تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس از خدا خير بخواهد و به آنچه خدا خواسته راضى باشد، خداوند حتما براى او خير خواه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819245493




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دانشگاه سكولار با 4 واحد معارف ارزشي نمي‌شود


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دانشگاه سكولار با 4 واحد معارف ارزشي نمي‌شود
دانشگاه، به مثابه پديده‌اي مدرن و وارداتي همزمان با نهضت مشروطه در ايران تأسيس شد و هدف از تأسيس آن، تربيت تكنسين و نيروهاي متخصص در رشته‌هاي مهندسي و پزشكي بود.
نویسنده : الهه فلاح‌نژاد 


اين در حالي است كه تا قبل از آن، نهاد علم با نهاد دين و حوزه، يك نهاد آميخته بود و محتواي علم، چيزي مجزا از اخلاق نبود. در واقع ظهور دانشگاه در ايران را بايد ذيل پازل مواجهه ما با غرب تبيين كرد. جامعه ما نقش تخريبي حركت استعماري غرب را در ابعاد سياسي، نظامي و اقتصادي با سرعت بيشتري احساس كرد، اما نفوذ غرب محدود به ابعاد ياد شده نبود، در بعد علمي نيز جامعه ما تحت نفوذ حركت علمي غرب قرار گرفت. علم دنيوي غربي، از نسبتي خاص با ديانت و متافيزيك برخوردار است. اين همان حقيقتي است كه نخستين آشنايان با دانش غربي و كساني كه به واسطه آنان با اين دانش آشنا مي‌شدند، از آن غافل بودند و به همين ترتيب بنيادهاي معرفتي علم غربي و ساختار مخصوص به آن يعني دانشگاه، با مباني مطلقاً غربي براي آموزش كارگران پيشرفته، در حال گسترش و فربه شدن بود. با ظهور انقلاب اسلامي كه در بسياري از عرصه‌ها آغاز‌گر معناي جديدي از مصاديقي بود كه تا قبل از آن در سيطره روح طاغوت و مورد استعمال طاغوت بود، اميد آن مي‌رفت كه دانشگاه، به عنوان نهاد انسان‌سازي، در كنار حوزه علميه، صنعتگران و عالمان و دانشمنداني متناسب با آرمان‌هاي متعالي انقلاب تربيت كند. اما امروزه شايد بتوان گفت دانشگاه، آنگونه كه بايد پاسخگوي نياز جامعه انقلابي نبوده و نيست. شايد اين سخن را بارها و بارها از زبان جوانان مؤمن و دغدغه‌مند شنيده‌ايم كه دانشگاه با مسير دغدغه‌هاي خودسازي و معنوي ما همساني ندارد يا بارها و بارها با جواناني مواجه بوده‌ايم كه بعد از اتمام تحصيل خود، دچار گسست هويتي و از خود بيگانگي فرهنگي شده‌اند و همچنان پرسش‌هاي بنيادين آنها پاسخ داده نشده است. كافي است سري به دانشگاه‌هاي برتر بزنيم، روزانه با هزاران دانشجويي مواجه هستيم كه اصلي‌ترين مشكلات آنها مشكلات هويتي، بي‌هدفي و نوعي گم‌شدگي نقشي و بيگانگي با مسائل اجتماعي و سياسي خود است. ريشه اين مسائل را در كجا بايد جست‌وجو كرد؟ آيا از دانشگاه به عنوان يك ساختار علمي بايد چنين انتظارهايي داشته باشيم؟ مقام معظم رهبري به عنوان متفكر راهبردي نظام در 20/9/1370 مي‌فرمايند:‌«اگر دانشگاه، بيگانه و جداي از دين باشد، اين فاجعه غير قابل جبران است. غير قابل جبران، به اين معناست كه جبران آن بسيار بسيار تلفات خواهد داشت و مشكلات فراواني به بار خواهد آورد؛ تا يك وقت آيا جبران بشود يا نشود. خصوصيت جمهوري اسلامي اين است كه دستگاه انسان‌سازي‌اش بايستي صحيح حركت بكند و انسان باب هدف‌هاي جمهوري اسلامي بسازد. و‌الا اگر ما بخواهيم انسان فقط عالم بسازيم منهاي آرزوهاي مقدسي كه يك ملت و به خصوص مسلمين دارند بهتر همين است كه دانشجويان‌مان را گروه گروه به كشورهايي كه دستگاه علمي‌شان مجهز‌تر و مدرن‌تر از ما است، روانه كنيم، به آنجا بروند ياد بگيرند بيايند! هدف اين نيست. هدف اين است كه كشور به دست انسان‌هاي صالح از لحاظ علمي و فكري، در جهت هدف‌هاي خودش حركت كند؛ و اين نخواهد شد، مگر آن وقتي كه انسان‌ها خودشان، آن هدف‌ها را شناخته و قبول داشته باشند.» پاسخ به مسئله چرايي عدم توجه دانشگاه به تربيت و امور تربيتي در همه سطوح - اعم از تربيت اخلاقي تا تربيت ديني و سياسي و فرهنگ- ريشه در آغاز مواجهه ما با غرب دارد. در واقع ما در دوسطح ساختاري و ماهيت علم موجود، به اين مسئله مي‌پردازيم. 1- سطح ساختاري يكبار ديگر بايد از خودمان بپرسيم، دانشگاه كجاست؟ و مسئله آن چيست؟ پيش از هر چيز در بسياري از رشته‌هاي علمي، هدف دانشگاه پرورش تكنسين‌هاي ماهر براي هدايت چرخه صنعت است. در واقع هدفي كه اين ساختار علمي براي آن طراحي شده است، تحويل نيروهاي كارآمد با بهره‌وري هر چه بيشتر به جامعه است. در واقع دانشجو، همان روباتي است كه بايد پس از طي كردن واحدهاي مشخص درسي و كسب نمره مناسب، راهي بازار كار شود. نكته‌اي كه در اين ميان است، واگذاري خير و شر، به پيشينه فرهنگي و خانوادگي دانشجوست. در واقع دانشگاه، صرفاً مكاني تلقي مي‌شود بي‌هويت كه هيچ مسئوليتي براي تربيت و ارائه گزاره‌هاي خير و شر به دانشجو را براي خود متصور نشده است و نهايتاً چيزي به عنوان اخلاق حرفه‌اي جايگزين، خير و شر همه‌جانبه ديني مي‌شود. براي مثال مي‌توانيم رجوعي داشته باشيم به اساسنامه دانشگاه شريف كه اينگونه اغاز مي‌شود: «دانشگاه صنعتي شريف در تاريخ 11/8/1344با هدف تأمين و تربيت بخشي از نيروي انساني متخصص مورد نياز با كيفيتي همسطح دانشگاه‌هاي معتبر دنيا...» و مسئله دقيقا همينجاست كه ساختار دانشگاه براي تخصص چيده شده است و گزاره‌هاي تربيتي‌اي همچون تعهد براي اين ساختار تعريف نشده است. بار ديگر لازم است به ادبيات مقام معظم رهبري، رجوع كنيم كه به درستي به فلسفه آغازين تولد دانشگاه اشاره مي‌كنند: «دانشگاه ما بي‌دين متولد شده است؛ اينكه روشن است. دانشگاه به سبك كنوني، از ابتدا بي‌دين متولد شده؛ يعني طراحي كردند كه دانشگاه، بي‌دين زاييده بشود. اين معنايش آن نيست كه فلان مؤسس يك دانشگاه، آدم متديني بوده يا نبوده؛ اصلاً به آن ربطي ندارد؛ بناي دانشگاه، يك بناي غير‌ديني، بلكه ضد ديني بوده است؛ مثل روشنفكري كشور ما كه از ابتدا بي‌دين متولد شده است. خاصيت دين اصيل و عميق اين است كه براي نفوذ در دستگاه‌ها و در جاهاي مختلف و در محيط‌هاي انساني، منتظر اجازه كسي نمي‌ماند. دين، در دانشگاه و در محيط روشنفكري و در علم هم نفوذ كرد و همه جا رفت؛ ليكن بنا، بناي غلطي بود. اين بنا بايستي دگرگون بشود و نگذاريم دوباره آنگونه بشود؛ البته دشمن هم بيكار نمي‌ماند.» (20/9/1370) اما اگر بخواهيم به همين مسئله ريشه‌اي‌تر نگاه كنيم، بايد به سراغ محتوا و معناي علم در دانشگاه رفته و ساختار دانشگاه را مولود و پاسخي به مواجهه جديد عالم مدرن با علم بدانيم. 2- ماهيت علم موجود ابتناي علوم موجود دانشگاهي بر پوزيتيويسم بوده است، و اصلي‌ترين ادعاي پوزيتيويسم، رهايي از ارزش و بي‌طرفي ارزشي در مراحل مختلف علم است. در واقع و به زبان ساده‌تر، وقتي در محتواي علمي، قائل به تأثير اخلاق و تربيت در علم نباشيم، وقتي دين، به مثابه نهادي جدا از نهاد علم، دانسته و به كنجي رانده شود، خيال باطلي است كه از ساختار دانشگاه، انتظار تربيت انسان تراز انقلاب اسلامي از همه جهات داشته باشيم. مگر آنكه بار ديگر به ضرورت توليد علم برگرديم و با تغيير در محتواي علوم، استاد و دانشجوي متفاوتي را ناظر بر نيازهاي معرفتي انقلاب و جامعه اسلامي تربيت كنيم چراكه وقتي از ضرورت تربيت سخن مي‌گوييم يعني، ضرورت ورود ارزش‌ها به عرصه علم و دانشگاه و انتخاب و به‌گزين كردن و آموزش اين به‌گزيني به دانشجو و علم آموز. به نظر مي‌رسد آنچه موجب مي‌شود دانشگاه به عنوان يكي از اصلي‌ترين نهادهاي آموزشي، نسبت به تربيت و اخلاق و تهذيب بي‌تفاوت مي‌شود و اگر هم بخواهد اقدامي انجام شود به چهار واحد درسي معارف و اخلاق ختم مي‌شود، به مسئله‌اي كليدي‌تر و بنيادي‌تر بر‌مي‌گردد كه آن ماهيت سكولار پديده‌اي به نام دانشگاه است و به همين دليل هم اقداماتي همچون الحاق واحدهاي معارف اسلامي به دروس عمومي كه در آغاز شش واحد و پس از آن به چهار واحد تقليل يافت، به عنوان جدي‌ترين كار براي تزريق ديانت به دانشگاه، به صورت اقدامي مكانيكي و بي‌تأثير باقي مي‌ماند. در نهايت، وقتي ادعاي علم موجود و ساختار موجود دانشگاه، هر دو نسبت به گزاره‌هاي ارزشي بي‌طرف و خنثي هستند، چگونه مي‌توانند متولي تربيت باشند.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن