واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سناريوي خونين كارگر اخراجي براي استخدام دوباره
كارگر اخراجي افغان كه سناريوي قتل هموطنش را طراحي و اجرا كرده بود، حادثه را شرح داد.
به گزارش خبرنگار ما، بامداد سي ام فروردينماه امسال، به مأموران كلانتري 148 انقلاب خبر رسيد، كارگر افغان كه ضيا نام داشت در جريان يك حادثه مجروح و بعد از انتقال به بيمارستان فوت شده است. تحقيقات پليس بعد از حضور در بيمارستان نشان داد كه پسر 25 ساله در يك ساختمان نيمهكاره با ضربات چاقوي فرد ناشناسي مجروح شده و بعد از انتقال به بيمارستان جان باخته است. يكي از دوستان ضيا گفت من همراه مقتول و يكي از دوستانم در يكي از اتاقهاي ساختمان نيمهكاره خوابيده بودم كه متوجه خسخس ضيا شدم. وقتي ماجرا را بررسي كردم، فهميدم كه پاي چپش زخمي شده است. احتمالاً يك نفر در تاريكي شب وارد شده و بعد از زخمي كردن او گريخته بود.
بعد از آن بود كه پرونده با موضوع قتل عمد تشكيل و بازپرس به همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد. تحقيقات بيشتر نشان داد كه ضيا دو هفته قبل از حادثه و همزمان با اخراج كارگري 18 ساله به نام موسي به عنوان نگهبان در ساختمان مشغول كار شده بود. از آنجا كه احتمال ميرفت موسي در جريان حادثه نقش داشته باشد، مخفيگاه او در خيابان نظامآباد شناسايي و بازداشت شد. پسر جوان در اولين بازجوييها اتهام خودش را انكار كرد و گفت نقشي در ماجراي قتل هموطنش نداشته است. متهم اما روز گذشته لب به اعتراف گشود و ماجراي قتل ضيا را شرح داد. او گفت مدتي قبل از حادثه بود كه با ضيا درگير شدم. وقتي صاحبكار از ماجراي درگيري ما باخبر شد، من را اخراج كرد و ضيا را به جايم استخدام كرد. همان لحظه تصميم به انتقام گرفتم. شب حادثه در حالي كه چاقو به دست داشتم از داربستهاي فلزي وارد ساختمان شدم و به اتاق خواب كارگران رفتم. در حالي كه همه خواب بودند دهان ضيا را گرفتم و با چاقو به پايش ضربه زدم تا ناقص شود و نتواند راه برود. با اين كار ميتوانستم از او انتقام بگيرم و دوباره به محل كارم برگردم. بعد از حادثه هم در تاريكي شب از ساختمان گريختم.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجيزاده، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت، تحقيقات بيشتر از متهم ادامه دارد.
گفتوگو با متهمان
چند سال است به ايران آمدهاي؟
دو سال است از افغانستان به ايران آمدم.
به صورت قانوني؟
نه به صورت قاچاق وارد ايران شدم.
چرا؟
به خاطر كار.
كار پيدا كردي؟
بله، به عنوان نگهبان ساختمان نيمهكاره مشغول به كار شدم.
صاحبكار از شما مجوز ورود به ايران را نخواست؟
نه فقط درباره دستمزد با هم حرف زديم.
بعد چي شد؟
مدتي در محل حادثه كه حوالي بيمارستان امام خميني است، مشغول به كار بودم تا اينكه روزي سر و كله مقتول پيدا شد. وقتي او را ديدم فهميدم كه آمده است جاي مرا بگيرد تا اينكه صاحبكارم به من گفت تسويهحساب كنم. صاحبكارم مرا اخراج كرد و بعد از 25 روز حق و حقوقم را كه يك ميليون و 600 هزار تومان بود، به من داد. وقتي از كار بيكار شدم از ضيا كينه به دل گرفتم و تصميم داشتم او را تنبيه كنم.
ضيا را از قبل ميشناختي؟
نه اولين باري بود كه او را ديده بودم.
خواستي او را تنبيه كني يا بكشي؟
تصميم داشتم چند خط با چاقو روي پايش بيندازم اما وقتي بالاي سرش رفتم، ترسيدم و چند ضربه به پايش زدم.
قبل از حادثه كجا بودي؟
من در حوالي خيابان مدني در ساختمان نيمه كارهاي مشغول به كار شدم تا اينكه آن شب تصميم گرفتم، از او انتقام بگيرم.
وقتي وارد اتاقك نگهباني شدي مقتول متوجه نشد؟
نه، اما وقتي بالاي سرش رفتم، ناگهان چشمانش را باز كرد كه با چاقو چند ضربه زدم.
چاقو را از كجا گرفتي؟
چاقو را صبح همان روز از ميدان امام حسين به مبلغ 15 هزار تومان خريدم و بعد از قتل هم در سطل زبالهاي انداختم.
پس از قتل به محل كارم رفتم و فكر نميكردم شناسايي شوم اما شب 29 فروردين ماه هنگامي كه خواب بودم، دستبند به دستانم خورد.
چرا زودتر اعتراف به قتل نكردي؟
قصد داشتم قتل را به گردن يكي از دوستانم بيندازم اما خسته شده بودم و به قتل اعتراف كردم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]