تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833566155
آن روز رهبران پشت سر مردم حركت كردند
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آن روز رهبران پشت سر مردم حركت كردند
نویسنده : محمدرضا كائيني
سيام تيرماه 1331 ازجمله باشكوهترين آوردگاههاي حضور مردم در صحنه سياست، در تاريخ معاصر ايران به شمار ميرود. در اين روز ملت ايران و به ويژه مردم تهران به پاخاستند، نه براي بازگرداندن يك فرد به مسند قدرت كه براي راهگشايي نهضت ملي ايران به خيابانها آمدند و جان خويش را بركف نهادند. هرچند پس از اين حماسه بزرگ، برخي رهبران نهضت، آن را متعلق به خويش پنداشتند و راه تكروي و قانونشكني در پيش گرفتند و نهايتاً اين حركت ارجمند را به تباهي سوق دادند. در گفتوشنود پيش روي، پروفسور جعفر معينفر از فعالان سختكوش نهضت ملي ايران، براي آغازين بار به بيان خاطرات خويش پرداخته است. ذكر اين نكته ضروري است كه استاد را بناي سخن گفتن نبود و به سختي راضي به بيان خاطراتش شد. لطفش را سپاس ميگويم و اميدوارم نتيجه اين گفتوشنود، ياريگر پژوهندگان تاريخ نهضت ملي باشد. شايد اگر بازگويي خاطرات جنابعالي از قيام 30 تير، از اين نقطه آغاز شود مناسب باشد كه بگوييد شما به عنوان يكي از فعالان جوان نهضت ملي، چگونه از استعفاي دكتر مصدق آگاه شديد؟ بسماللهالرحمنالرحيم. در پاسخ به پرسش جنابعالي، مقدمتاً اشاره ميكنم كه آن موقع، همه ما كوركورانه پشت سر دكتر مصدق بوديم! هر كسي هم كه ميگويد نبوده است، دروغ ميگويد! شما اگر ماه تير 1331 را در اسناد و مطبوعات تاريخي مطالعه و مرور كنيد، خواهيد ديد كه ماه بينظيري است. شايد در تاريخ معاصر ايران، كمتر اتفاق افتاده باشد كه ماهي به اين شكل، كانون وقايع مداوم سياسي باشد. ماهي است كه مجلس دوره هفدهم آغاز به كار ميكند و سيدحسن امامي رئيس آن ميشود. مجلس به دكتر مصدق رأي اعتماد ميدهد و دكتر مصدق پايش را در يك كفش ميكند و ميگويد: به من اختيارات شش ماهه بدهيد! در جلسه ميگويد: يا ميدهيد يا نميدهيد و از جلسه بيرون ميآيد و ميگويد:«آقايان آزاد هستند كه هر كاري بكنند! هر وقت تصميم گرفتند كه اختيارات را بدهند، ميروم و دولتم را معرفي ميكنم!» روزنامههاي شاهد آن روزها را ببينيد كه چطور به طرفداران دكتر مصدق بد و بيراه گفته ميشود! به هرحال مجلس به دكتر مصدق اعلام اعتماد ميكند و او به ديدار شاه ميرود تا كابينهاش را معرفي كند! در آنجا شاه ميگويد: سنت بر اين است كه وزير جنگ را، بايد من معرفي كنم! دكتر مصدق قبول نميكند. مدتي با هم صحبت ميكنند. بعد دكتر مصدق ميگويد: پس اعليحضرت كسي را بياورند كه قبول دارند! اينجا بود كه دكترمصدق بدون اطلاع به رفقاي خود، استعفا داد و رفت در خانهاش نشست! در اين مقطع، بعضي اعضاي جبهه ملي هوس كرده بودند كه نخستوزير شوند. خاطرم هست دكتر بقايي در اين باره ميگفت: آمدم مجلس و ديدم ـ معذرت ميخواهم ـ اين فلان فلانشدهها دارند ارث پدرشان را تقسيم ميكنند! در آنجا بقايي اعلاميهاي را مينويسد كه الان هم موجود است و همگي هم امضا ميكنند كه ما غير از دكتر مصدق كسي را نميخواهيم! شخص احمد قوام به لحاظ سابقه سياسي و مخصوصاً اقداماتي كه در بحران آذربايجان انجام داده بود، رجل قدرتمندي به نظر ميرسيد. برنامه اعضاي جبهه ملي براي مواجهه با او چه بود؟ آيا آنها فكر مي كردند كه بتوانند دست كم به آن زودي، بر او پيروز شوند؟ به هيچ وجه! اعضاي جبهه ملي، تصورش را هم نميكردند قوام به اين آساني سقوط كند و براي انداختن قوام، برنامه درازمدت داشتند. قوامالسلطنه كسي نبود كه به اين سادگيها زايل شود. او بسيار سياستمدار قوي و قدرتمندي بود. به هرحال اينها براي سقوط قوام، برنامه درازمدت داشتند و قبل از هر چيز ميخواستند جلوي قتلعام مردم را بگيرند! چون ميدانستند اين مردم، توسط قوام قتلعام خواهند شد! قبل از هر چيزي از كشتار ابا داشتند و ميخواستند آرام آرام جلو بيايند. مثلاً برنامه اين بود كه روي در و ديوارها بنويسيد: «حاكم دهاندوز آمده است!» يكي از مأموراني كه از طرف بقايي مأموريت داشت به شكل مخفيانه اين كار را بكند، خود من بودم! بعد از جلسه حزب وقتي معلوم شد دستور حزبي اين است كه اين شعار را بنويسيم، همه گفتند دستور اين است يعني چه؟ ما مرگ بر قوامالسلطنه مينويسيم! يكي ديگر از حرفهايي كه جبهه ملي زد اين بود كه روي پشتبامها برويد و تشت و لگن ببريد و سر و صدا راه بيندازيد! حركتي نظير «اللهاكبر»ي كه بعدها در انقلاب گفتيم! در پي اين برنامهها بودند. چون از قتلعام ترسيده بودند؟ بله، اما به حق بايد گفت كه در اين ميان، مردم قهرمان بودند و به اين حرفها فكر نميكردند. در اين ماجرا جبهه ملي پيشوا نبود، مردم پيشوا بودند. مردم قوي بودند و توانستند قوام را ساقط كنند. در آن موقع دو اعلاميه بيرون آمد كه تعجبآور هستند. يكي اعلاميه مرحوم آيتالله كاشاني خطاب به افسران ارتش است كه بسيار قشنگ است و آنها را نصيحت ميكند. در اين اعلاميه درباره كساني كه ميخواهند دين را از سياست جدا كنند، هم صحبت ميكند كه بسيار جالب است. آن روزها از اين حرفها زياد گفته نميشد. به هرحال، مردم هنوز به كشته شدن ـ آنطور كه در انقلاب اسلامي اتفاق افتاد ـ عادت نكرده بودند و مرحوم كاشاني همه تلاشش را كرد كه جلوي كشته شدن مردم را بگيرد، چون حتي ريختن خون يك نفر هم، خيلي بود. بعد هم دكتر بقايي اعلاميه وحشتناكي داد كه اساساً به بقايي نميخورد! الان اگر آن اعلاميه را بخوانيد، ممكن است به آن اعلاميه انتقاد هم بكنيد. او در اين بيانيه به افسران ارتش اولتيماتوم ميدهد!به مردم ميگويد: برويد ببينيد اينها چه كساني هستند كه ميزنند شما را ميكشند، تا موقعي كه پيروز شديم به خانواده و فرزندان اينها رحم نكنيد! البته اين ظاهر اين اعلاميه بود، آنها در واقع از كشته شدن مردم بر خودشان ميلرزيدند! اتفاقي كه نهايتاً هم افتاد، شما نميدانيد در صبح 30 تير، چه قتلعامي به راه انداختند! پس از ديدگاه شما، اين اعلاميه در واقع يك اقدام بازدارنده بود؟ همينطور است. مرحوم آيتالله كاشاني به آن صورت و بقايي به اين صورت اعلاميه داد كه بگويد:اي افسري كه داري مردم را ميزني، اگر بزني بعد به خود و زن و بچهات رحم نميشود، ولي موقعي كه آنها حمله كردند، ديگر اين حرفها نبود! ميزدند و به قصد كشت هم ميزدند!خاطرم هست در صبح30 تير، روزنامه شاهد با تيتر قوام آرزوي حكومت را به گور ميبرد و مبارزه ادامه خواهد داشت، درآمد. موقعي كه قوام سقوط كرد، ما هنوز خبر نداشتيم! در كلوپ بودم كه بچهها آمدند و گفتند: قوام افتاد. همان شماره شاهد با همان مطالب قبلي دوباره چاپ شد، فقط تيترش عوض شد كه درشت نوشته بود: قوام رفت! از چند روزي كه در آن كلوپ بوديد، احتمالاً خاطرات زيادي داريد. آنها را نقل بفرماييد. آنجا شده بود مركز و نوعي مصونيت هم پيدا كرده بود. در همان روزهاي اول صدارت قوام، دكتر بقايي به حزب آمد و گفت: تابلويي تهيه كنيد. تابلوي كوچكي را برداشتيم و روي آن نوشتيم: خانه دكتر مظفر بقايي كرماني! به محض اينكه تابلوي «خانه» را ميگذاشتيم، چون بقايي وكيل مجلس بود، آنجا مصونيت پيدا ميكرد. خاطرم هست يك سروان عصباني، مأمور دم در حزب بود. آمديم بيرون كه نردبام بياوريم و تابلو را بزنيم كه اين سروان پاسبان يا سربازي را صدا زد و گفت: او را بينداز پايين! نردبام را گرفتند و مرا پايين انداختند! بعد تصميم گرفتيم تابلو نزنيم و با رنگ بنويسيم. يك قلممو و رنگ آوردند و خود دكتر بقايي با آن هيكل درشت از نردبام بالا رفت و با خط خودش، اين را نوشت. چون وكيل بود، نميتوانستند به او كاري داشته باشند. بعد سرهنگ قرباني كه رئيس كلانتري بهارستان بود، آمد و خيلي با احترام گفت: پس ديگر كسي در اينجا داخل نشود! اينهايي كه هستند، اشكال ندارد، بمانند! ما ديگر آزاد بوديم و ميرفتيم و ميآمديم. از خانهاي در كوچه بغلي هم برايمان غذا ميآوردند. خاطرم هست در آن روزها افراد زيادي به دفتر حزب ميآمدند. البته با آن شرايط، افراد زيادي را هم راه نميدادند. شخصيتها از اين طرف و آن طرف، به آنجا ميآمدند و معطل هم نميشدند! حتي وقت نداشتند بنشينند! دستورات لازم را ميگرفتند و ميرفتند. هيچ يادم نميرود كه سر و صداي نادعلي كريمي كرمانشاهي را از پشت در شنيدم. گفتم كه كسي را اجازه نميدادند داخل برود. نادعلي كريمي وكيل مجلس هم بود، او شروع كرد به قرباني فحش دادن كه اجازه نداد وارد شود. بالاخره راهش دادند و آمد و در ظرف دو دقيقه گزارش داد كه مردم در كرمانشاه در تلگرافخانه متحصن شدهاند. به هرحال اوج درگيريها، در ميدان بهارستان بود و درآنجا صحنههاي جالب و در عين حال تأثرانگيزي هم رخ ميداد. خاطرم هست كه سرواني به اسم سروان فاطمي مسئول هنگ سواره نظام بود. سوار اسب بودند و حمله ميكردند و خيليها را هم كشت. به خود من هم فحش داد و گفت: بنشين روي زمين! به هرحال در آن روز، خيلي از مردم را كشتند، ولي مردم ابايي نداشتند! در واقع در تهران، مردم خودشان جلودار بودند و ترسي نداشتند. آن روزها فرصت نكرديد به منزل آيتالله كاشاني برويد؟ نه، من در دفتر حزب بودم، البته اخبار گفتهها و مواضع ايشان ميرسيد و ما هم پخش ميكرديم. آن روزها در خود ارتش هم دوگانگي به وجود آمده بود، از جمله در ميدان توپخانه افسري از تانك پايين آمده و گفته بود: من مردم را نميزنم! مرحوم آيتالله كاشاني با اينكه تهديد كرده بودند: من با كفن بيرون خواهم آمد، اما در عين حال ميخواستند جلوي كشت و كشتار مردم بيگناه را بگيرند، اما آمادگي اين كار را نداشتند، چون نهايت قدرت حمله و دفاع احزاب، چهار تا گردنكلفت بودند كه ميتوانستند چندمشت بزنند يا نهايتاً چاقو بكشند! هم حزب توده، هم احزاب ديگر اسلحه نداشتند، در حالي كه در انقلاب اسلامي مردم در روزهاي آخر اسلحه هم داشتند. گفتم كه در 30 تير، همه حركت بر اساس قانون اساسي بود و واقعاً انقلاب به آن معني رخ نداد. رهبران اين حركت، برنامه درازمدت داشتند. من حتي پا را از اين هم فراتر ميگذارم و معتقدم براي ملي شدن نفت هم برنامه درازمدت داشتند و فكرش را هم نميكردند قضيه به اين سرعت اتفاق بيفتد، آمادگي آن را نداشتند. سرعت تحولات معمولاً در ايران خيلي زياد است... بله، به اعتقاد من، در جريان 30 تير خود مردم قهرمانانه بيرون ريختند و پيشوايان نهضت را به دنبال خود كشاندند. بعضي از سران جبهه ملي، واقعاً ترسو بودند... منظورتان افرادي از قبيل عبدالقدير آزاد است؟ نه، عبدالقدير آزاد در اول كار نهضت ملي، حاضر بود و قدري هم جلو آمد. به قول «عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگوي!»او در اول كار، جزو قهرمانها بود. ايرادي كه به دكتر مصدق گرفت و فاصله پيدا كرد اين بود كه ميگفت: تو آدمهاي ماركدار را دور و بر خودت آوردهاي. در آن دوره، اغلب اعضاي جبهه ملي از دكتر مصدق دفاع و استدلال ميكردند كه اين حكومت، حكومت جبهه ملي نيست، بلكه حكومت ائتلافي است و الان مملكت به ائتلاف نياز دارد. عبدالقدير آزاد ميگفت: اينها ماركدار هستند. چه جور ماركي؟ مارك انگليسي و امثالهم. ميگفت: اينها آدمهاي درستي نيستند. به هرحال، عبدالقدير آزاد در اول كار، به اين شكل شروع كرد. بعد كه جلو آمد، گفت: اين حكومت را جبهه ملي به دست آورده است، بنابراين بايد با هم حكومت كنيم و حكومت با نظر ما باشد! ولي آنها ميگفتند: بايد دست پيشوا را باز بگذاريم. اول كار هم راه ميآمد، ولي بعد بدترين توهينها را به او كردند، از جمله جلال آلاحمد در «كندوكاو» روزنامه شاهد، حملات بدي به او ميكرد. خيلي اذيتش كردند و كلاً از اعتبار افتاد! البته در آن دوران، خود سران جبهه ملي هم در برابر دكتر مصدق كه همه چيز در اختيارش بود، قدرتي نداشتند. يكي از مقولات مهمي كه در مورد رفتار مظفر بقايي در 30 تير مطرح است، ديدار دكتر عيسي سپهبدي از نزديكان او با قوامالسلطنه است، چون شما از نزديك شاهد پيامدهاي اين واقعه بوديد، آن را براي خوانندگان ما باز كنيد. اين هم از مسائلي است كه برايش سند و مدرك وجود ندارد! صرفاً نقلقول شده است. البته دكتر سپهبدي، بسيار به دكتر بقايي نزديك بود. در مبارزات ملي شدن هم جزو سخنرانان خوب بود، ايشان اساساً خطيب خوبي بود... ظاهراً اديب ماهري هم بود؟ بله، آدم باسوادي بود. زبان ميدانست و حتي در ديوان لاهه جزو مترجمين بود. در آن جو حتي به مخيله يكي از ما هم خطور نميكرد دكتر سپهبدي به منزل قوام رفته باشد. در عالم سياست ممكن است از لحاظ سياسي لازم باشد ملاقاتهايي صورت بگيرد، ولي در آن جو، نه تنها قابل قبول نبود، بلكه اگر به فرض محال چنين كاري لازم هم ميبود، در آن جو واقعاً قهرماني لازم بود كه بتواند برود و اين كار را بكند! مثلاً فرض كنيد ضروري بود كسي برود با قوام حرف بزند و ارشادش كند! در آن فضا شما چنين فردي را نميتوانستيد پيدا كنيد! جوّي نبود كه اجازه چنين كاري را به شما بدهد. داستان از اين قرار بود كه پس از 30 تير، وقتي كه جريان تمام شد، در حزب، جلسه گويندگان و شوراي فعالان را داشتيم و بزرگان حزب و گويندگان حوزهها جمع شدند. دوستي داشتيم كه دانشجوي پزشكي و اهل سمنان بود به نام دكتر كمال قائمي... ظاهراً در زمره علاقهمندان به خليل ملكي هم بود. الان هم درقيد حيات هستند... بله، ولي به آن شكل هم سرسپرده ملكي نبود، دست كم تا آن موقع. ايشان هم سخنور خوبي بود. در ابتداي جلسه، تفسير سياسي داشتيم و اين كار را ايشان ميكرد. دكتر سپهبدي هم نشسته بود. كمال قائمي خيلي زيبا مطلب را به اينجا رساند كه بايد از اين جريانات درس عبرت بگيريم تا دودستگي و دورويي از بين برود! نميدانم، ولي ميگويند در 26 تير آقاي دكتر سپهبدي به خانه قوامالسلطنه رفتهاند!...باوركنيد كه اين حرف، درست مثل اين بود كه در آن جلسه بمب بتركانيد! سپهبدي انگار داشت سكته ميكرد! به لكنت افتاد و گفت: من چنين كاري نكردهام! به خاطر خودم هم نباشد، به خاطر دكتر بقايي چنين كاري را نميكردم...به هرحال گفتوگو دراينباره در آن جلسه، در اينجا خاتمه پيدا كرد، اما حساسيت بر اين خبر ادامه يافت. علت هم اين بود كه اختلافات درونحزبي بين خليل ملكي و گروهش با مظفر بقايي آغاز شده بود. كمكم قضيه بالا گرفت و اينها روي اين قضيه هم حساسيت به خرج دادند... پس ماجراي پيگيري اين ديدا ر ادامه پيدا كرد؟ بله، در شبهاي بعد كه جلسات ادامه پيدا كرد، يكي از دوستان جوان دانشآموز ما كه اسمش دقيق يادم نيست، براي ارائه توضيحاتي دراينباره، به جلسه آمد. پسر خوبي بود، خاطرم هست در شبهايي كه پشت خانه سدان ميرفتيم و كشيك ميداديم كه اگر خواستند مدارك را ببرند، خبرش را به بقايي بدهيم، اورا ميديديم. به هرحال اين جوان را آوردند... نيروي سوميها؟ نه، هنوز قضيه نيروي سوم و اين حرفها مطرح نبود. او را به يكي از همان جلسات گويندگان و شوراي فعالان حزب آوردند. آن جوان درباره ديدار سپهبدي با قوام چه اطلاعاتي داشت؟ عرض ميكنم. گفتم كه وقتي براي اولين بار آقاي كمال قائمي اين موضوع را مطرح كرد و با انكار سپهبدي مواجه شد، ما هم حرف دكترسپهبدي را تحويل گرفتيم و گفتيم: اين خبر دروغ است! اين جوان آمد و گفت: «بله، پدرم پيشكار قوامالسلطنه است و از قديم هم طرفدار قوامالسلطنه بوده، اما من و برادرانم طرفدار دكتر بقايي و حزب زحمتكشان هستيم. در آن روز، من با پدرم در آبدارخانه منزل قوام بوديم و پدرم از پشت پنجره، دكتر سپهبدي را به من نشان داد و گفت: تو كه اينقدر طرفدار دكتر بقايي هستي، بيا و ببين چه كسي آمده و اينجا نشسته است و من او را ديدم». با شهادت اين جوان، ديگر قضيه علني شد و دكتر سپهبدي هم به جلسات حزب نيامد. بقايي در وصيتنامهاش هم گفته است كه سپهبدي انحراف پيدا كرد! ظاهراً شما در حزب، در پي اخراج رسمي دكتر سپهبدي به دليل ديدار با قوام بوديد. جريان از چه قرار بود؟ بعد از افشاي اين ماجرا، ديري نپاييد كه خليل ملكي و دار و دستهاش از حزب رفتند و همه چيز را هم با خودشان بردند! دكتر بقايي هم كه استعفا داده و رفته بود! بعد از رفتن اين عده كه با نام «نيروي سوم» فعاليت خود را شروع كرده بودند، يك كميسيون تصفيه در حزب تشكيل شد. من عضو اين كميسيون بودم و افراد مختلفي و عمدتاً از انشعابيون، از حزب اخراج شدند. چند نفر به عنوان مستعفي شناخته شدند كه اگر اشتباه نكنم خنجي بود و وثوقي. بعد هم مسئله سپهبدي مطرح شد كه او هم بايد اخراج شود. از جمله خود من پايم را در يك كفش كردم كه دكتر سپهبدي بايد اخراج شود. يكي از كساني كه خيلي با اخراج او مخالفت ميكرد، مرتضي كاشاني بود كه از قديمالايام طرفدار شديد سپهبدي بود. داخل پرانتز عرض كنم موقعي كه براي تهران دو كانديدا از حزب خواستند، دكتر بقايي و علي زهري را معرفي كردند. زهري مشهور نبود، اما سپهبدي بود. در يكي از جلسات مرتضي كاشاني از جا بلند شد و گفت: آقاي دكتر بقايي ما را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند! زهري را كسي نميشناسد، اما همه آقاي سپهبدي را ميشناسند. خاطرم هست يكي از مدافعين زهري در آن روز، خليل ملكي بود كه از اين انتخاب دفاع كرد. با اين همه من در آن روز، پايم را در يك كفش كردم كه بايد اخراج شود. افراد ديگر هم، عمدتاً به اين نظريه گرايش داشتند كه بايد مستعفي شناخته شود. من گفتم: مستعفي همان اخراج است منتها محترمانه، اما از نظر رواني لازم است دكتر سپهبدي اخراج شود! ولي اكثريت نظر دادند كه مستعفي شود. و نهايتاً هم مستعفي شناخته شد؟ بله و ديگر هم در مسائل سياسي دخالتي نكرد و بيشتر جنبه عارفانه به خود گرفت و يك سبيل درويشانه هم براي خودش گذاشت! و مشغول كار خودش و عرفان و اينگونه مسائل شد. من بعدها او را در كنفرانس هانري كوربن ميديدم و گاهي هم كه حضار متوجه حرفهاي كوربن نميشدند، از او ميخواستند برايشان ترجمه كند. خلاصه در عالم عرفان و اين مسائل بود و كاري به سياست نداشت. البته همچنان احترام بقايي را داشت. پس از مستعفي شناخته شدن، آيا همچنان با دكتر بقايي رابطه داشت؟ اينكه ديگر به خانه بقايي ميآمد يا نميآمد، خبر ندارم، ولي رابطه قطع نشده نبود. اساساً بقايي در روابط شخصي، اهل قهر كردن و امثال اين رفتارها نبود، هرچند كه مرزبنديهاي سياسياش راحفظ ميكرد. منتها مطلب مهم اين است كه اگر از من بپرسيد: آيا دكتر بقايي ميدانست دكتر سپهبدي به ديدن قوام رفته است يا نه؟ سندي نميتوانم ارائه بدهم كه خبر داشته است، ولي منطقاً اگر اينطور بود، قبل از هر كسي خود قوامالسلطنه اعلام ميكرد تا او را در جامعه بيآبرو كند، اتفاقاً قوام در آن روزها به چنين حربهاي نياز داشت و بدش نميآمد كه چنين برگي را روكند، كما اينكه بعدها گفته بود: من اينها را بقايي و مكي كردم و آن وقت با من در افتادند! بقايي همه تلاش خود را كرد تا قوامالسلطنه را دستگير و اموالش را مصادره كنند و مطمئناً اگر چنين مطلبي واقعيت داشت، قوام و اطرافيانش او را خرد و نابود كرده بودند. يادداشتهاي حسن ارسنجاني را بخوانيد. نوشته است از دست چاقوكشهاي بقايي قوامالسلطنه را اين طرف و آن طرف ميبرديم! اگر بقايي كوچكترين رابطهاي با قوام پيدا كرده بود، همينها آبرويش را ميبردند. به نظر من نميشود اين قضيه را به بقايي چسباند. دكتر بقايي چقدر نسبت به ديدار دكتر سپهبدي با قوام حساسيت نشان داد؟ آنقدر كه دكتر سپهبدي ديگر نتوانست به حزب بيايد... آنقدر به اين مسئله حساس شد كه عصباني شود و با او برخورد كند؟ بقايي در مقابل ديگران هيچ وقت عصباني نميشد و برخورد تند نميكرد، اما قضيه به مستعفي شناخته شدن و اخراج محترمانه سپهبدي ختم شد. حتي خليل ملكي با وجود همه اختلافاتي كه با بقايي پيدا كرد، يك بار هم كسي از او نشنيد كه بگويد: بقايي دكتر سپهبدي را پيش قوامالسلطنه فرستاده است. يعني حتي خليل ملكي و دارودستهاش هم قبول نداشتند قضيه به بقايي ربط داشته است؟ همينطور است. قضيه خاتمه يافت و داستان سپهبدي با خود او تمام شد و رفت. اسناد و مدارك تاريخي را ببينيد. حتي كساني كه به بقايي بد و بيراه ميگفتند، در اين باره حرفي نداشتند و مطمئن باشيد اگر سند و مدركي داشتند رو ميكردند. قدم بعدي بانيان قيام 30 تير، پيگيري مصادره اموال قوام و محاكمه او بود. از آن پيگيريها چه خاطرهاي داريد؟ آيا اساساً معتقديد كه مسئوليت كشتههاي 30 تير با قوام بود يا با دربار؟ چون دكتر مصدق اساساً اعتقاد نداشت قوام در اين قضيه كارهاي بوده و به همين دليل نسبت به قوام تسامح كرد و حتي ميگويند روي رفاقتي كه با قوام داشت، او را مخفي كرد و به او جا داد! حاميان مصدق ميگويند: قواي نظامي تحت اختيار شاه و دربار بودند و قوام در روزهاي صدارت، در حالت غشوضعف به سر ميبرد! لذا نميتوانست در آن شرايط جسماني، بر امور مسلط باشد و دستور كشتار صادر كند. در اينباره چه ديدگاهي داريد؟ ابداً اينطور نيست! تنها چيزي كه به قوام نميآيد، غش و ضعف است! قوام در طول زندگياش جلوي شاه هم ايستاده بود و جرئت و قدرت خيلي كارها را داشت!...
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]
صفحات پیشنهادی
روحانی با اشاره به راهپیمایی روز قدس: راهپیمایی روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی مردم از حقوق خودشان اس
روحانی با اشاره به راهپیمایی روز قدس راهپیمایی روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی مردم از حقوق خودشان است ملت ایران نفرت خود را از صهیونیستها اعلام میکنندرئیس جمهور گفت حضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است به گزارش خبرگزاری فحضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است
روحانی با اشاره به راهپیمایی روز جهانی قدس حضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است رئیسجمهور گفت حضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است به گزارش حوزه دولت گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوانراهپیمایی روز قدس در شرایط مذاکره پشتیبانی مردم از حقوق خودشان است/ ملت ایران نفرت خود را از صهیونیستها اعلام
راهپیمایی روز قدس در شرایط مذاکره پشتیبانی مردم از حقوق خودشان است ملت ایران نفرت خود را از صهیونیستها اعلام میکنند رئیس جمهور گفت حضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است جوان آنلاين حجتالاسلام حسن روحانی رئیس جمهور در آستانه برگزاحضورمردم در روزقدس،درشرایط مذاکره،پشتیبانی از حقوقشان است
رئیس جمهور حضورمردم در روزقدس درشرایط مذاکره پشتیبانی از حقوقشان است رئیس جمهور در آستانه برگزاری روز جهانی قدس گفت ملتهای مسلمان بهویژه ملت ایران ندای مظلومیت یک ملت بزرگ را که ۶۶ سال از خانه و کاشانه خود آواره شده است به گوش جهانیان میرسانند حسن روحانی در مصاحبهبیانیه جامعه جوانان متحد اسلامی حضور مردم در راهپیمایی روز قدس حرکت بیداری اسلامی را در منطقه سهل و آسان میکن
بیانیه جامعه جوانان متحد اسلامیحضور مردم در راهپیمایی روز قدس حرکت بیداری اسلامی را در منطقه سهل و آسان میکندجامعه جوانان متحد اسلامی در بیانیهای ضمن حمایت از خیزش انقلاب اسلامی در سایر کشورها و حمایت از خط مقاومت اسلامی در سوریه و لبنان از مردم ایران اسلامی برای شرکت در راهپیراهپیمایی روز قدس بهترین پشتیبانی از مردم مظلوم فلسطین است
راهپیمایی روز قدس بهترین پشتیبانی از مردم مظلوم فلسطین است زنجان - ایرنا - فرمانده سپاه انصارالمهدی عج استان زنجان گفت راهپیمایی روز قدس بهترین پشتیبانی از ملت مظلوم فلسطین و محکومیت جنایت صهیونیسم غاصب است سردار جهانبخش کرمی روز جمعه در حاشیه راهپیمایی روز قدس در گفت و گو باحضور مردم در روز قدس، پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است
رئیس جمهور حضور مردم در روز قدس پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است رئیس جمهور در آستانه برگزاری روز جهانی قدس گفت ملتهای مسلمان بهویژه ملت ایران ندای مظلومیت یک ملت بزرگ را که ۶۶ سال از خانه و کاشانه خود آواره شده است به گوش جهانیان میرسانند به گزارش جام نیوز آقای رروحانی: حضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است
روحانی حضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است سیاست > دولت - رئیس جمهور در آستانه برگزاری روز جهانی قدس گفت ملتهای مسلمان بهویژه ملت ایران ندای مظلومیت یک ملت بزرگ را که ۶۶ سال از خانه و کاشانه خود آواره شده است به گوش جهانیحضور مردم در روز قدس پشتیبانی از تیم مذاکره کننده هسته ای بود
نماینده بیجار در مجلس حضور مردم در روز قدس پشتیبانی از تیم مذاکره کننده هسته ای بود شناسهٔ خبر 2855523 - جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴ - ۱۵ ۲۴ استانها > کردستان سنندج – نماینده مردم بیجار در مجلس شورای اسلامی حضور اقشار مختلف مردم در راهپیمایی روز جهانی قدس را بهترین پشتیبانی از تیم مذاکحضور گسترده مردم در راهپیمایی روز قدس پشتوانه تیم مذاکره کننده است
استاندار خراسان رضوی حضور گسترده مردم در راهپیمایی روز قدس پشتوانه تیم مذاکره کننده است مشهد - ایرنا - استاندار خراسان رضوی گفت حضور گسترده مردم در راهپیمایی روز قدس پشتوانه محکمی برای تیم مذاکره کننده هسته ای ایران با گروه 5 1 است علیرضا رشیدیان روز پنجشنبه در حاشیه بازدید ازراهپیمایی گسترده روز قدس، پشتوانه مردمی از مذاکرات هسته ای است
فرماندار سمنان راهپیمایی گسترده روز قدس پشتوانه مردمی از مذاکرات هسته ای است سمنان - ایرنا - فرماندار سمنان گفت حضور گسترده مردم در راهپیمایی روز قدس پشتوانه ای محکم در حمایت از تیم مذاکره کننده هسته ای ایران است سیدعباس دانایی روز جمعه در راهپیمایی روز قدس به ایرنا افزود ححضور با شکوه مردم در روز قدس پشتوانه مهم برای تیم مذاکره کننده هسته ای است
معاون استاندار مازندران حضور با شکوه مردم در روز قدس پشتوانه مهم برای تیم مذاکره کننده هسته ای است ساری - ایرنا - معاون سیاسی و امنیتی استانداری مازندران حضور مردم صبور و شایسته مازندران را در راهپیمایی روز قدس پشتوانه مهمی برای تیم مذاکره هسته ای دانست علیرضا یونسی در جمع راهپیاستاندار خراسان رضوی: حضور پرشور مردم در راهپیمایی روز قدس پشتوانه محکمی برای تیم مذاکرهکننده کشورمان است
استاندار خراسان رضوی حضور پرشور مردم در راهپیمایی روز قدس پشتوانه محکمی برای تیم مذاکرهکننده کشورمان استاستاندار خراسان رضوی گفت حضور پرشور مردم در راهپیمایی روز جهانی قدس پشتوانه محکمی برای تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان است علیرضا رشیدیان در جمع راهپیمایان روز جهانی قدس درروحانی: راهپیمایی روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی مردم از حقوق خودشان است/ ملت ایران نفرت خود را از صه
روحانی راهپیمایی روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی مردم از حقوق خودشان است ملت ایران نفرت خود را از صهیونیستها اعلام میکنند رئیس جمهور گفت حضور مردم در روز قدس در شرایط مذاکره یک نوع پشتیبانی بزرگ از حقوق و عزت خودشان است به گزارش نامه نیوز حجتالاسلام حسن روحانی رئیسرئیس جمهور پاکستان: پاکستان از هر حرکتی برای پشتیبانی از مردم فلسطین حمایت میکند
رئیس جمهور پاکستان پاکستان از هر حرکتی برای پشتیبانی از مردم فلسطین حمایت میکندرئیسجمهور پاکستان گفت دولت از هر حرکتی برای پشتیبانی از مردم فلسطین حمایت میکند زیرا این موضوع مسئلهای جهانی است و تنها به مسلمانان مربوط نمیشود به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در اسلامآبادمردم در روز قدس پشتیبانی خود از تیم مذاکره کننده هستهای را فریاد خواهند زد | خبرگزاری ایلنا
پیام وزیر بهداشت در آستانه روز قدس مردم در روز قدس پشتیبانی خود از تیم مذاکره کننده هستهای را فریاد خواهند زد وزیر بهداشت در آستانه روز قدس گفت امسال هموطنانمان در روز قدس همزمان با حمایت از ملت فلسطین پشتیبانی خود از تیم مذاکره کننده هستهای را نیز فریاد خواهند زد تا نمادیحضور مردم در راهپیمایی روزقدس پشتوانه محکمی برای تیم هستهای بود
عارف در جمع مردم اسلامشهر حضور مردم در راهپیمایی روزقدس پشتوانه محکمی برای تیم هستهای بود شناسهٔ خبر 2856767 - یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ - ۱۱ ۰۴ سیاست > احزاب و تشکلها رئیس بنیاد امید ایرانیان حضور مردم در راهپیمایی روز قدس را پشتوانه محکمی برای تیم هسته ای دانست و گفت باید از ت-
گوناگون
پربازدیدترینها