واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جرمش سرقت مسلحانه بارهای آهن در بزرگراههای اطراف تهران است، پسر 32 سالهای که با همدستی دو نفر دیگر باند راهزنان محموله را راهاندازی کرده و در آخرین سرقتشان چهار تن تیرآهن سرقت کردند.
گفتگو با سارق مسلح جرمش سرقت مسلحانه بارهای آهن در بزرگراههای اطراف تهران است، پسر 32 سالهای که با همدستی دو نفر دیگر باند راهزنان محموله را راهاندازی کرده و در آخرین سرقتشان چهار تن تیرآهن سرقت کردند. اژدر اهل یکی از استانهای غربی کشور است. گفتوگویی را با سردسته باند انجام دادیم که در ادامه میخوانید. به چه جرمی دستگیر شدی؟سرقت محموله های آهن و خودروهای سنگین. چه شد به فکر سرقت افتادی؟در شهرستان کشاورزی می کردم، اما بلندپروازی باعث شد برای کار بهتر به تهران بیایم. چندماهی کارگری کردم اما فایده ای نداشت. در این دو سالی که به تهران آمدم با چند نفر دوست شدم. وقتی آنها هم مثل من بیکار شدند پیشنهاد سرقت را مطرح کردم. آنها قبول کردند؟یکی از دوستانم در ابتدا گفت در قالب مامور زورگیری کنیم اما چون ریسکش بالا بود و زود شناسایی می شدیم من تصمیم گرفتم که سرقت محموله انجام دهیم چون هم خطرش کمتر بود و هم پول خوبی به جیب می زدیم. چندبار مرتکب سرقت شدی؟چهار محموله را سرقت کردیم. در چه مناطقی دست به سرقت می زدید؟بیشتر سرقت ها را در اتوبان ساوه و آزادگان انجام می دادیم. چگونه سرقت می کردید؟من همراه سه همدست دیگرم سوار خودرو پراید می شدیم. با خرید چراغ گردان و تابلو ایست خود را به شکل مامور درآوردیم. با پرسه زنی در اتوبان های غربی شهر و ورودی های تهران در ساعات خلوت محموله های آهن را شناسایی می کردیم. بعد چه می کردید؟به عنوان مامور راه کامیون ها را سد می کردیم و به بهانه وجود مواد مخدر یا بار قاچاق محموله را بررسی می کردیم اگر محموله خوبی بود با تهدید اسلحه دست و پای راننده را می بستیم و بار را سرقت می کردیم. اسلحه واقعی بود؟بله آن را به قیمت 600 هزارتومان در غرب کشور خریدم. محموله سرقتی را چطور می فروختید؟بار را در یک انبار که مخفیگاهمان بود در جنوب تهران خالی کرده و خودرو را در منطقه ای وسط شهر رها می کردیم. تعدادی مالخر داشتیم که در کار خرید و فروش آهن بودند. هر محموله سرقتی را 40 درصد زیر قیمت بازار به آنها می فروختیم. از سرقت ها چقدر به جیب زدی؟نزدیک 40 میلیون گیرم آمد که با این پول مقداری از بدهی هایم را دادم و بقیه پول را به شهرستان برای خانواده ام فرستادم. آنها می دانند راهزنی؟نه. فکر می کنند شغل خوبی در یک شرکت معتبر دارم که برای آنها پول می فرستم. چگونه دستگیر شدی؟یکی از مالخران در نازی آباد چهار تن محموله سرقتی را که از ما خریده بود یکجا در مغازه اش ریخته بود که ماموران مشکوک شده و او را دستگیر کردند که او نیز اعضای باند ما را لو داد و در مخفیگاهمان دستگیر شدیم. می دانی اتهام راهزنی مسلحانه سنگین است؟نه. فکر کردم این سرقت هم اتهامش مانند کیف قاپی یا زورگیری است. نمی دانستم به ما اتهام راهزنی مسلحانه می زنند. درست است که اسلحه داشتیم اما از اسلحه استفاده نکردیم. فقط برای ترساندن و سرقت استفاده می کردیم. حرف آخر....کاشکی همان شهرستان مانده بودم و کار می کردم. باور کنید به خاطر بلندپروازی جوانی ام را از دست دادم. دیگر نمی توانم به شهر خود برگردم و آبرویم رفته است. برای خانواده ام پول حرام فرستاده ام و حالا شرمنده آنها هستم.جام جم
یکشنبه 28 تیر 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]