واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در سوگ خشک شدن ناگهانی چشمه طاقبستان
عمق زخم زمین را از چاهها بپرسید
کودک که بودم مادم قصه میگفت که «روله در روستایی چشمهای بزرگ و زلال جریان داشت، اما اژدهایی راه را بر چشمه بسته بود و مردم روستا از تشنگی به جان آمده بودند...»
به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه، خشک شدن یکشبه دریاچه طاقبستان و چشمههای آن که قدمت چندهزار ساله دارند موجی از ناراحتی را بین مردم ایجاد کرده است؛ سراب زیبایی که در جوار بنای تاریخی طاقبستان ایجاد شده و زیبایی دوچندانی به آن بخشیده بود. دل زمین سخاوتمند اما یکباره باز شد و بلعید این دریاچه زیبا را تا همه ما را از دیدن شکوه آن محروم کند. محرومیتی که داغی گران را بر پیکره طاقبستان باقی گذارد. اما در میان بهت و حیرت همگان از این موضوع نگرانکننده، رضا موزونی شاعر و ادیب کرمانشاهی در مطلبی با عنوان «عمق زخم زمین را از چاهها بپرسید!» در سوگ این پدیده سطوری را مرقوم کرده تا گوشهای از عمق این فاجعه را یادآور باشد. «به باورهای دیرین فرهنگ عامه کرد گریزی میزنم. انداختن نجاسات در آب ممنوع و عملی سخت محکوم است. خوابهای بد را باید پیش رودخانه گفت تا آب آنها را با خود ببرد و بلا را دور کند. به آب نباید توهین کرد و هرگاه به چشمهای رسیدی سلام کن. پدر میگفت که اگر درختی در باغ میوه نمیداد با تبر به سراغش میرفتیم و با صدای بلند میگفتیم این درخت میوه نمیدهد باید او را قطع کنیم. یکی واسطه میشد نه!نه! من قول میدهم سال دیگر میوه میدهد. من ضامنش میشوم و سال بعد آن درخت میوه میداد. بعد لبخندی میزد و میگفت که روله درختها میفهمند. و ما هم گاهی با ژستی علمی و امروزی لبخندی از سر تمسخر میزدیم و از کنار این باورها میگذشتیم. مبادا که برچسب خرافاتی به قبای ما بچسبد.» بر اساس گزارش فارس، اما در مورد این پدیده گمانهزنیهای متعددی مطرح میشود که عواملی همچون خشکسالیهای پی در پی و وجود چاههای غیرمجاز در اطراف این دریاچه از مهمترین دلایل خشک شدن یکشبه این دریاچه مورد بحث قرار گرفته است که موزونی نیز در ادامه این یادداشت به این موضوع اشاره میکند. «آن اژدهایی که امروز گلوی آبها را گرفته است چیست؟ پدیده خشکسالی از یک طرف و برداشت بیرویه و ظالمانه از منابع آب و از طرف دیگر چاههای عمیق که خون زمین را میمکند. زراعتهای بیحاصل و کمبهره با هدررفت حجم بالای آب از دلایل روشن و بیانگار کمآبی میتواند باشد. اما از کنار یک مورد به راحتی و به سادگی میگذریم که مبادا در شمار خرافاتیان قرار بگیریم! ناسپاسی انسان به طبیعت، نادیده گرفتن محیط زیست! و از خویش میپرسیم که آیا آتش زدن عمدی درختان بلوط این برادران همیشه ما ناسپاسی نیست؟ آیا برداشت بیحد و حساب از منابع آب ناسپاسی نیست؟ آیا آلوده کردن محیط زیست و توهین به محیط زنده، درخت و آب ناسپاسی نیست؟ باور کنیم که زمین زخمی است، طبیعت زخمی است و عمق زخمهایش را باید از چاهها پرسید! و شاید به همین دلیل است که یکباره چشمه چند هزار ساله طاقبستان میخشکد! انگار این بانوی دیرسال زلال چون مادری از فرزندان ناسپاس قهر کرده است. نه! انگار این بانو سکته کرده است! و این چنین است که چشمه چشم طاقبستان ناگهان میخشکد و ما فقط فیلم و عکس میگیریم! نگاهی دوباره به کتیبه بیستون باید انداخت، در آن هم حجم محدود سنگ که نوشتهها سخت اهمیت دارند بیسبب نیست که مینویسند اهورا مزدا سرزمینم را از شر دروغ و خشکسالی حفظ کند. و کوتاه سخن آنکه باید شهامت داشت و از طبیعت عذرخواهی کرد. انتهای پیام/2700/و40
94/04/21 - 12:51
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]