرز کد خبر ۵۱۸۶۴۵ تاریخ انتشار ۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۳ ۳۱ - 21 July 2015 سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام کرد تاکنون اجساد 10 تن از 13 نفر قربانی حادثه طوفان و سیلاب در استانهای تهران و البرز تعیین هویت شدند به گزارش خبرگزاری فارس در حادثه طوفان وحادثه سیلاب در مجلس بررسی میشود |اخبار ایران و جهان
حادثه سیلاب در مجلس بررسی میشود نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با اشاره به حادثه اخیر در تهران گفت کوتاهی و عدم اعلام و اطلاعرسانی سازمان هواشناسی مثل گذشته کاملاً مشهود است و این در حالی است که تهران در شرایط عادی هم در بحران قرار دارد کد خبر ۵۱۸۸۸۴ تاریخ انتشار ۳در سوگ قربانیان سیلی که هیچکس از آمدنش باخبر نبود! |اخبار ایران و جهان
در سوگ قربانیان سیلی که هیچکس از آمدنش باخبر نبود این اتفاقات تلخ در حالی رخ داد که هرچه آرشیو اخبار هواشناسی را مرور میکنیم کمتر نشانهای از پیش بینی سیلاب مییابیم درست مثل حکایت طوفان روز گذشته که کرج و تهران را درنوردید و بعد از تیره و تار کردن آسمان این شهرهای پر جمعیتسیل در سقز با خسارات مالی زیاد |اخبار ایران و جهان
سیل در سقز با خسارات مالی زیاد بارش بیموقع و نابهنگام تابستانی موجب جاری شدن سیلاب و وقوع سیل در سقز شد که خوشبختانه خسارات جانی نداشته است کد خبر ۵۱۸۰۷۱ تاریخ انتشار ۲۸ تير ۱۳۹۴ - ۱۳ ۰۳ - 19 July 2015 بارش بیموقع و نابهنگام تابستانی موجب جاری شدن سیلاب و وقوع سیل در سقز شدخسارتهای مالی و جانی سیل در کشور |اخبار ایران و جهان
خسارتهای مالی و جانی سیل در کشور بارش باران وقوع سیل و وزش باد سهمگین در برخی استان های کشور موجب تخریب منازل خسارت به خودروها شکسته شدن درختان و آسیب به زمین های کشاورزی شد و جان شماری از هموطنان و مسافران در راه را گرفته است کد خبر ۵۱۸۵۲۸ تاریخ انتشار ۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۰۶ ۴۷وقوع سیل تابستانی در سقز |اخبار ایران و جهان
وقوع سیل تابستانی در سقز بارش شدید باران و جاری شدن سیلاب در بسیاری از مناطق شهر سقز خساراتی بر بازار و منازل مسکونی بر جایی گذاشت کد خبر ۵۱۸۰۲۷ تاریخ انتشار ۲۸ تير ۱۳۹۴ - ۰۰ ۴۷ - 19 July 2015 بارش شدید باران و جاری شدن سیلاب در بسیاری از مناطق شهر سقز خساراتی بر بازار و منازلجنوب تهران در محاصره نخالههای ساختمانی |اخبار ایران و جهان
جنوب تهران در محاصره نخالههای ساختمانی شهردار ناحیه 7 شهرداری منطقه 20 گفت 132 هزار هکتار از اراضی جنوب پایتخت تبدیل به محلی برای تخلیه کنندگان نخالههای ساختمانی شده است کد خبر ۵۱۸۷۶۴ تاریخ انتشار ۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۲۳ ۲۰ - 21 July 2015 شهردار ناحیه 7 شهرداری منطقه 20 گفت 132 هزابرجسازی در حریم دانشگاه شمال تهران |اخبار ایران و جهان
برجسازی در حریم دانشگاه شمال تهران ارتفاعات البرز در كوههاي شمال تهران بهعنوان محدودهاي كه بالاتر از تراز 1800متر قرار گرفته مدتي است به محل جديد ساختوسازها تبديل شده است حرکت بسازبفروشها از دامنه غرب کوههای البرز به بهانه ساخت یک مجتمع دانشگاهی آغاز شد و حالا بعد از-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها