واضح آرشیو وب فارسی:الف: همکاری علمی دانشگاهی، لازم ولی عادلانه
سید محمد مهدی غمامی، 22 تیر 94
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۳
طبق سیاست های کلی برنامه ششم باید "پیشتازی در عرصه علم و فناوری" در کشور رقم بخورد ولی در عمل سبک علمی حاکم و مقررات موجود، چنین امکانی را در تولید محتوایی علم از بین برده است. به نظر می رسد روش اندیشه ورزی و تولید علم دچار مشکل است و نیازمند یک تحول جدید.***
کار مشارکتی فرهنگ هم سرنوشتی را رقم می زند. در واقع وقتی می توان از همبستگی اجتماعی و جامعه پایدار صحبت کرد که همه اعضا از کارهای انفرادی و مستقل پرهیز و به کارهایی که حاصل تیم است و نتایج گسترده تر و مشترکی فراهم می کند گرایش پیدا کنند. در این الگوی همکاری افراد جامعه برای عملکرد شورایی اماده شده و فرهنگ اجتماعی عناصر جامعه می شود تعاون اجتماعی مبتنی بر اهمیت وضعیت دیگر اعضا (کلکم راع و کلکم مسئولون عن الرعیه). این سبک اجتماعی، اثر اجتماعی-سیاسی بسیار مهمی دارد تحت عنوان "امتناع دیکتاتوری". دیگر کسی در زندگی منسجم و مشترک اجتماعی نخواهد توانست نظر شخصی خود را بر کل جامعه تحمیل کند، حتی اگر یک استاد دانشگاه و یا نخبه علمی باشد.
و امان از دیکتاتوری علمی
دیکتاتوری علمی سبک علمی معینی است که استاد افکارش را راسا و بدون هیچ همنظری و همکاری، بر جامعه علمی فرودست تحمیل می کند. بدین ترتیب که دانشجویان و اساتید درجات مادون را مجبور به اتباع کرده و مانع پیشرفت آنها می شوند. این سبک علمی همانقدر که قاهرانه اعمال می شود و مانع پیشرفت و رسیدن سایر نخبگان به حد دیکتاتور علمی می شود، سبک علمی انفرادی و محرمانه را در جامعه علمی ترویج می کند. بدین ترتیب فرمولها و تکنیکهای علمی در سینه های اساتید محبوس می گردد چرا که با مشارکت دیگر عناصر جامعه علمی و دانشگاهی ممکن است محرمانگی تکنیکهای علمی فاش شود. تکنیکهایی که اگر فاش شود رقبای جدیدی را بوجود می آورد و رقبای جدید برای دیکتاتوری مخاطره آمیز خواهد بود.دیکتاتوری علمی ویژگی جوانع جهان سوم است. کشورهای توسعه یافته در عین اینکه خود به شدت با عملکردهای انفرادی و غیر تیمی مبارزه می کنند ولی سبک تحقیق لنفرادی را در کشورهای جهان سومی ترویج می کنند. سبکی که کشورهای جهان سومی را همان وضعیت جهان سومی نگه می دارد. در اوایل انقلاب شکوهمند ایران اسلامی، تغییر ساختارها به نظام «شورایی» در عالی ترین سطح خود در قوای سه گانه یک انقلاب همکاری را در ایران بوجود آورد ولی روحیه «عمل انفرادی و مقتدرانه» این عملکرد مشارکتی را ده سال بعد به بن بست رساند. الگویی که هم اکنون در همه ساختارهای اداری و حتی علمی کشور نیز رسوخ کرده است. جالب آنکه مقررات و آیین نامه ارتقا اساتید نیز بر اساس عدم همکاری و لزوم اقدام فردی تدوین شده است و نه همکاری و حتی کمک استاد به مادون خود.
همکاری عادلانههمانطور که پیشرفت علم حاصل همکاری علمی دانشمندان است پیشرفت یک کشور در سطح علمی با همکاری جامعه علمی ممکن است. در واقع مهمترین رمز عدم تحول در علوم انسانی نه صرفا محتوای این حوزه، بلکه عدم الزام عناصر جامعه علمی برای همکاری در جهت بهبود تفکر و مهارت در اندیشه ورزی است. متاسفانه دیکتاتوری علمی موجب حبس علم در سینه اساتید بصورت انفرادی شده است. و البته در مواردی موجب استعمار می گردد یعنی استاد بدون مصرف کمترین هزینه چون در مقام دیکتاتور بلامنازع قرار گرفته افراد فرو دست را استثمار می کند.مدل مطلوب یک جامعه علمی همکاری عادلانه است. یعنی امتیاز به همکاری هایی داده شود که طرفین همکاری به نحو موثری در محتوا و شکل پژوهش فعال باشند. به عبارت دیگر حاصل کار تیمی بدست بیاید. گرچه بیان سازوکارهای این همکاری عادلانه در این مجال نمی گنجد ولی نرم افزارهای تحقیق تیمی بطور مشخصی می توانند میزان همکاری طرفین را در شکل و محتوا بصورت کمی و قابل نظارت بیان و ثبت کننند و در قالب عدد گزارش دهند. این همکاری هر قدر بین طرفین ناهمگون مانند استاد و دانشجوی کارشناسی رخ دهد مهارت آموزی و ارتقا سطح کلان علمی کشور را به همراه دارد. به علاوه آنکه مسئولیت اجتماعی طرف مافوق را محقق کرده و برای طرف مادون نیز هویت علمی ایجاد می کند. و هر قدر بین طرفین همگون رقم بخورد عمق حوزه های علمی را تعمیق خواهد کرد و پیشتازی در عرصه علم و فناوری را رقم خواهد زد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]