واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲ مرداد ۱۳۹۴ (۱۱:۲۵ق.ظ)
دستفروشي ليسانسيه ها؛ مگه داريم؟ مگه ميشه؟ موج - گروه اجتماعي؛
شايد در گذشته ها مفهوم دوره گردي و دستفروشي مختص سالخوردگان و از پا افتادگان بود که نان شب خود را با خرده فروشي کنار خيابان در مي آوردند؛ اما امروزه اين شغل کاذب شامل همه سنخ آدمي مي شود. از پيرها گرفته تا کودک و نوجوان و زن و مرد. موردي هم که خيلي عجيب به نظر مي رسد گرايش تحصيل کرده ها به اين شغل کاذب است.
اين که خوب است يا بد يا درآمد کافي دارد مهم نيست. مهم در هم ريختگي طبقات اجتماعي است. امروزه تحصيل کردگان لاجرم جزء طبقه روشنفکر و متوسط جامعه به شمار نمي روند. هم از لحاظ بعد مالي و هم از لحاظ نگاه به زندگي. خيلي نگذشته است از زماني که شهردار تهران از کارتن خواب هاي تحصيل کرده ابراز ناراحتي کرد. اين نشان مي دهد که شکاف اجتماعي بين نسل ها ديگر از بين رفته است.
شکاف بين طبقات و جابه جايي و تناقض گونگي طبقات معادلات سياستگذاري شهري و رفاهي را به هم مي ريزد. چيزي که حل آن به گذر زمان مربوط نمي شود. بلکه عوامل مختلفي در ايجاد آن دخيل هستند. با اين حساب اگر شما هم مثل من خانم موجهي را در مترو ببينيد که کارش فروش لوازم آرايش است و اتفاقا ليسانس مهندسي برق هم دارد شايد تعجب نکنيد. هنگامي که من از او دليل اين کار را با وجود مدرک تحصيلي اش پرسيدم فقط کمبود درآمد و نارضايتي شغلي را مطرح کرد.
اتفاقا خانمي که کارشناسي ارشد مهندسي برق هم داشت در آن جا بود و حرف هاي او را تاييد کرد. از اين بابت که ما در دانشگاه هيچ چيز ياد نمي گيريم و فقط تئوري و شفاهي به ما آموزش داده مي شود. هنگامي هم که به بازار کار وارد مي شويم بايد چندين سال بگذرد تا دستگاه ها و کاربردهاي آنان را ياد بگيريم. زماني که براي ما از دست مي رود و عملا بازار کاري که آينده اي نخواهد داشت.
آن ليسانسيه دستفروش رفت ولي چيزي که به ذهن خطور کرد اين بود که احتمالا بسياري از افراد در جامعه در جايگاه واقعي خود قرار ندارند. اين عدم قرارگيري در جايگاه از لحاظ جامعه شناسي سياسي بسيار مخرب است. در اين زمينه شما را به کتاب سياست هاي خياباني آصف بيات ارجاع مي دهم. آنجايي که از جنبش دستفروشان و فقيران و دوره گردها مي گويد و از نقشي که آنها در طول زمان در تحول سياسي و اجتماعي قبل از انقلاب ايفا کردند.
اينجا فقط پاي لنگ دولت نيست که پاشنه آشيل مي شود که خيلي از عوامل ديگر در آن موثر هستند. عواملي چون جنگ، ازدياد جمعيت، مشکلات اقتصادي و اجتماعي، تغيير جهات طبقاتي و ...
تنها موردي هم که بايد بگوييم اين است که بيکاري پديده عجيبي نيست و وقتي شکم کسي گرسنه باشد دست به هر کاري مي زند.
آن وقت است که در اين ميان بايد از سياست هاي خياباني و سياستگذاري هاي خياباني سخن گفت. روي سخن اينجا با دولت است. سخني تکراري و پرحاشيه: بيکاري چاره مي خواهد.
اين نکته هم قابل ذکر است. دستفروشي و دوره گردي در خيابان و مترو تحصل کرده ها دارد عادي مي شود؛ يعني هم داريم! هم ميشه!
*صفيه رضايي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]