واضح آرشیو وب فارسی:مهر: برای درخواست عفو محیط بان دنا؛
فرشته های زمینی هم آمدند/ روزی که بغضها شکست
شناسهٔ خبر: 2863592 - چهارشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۰
استانها > کهگیلویه و بویراحمد
یاسوج – معلولین این فرشتگان زمینی هم آمدند تا برای بخشش محیط بان محکوم به اعدام دنا از خانواده اولیای دم تقاضای بخشش و گذشت کنند. خبرگزاری مهر- گروه استانها: انگار از بهشت آمده بودند. معلولینی که سوار بر ویلچرهایشان و یا با عصاهایشان به در خانه اولیای دم مرحوم "مجتبی رضایی" جوان طبیعت دوست هم استانی آمدند تا حس پاک انسان دوستی شان را با تقاضای بخشش محیط بان محکوم به اعدام دنا، در تاریخ این دیار ثبت کنند.آنها هم آمدند تا بگویند که قلبی به وسعت آسمان دارند و اگر چه بالهای جسمشان شکسته اما با بال دلشان در هفت آسمان عشق و معرفت پرواز می کنند.شاید هم این فرشتگان زمینی که تنها زبانی برای گفتن دارند، حاوی پیامی از آسمان هستند. پیامی که می گوید «ببخش تا ببخشم».چشم هايشان با تو سخن مي گويد. سخن از خواهش برای بخشش. خواهش کسانی که تنها زبانی برای خواهش دارند. زبانی که کلماتش از قلبی آسمانی سرچشمه می گیرد. شاید که به همین دلیل است که با کلمات آنها اشک ها در چشم هاي حاضران جمع می شود. به خصوص وقتی از درد و صبر سخن می گویند.
یکی از حاضران که از ناحیه گردن قطع نخاع شده است، ار بخشش می گوید که به عقیده او زیباترین عمل در هستی است.دکتر طهماسب آسمانه از درد معلولین و کسانی که دچار ضایعه نخاعی شده اند، حرف می زند و می گوید: این افراد با مشکلات و دردهای زیادی روبرو هستند اما خداوند امر به صبر کرده است. صبر به درد و صبر به مصیبت.وی خدا را شکر می گوید و می افزاید: ما معلولین به لطف الهی توانستیم گوشه ای از صبر را در وجود خود متجلی کنیم. اما مصیبت شما بسیار سنگین تر از ماست و صبر شما بر این مصیبت بیشتر از صبر ما خواهد بود. اگر چه درد را خدا می دهد و صبر را نیز خود او خواهد داد.آسمانه ادامه می دهد: ما با این تن رنجورمان آمده ایم که از شما خواهش کنیم که با خدا معامله کنید و گذشت کنید زیرا عفو بخشش در نگاه دینی بهترین عمل است.برخی دیگر از حاضرین نیز لب به سخن گشودند و خواهش خود را ضمیمه صحبت های دکتر آسمانه کردند. خواهش هایی که از عمق دلهای صمیمی و پاکشان زبانه می کشید و بر زبانشان جاری می شد.
حالا نوبت به اولیای دم رسید تا از مصیبتهایی که برآنان در طی این چند سال رفته سخن بگویند. آقای رضایی همچون همیشه به احترام میهمانانش می ایستد و سخن می گوید. اما اینگار باری سنگین بر دوشش احساس می کند. باری به سنگینی نگاههای ملتمسانه فرشتگانی که قدم به این خانه گذاشته اند.می خواهد سخنی بگوید اما سنگینی بغض راه کلامش را بسته و کلمات به سختی از زبان جاری می شوند.حالا دیگر بغضش می شکند و سیل اشک سرازیر می شود. نه تنها اشک او که چشمه های چشم همه اهل خانه و میهمانان می جوشد و بر گونه های جاری می شود. شاید این های های گریه ها ملکوت خدا را هم پر کرده باشد.آقای رضایی با همه بغض هایش می گوید: شما معلولین مورد لطف و مرحمت خداوند قرار گرفته اید. یکی از الطافی که خداوند به شما داده همین حس انسان دوستی است. شما همدرد من هستید. اگر می دانستم شما قرار است به خانه ام بیایید من پیش دستی می کردم و به دیدار شما می آمدم.
او ادامه می دهد: در این مسئله بارها از خدا خواسته ام که هدایتم کند تا راه درست را انتخاب کنم. راهی که رضایت او را در پی داشته باشد. و اکنون هر تصمیمی خواهم گرفت که مورد رضایت او باشد. اگر فرجی شود حرمت شما معلولین سرلوحه این موضوع خواهد بود.هنوز قطرات اشک برگونه این پدر داغدیده نشسته است. این اشکها اما از قلبی بزرگ می جوشد. قلبی که راضی به رضای خداوند است. قلبی که اهل انتقام و قصاص نیست و همیشه برای صلح و سازش در ایل و طایفه اش کوشیده است. در ذهن فرشتگان زمینی نیز این جمله نقش می بندند که انسانی با این قلب آسمانی قطعا با خدا معامله ای زیبا خواهد کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]