واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۱
در دورهای که سلطه فضای مجازی، واقعیت جامعه ما نبود، بسیاری از بازیهای محلی در کاشمر زمینه پرکردن اوقات فراغتی پرنشاط را فراهم میکردند. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- منطقه خراسان، گاهی این بازیها در حاشیه برخی فعالیتهای دامداری یا کشاورزی صورت میگرفت؛ درواقع هم کار بود و هم بازی. بازیهایی همچون «سرکل مترشنم»، «دستای لولوگاو»، «هرنگ هرنگ»، «بدیبدی»، «تپتپ خمیر»، «دستای زنجیرباف (عمو زنجیرباف)»، «اوپشتک»، «رِگبازی» و... نمونهای دیگر از بازیهاست. معمولاً در فصل تابستان که دانشآموزان بیکار میشدند در کنار پدر و مادرها به کارهای کشاورزی و دامداری مشغول میشدند و بازیهایشان در حین انجام کار یا بعد از آن صورت میگرفت. این بازیها بدون هیچگونه وسایل یا امکانات موجود در محیط و تعداد اندک افراد به راحتی انجام میشد. هیجان خاص بازیها، تمرکزذهن، تقویت کارگروهی، مسئولیتپذیری، ایفای نقش، دیده شدن آدمها در گروه و شخصیتبخشی و اعتماد به نفس و... همه از زوایای پنهان و مثبتی بود که خواسته یا ناخواسته در این بازیها جاری و مشهود بود و حاکی از ارتباط مؤثر افراد با محیط پیرامون خود. نکته قابل توجه این بود که این ارتباط در اکثر این بازیها، آسیب فردی، گروهی یا اجتماعی خاصی را به دنبال نداشت. در میان این بازیها "گویبازی" یا "گوکله" از بازار گرمی برخوردار بود. منابع انسانی، امکانات و وسایل این بازی شامل میدان وسیع، فضای باز دشت یا دره یا دامنه کوه؛ تعدادی چوب به قطر دو یا سه سانتیمتر و اندازه طولی 70 تا100 سانتیمتر که به آن"ها کلچو" گویند؛ گوی پشمی یا جیری که بر اساس لایه داخلی و بیرونی این نام را به خود گرفته است؛ تعداد افراد حداقل 10 نفر در سنین متفاوت است. شیوه بازی نیز به این نحو بود که ابتدا دو نفر که تجربه بیشتری داشته و بهتر بازی میکنند و به اصطلاح واردترند، به یارگیری می پردازند و یکییکی به نوبت، افراد دیگر را جهت بازی در گروه خود انتخاب میکنند، به این دو نفر سرگروه یا «سر مرد» می گفتند. سرمردها سنگ کوچک تختی را پیدا میکردند یک طرف آن را خیس کرده و به هوا میانداختند و در این حین هر کدام، تر یا خشک را انتخاب میکردند. برای اولویت در بازی و زدن گوی، بعدها اینکار با پول رایج سکههای پنج و 10ریالی انجام میشد؛ اصطلاح معروف شیر یا خط. پس از این انتخاب، برای شروع بازی گروه دیگر به صورت پراکنده در جایجای محدوده زمین بازی قرار میگرفتند و محدوده مکانی مشخص را برای گوی زدن تعیین میکردند و از این نقطه تا یک نقطه در میدان گروه مقابل برای «نو» شدن تعیین میکردند. هر فرد میبایست در میدان طرف مقابل یکبار این مسیر را به سرعت رفته و برگردد، بدون اینکه کسی بتواند گوی را به او بزند، برای نوبت بعدی محدودیتهایی را هم برای خارج شدن بازی که به اصطلاح به آنها «یک گویه» میگفتند، تعیین میکردند. گروه منتخب برای زدن گوی در محل مشخص قرار میگرفتند و یکی به یکی با چوب «کَلچُو» به گوی میزدند؛ هر فرد حق داشت سه بار گوی بزند، مگر اینکه گوی از محدوده دو طرف بیرون میرفت یا اینکه گوی را در هوا با یک دست بازیکن گروه مقابل میگرفت، در این صورت حق ادامه دادن نداشت. هر فرد بازیکن برای ورود به مرحله بعد بازی باید نو میشد؛ یعنی در حین گوی زدن دیگر افراد به نقطه مشخص «سَر» میرفت و بر میگشت؛ بدون اینکه کسی گوی را به او بزند. در این هنگام همه افراد گروه به هر صورت ممکن تلاش میکردند تا گوی را دست به دست هم رسانده و در مسیر حرکت کسی که نو میشود را بزنند و اگر این اتفاق میافتاد، کل گروه بازی را باخته و جای گروهها عوض میشد. این بازی ممکن بود گاه دو تا سه ساعت طول بکشد. از دیگر بازی های مشهود و پرطرفدار می توان تیلهبازی(توشله بازی)، لَپَّر بازی، هفتسنگ، گردنای، کلاه پیشی پا، اُستُغُومَهتویک، قیم پیدا(قایم موشک)، سنگ چله پا، خط خط، شه لنگ شه لنگ و... یاد کرد که توضیح هرکدام مجال دیگری را میطلبد. امروز این بازی ها به عنوان میراث فرهنگی شهرمان فقط شاید نقل مجلس و محافل پیرمردهای این مرز و بوم باشد که گاهی یادی از دوران جوانی میکنند و در لابهلای گفتگوهایشان به اوج نشاط، صمیمت، دوستیها و دلخوشیهایشان میپردازند. شاید وقت آن رسیده باشد که پای خاطرهبازیهایشان بنشینیم و گنجینههای گرانبهایی را از بازیها و تفریحات گذشته ثبت کنیم و در مجموعههای منظم تدوین و از آنها حفاظت و صیانت کنیم و حتی با الگوگیری از تنوع کمّی و کیفی آنها و بر مبنای همان اهداف، بازیهای جدیدی را پیریزی کرد. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]