تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820229355




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نمی‌شود بچه حزب‌اللهی بشوی و دنبال کادرسازی نباشی


واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: اصلاً نمی‌شود اهل تقوا شد و انقلابی نبود. نمی‌شود اهل تقوا شد و بین‌المللی فکر نکرد. حضرت آقا فرمودند: ما باید تمدن اسلامی بسازیم... اگر بچه حزب‌اللهی بشوی و دنبال کادرسازی نباشی، با عقل جور درنمی‌آید.

به گزارش تراز ،حجت‌الاسلام محسن گمار، سال‌هاست در مجموعه‌های فرهنگی فعالیت می‌کند. روابط عمومی خوب و ارتباط صمیمی و رفتار دوستانه‌اش، او را به یکی از چهره‌های جوان‌پسند و دوست‌داشتنی مجموعه‌های فرهنگی تبدیل کرده است. در این گفتگو، حجت‌الاسلام گمار نکات تازه و جذابی ارائه کرده است.***بنده الان در جمع اساتید دانشگاه‌ها حرف می‌زنم و باید آنقدر سطح بحث را پایین بیاورم، تازه مفهوم را بگیرد و بگویید: راست می‌گویی! یکی از مشکلات جدی ‌ما انتقال مفاهیمی که می‌دانیم به دیگران است. خیلی‌ها در انتقال مفاهیم، گیر دارند و نمی‌توانند درست منتقل بکنند و علتش هم این است که فکر می‌کنند، همه مثل خودشان هستند.چرا بیاییم سنگین حرف بزنیم؟ باید مخاطب کاملاً با موضوعات درگیر بشود و عیوب خودش را در متن مطلبی که ما در نشریه آورده‌ایم، ببیند. من می‌خواهم به این سمت بروم و می‌خواهم یک سری حرف‌های خیلی ریزتری را هم بزنم. چون خیلی از حرف‌ها کلی‌گویی می‌شود و مخاطب نمی‌گیرد که نسبتش با او چیست؟ در این سال‌ها همه از حرف‌کلی زدن، سود بردند ولی اگر من بیایم و جزئی‌نگر بشوم و بگویم که آدم‌ها بعضی از روحیاتشان به این شکل است که مثلاً اینگونه خودشان را نشان می‌دهند و این یعنی مرض! چون مستقیم نگفته‌ام و روی منبر می‌گویم، مخاطب می‌فهمد و می‌رود به سمت اصلاح.از این روش،خودسازی درمی‌آید و به خاطر این می‌گویم در مسیر خودسازی باید یک استاد داشته باشید که با او هم‌نشینی کنید.ما در حوزه افراد فرهنگی کشور یک مشکل جدی داریم و آن هم اینکه همه خودشان را فرهنگی و دیگران را اَخ می‌دانند! به خاطر این، در جبهه بچه حزب‌اللهی‌ها حتماً باید یک بحرانی ایجاد بشود که با هم چفت بشوند.الان بیماری‌های عجیبی در بین بچه‌ها حاکم است؛ شوخی هم نیست؛ وقتی می‌رویم در جمع بچه‌ حزب‌اللهی‌ها می‌بینیم برای هم می‌زنند و نمی‌آیند یاری کنند. در واقع رفقا باید به هم خدمات بدهند و نتیجه‌اش بشود رشد؛ و این خدمات، منافع را تأمین می‌کند و نتیجه‌اش می‌شود دوستی مداوم. همانی که امیرالمؤمنین در روایتی می‌فرماید: بیچاره کسی که رفیق نداشته باشد و بدتر از آن کسی که رفیقش را از دست بدهد. چه وقتی این رفاقت می‌تواند دوام پیدا کند؟ آنجایی که یک منفعتی داشته باشد. منفعت هم این است که هم دنیایش آباد ‌شود و هم آخرتش.برخی فعالان فرهنگی هستند که همه دغدغه‌شان این است که بچه‌ها یک پارچه بشوند. در حالی که خیلی از رفقا این روحیه را ندارند. پس ریشه باید درست بشود تا بچه‌ها هم‌گرا بشوند و از این هم‌گرایی به یک معرفتی برسند و‌ این منفعت، استقامت در مسیر خیر را ایجاد بکند. در خصوص موضوع تشکل‌ها شاید پرداختن به چند موضوع از اولویت ویژه‌ای برخوردار باشد. وقتی سخن از یک تشکیلات به میان می‌آوریم قبل از هر چیزی به ساختار تشکیلات، افراد تشکیلات، مأموریت‌ها و اهداف تشکیلات نگاه می‌کنیم. در دنیا سعی کرده‌اند ضعف‌ها را در ساختار، جبران کنند. وقتی نیروی انسانی ضعف خاصی داشته باشد که نتواند در آن فرآیند، نقش خودش را ایفا کند، فرآیند را دست‌کاری می‌کنند، تا ضعف نیروی فکری‌شان را پر کنند. اما در حوزه علوم اسلامی بر اساس آموزه‌های اهل بیت، مدل ‌ما با آنچه که در دنیا رایج و حاکم هست، خیلی متفاوت است.ما می‌دانیم خدا به واسطه گروهی هر چند محدود، کار خودش را پیش می‌برد و افراد در تشکیلات اسلامی، اولویت اول را دارند. ساختار را بر اساس افراد می‌چینند، چون در زندگی، خدا یک سری مأموریت‌هایی را به ما سپرده که این مأموریت‌ها نیاز به این دارد که پیاده بشود ولی پیاده شدنش به خیلی چیزها برمی‌گردد. مثلاً بنده مأموریت دارم که فلان کار را انجام بدهم، خدا نمی‌گوید انجام و به فعلیت رساندن فلان کار، توسط شما اتفاق نیفتاد، می‌گوید: اتفاق افتاد ولی دو ریال فایده ندارد!... می‌گوییم: برای چی؟ مگر نگفتی این را از اینجا بردار و جابجا کن، پس اینکه به درد نمی‌خورد، یعنی چه؟... می‌گوید: به خاطر اینکه برای من نبود... خدا نیت و غرض را دخیل می‌کند، و به واسطه همان، کار را ارزش‌گذاری می‌کند.دنیای غرب و نظام صهیونیستی کاری ندارد این کار را چه کسی انجام بدهد و مهم این است که این کار، به آن شکلی که آنها دوست دارند، انجام شود؛ ولی در نظام دینی برعکس است و می‌گوید: مهم است که چه کسی انجامش دهد. پس خدا اول کسی را که خلق کرد، حجت خودش قرار داد برای مردم و به او امکانات داد تا بتواند کار انجام دهد. همیشه هم زمین را خالی از حجت قرار نداده. امام‌رضا(ع) می‌فرماید: اگر زمین یک روز از حجت خالی بماند، زمین به اهلش رحم نخواهد کرد... یعنی آن فرد مهم است.اکثر بچه‌های ما پای مکاتب غربی تحصیل کرده‌اند و به طور طبیعی، تحصیلات، یک طور هم‌نشینی است و اثر دارد و اثر خودش را عمیق می‌گذارد؛ به این خاطر، بچه‌ها ظاهر حزب‌اللهی دارند و مسئول تشکیلات فرهنگی هستند، اما با قواعد نظام غربی و شرقی جلو می‌روند و نه با قواعد نظام الهی! یعنی آن جایی که باید به لحاظ محتوا تغذیه بشوند، پای منبر علی‌بن‌ابیطالب نیست. اینها در حین اجرا دچار تضادها و درگیری‌هایی می‌شوند. اگر آن آدمی که می‌خواهد کار خدا را ببرد جلو، پیدا نشود، باید چه‌کار بکنیم؟من اگر تشکیلات درست بکنم و ساختار بسازم، از آن ساختار می‌توانم در مقابل جبهه دین استفاده کنم. چون آنها محدودیت ندارند و برایشان مهم نیست که این آدم خبیث است یا طاهر! ولی برای ما مهم است که آدم طاهر کار را انجام بدهد، چون نور را در طاهر می‌بینیم، نه در خبیث. نتیجه را در عمل طاهر می‌بینیم نه خبیث. به خاطر این، خدای متعال، توفیق را به طاهر می‌دهد نه خبیث.وقتی ما ساختار را درست می‌کنیم و فرآیند را تعریف می‌کنیم، نتیجه‌ای که از آن برمی‌آید، الهی نیست. اگر من بخواهم در حوزه فعالیت‌های تشکیلاتی ورود پیدا کنم، قطعاً باید سراغ افرادی بروم که ویژگی‌های ممتاز یک فرد مؤمن را داشته باشند. حضرت امام هم این را به صراحت اعلام کرد و در نزاع بنی‌صدر و شهید رجایی، امام تعهد شهید رجایی را برد بالا و نتیجه‌اش شد خیر برای مردم. در حالی که عموم مردم این را نفهمیدند.هیچ وقت ننشستیم فکر کنیم که این فرآیند اشکال دارد. تقریباً‌ هر ده سال کشورمان به بحران خورده و این بحران‌ها برای این فرآیند است، پس من اگر بخواهم دوباره ساختار بچینم، چشمم را باز می‌کنم. نشریه شما بیاید حوادث تلخی که به واسطه این فرآیند به مردم تحمیل شده را دربیاورد و اعلام کند. مردم دوباره تاریخ را ببینند و تشخیص بدهند و مطالبه بکنند. چرا همه دارند برای دانشگاه می‌میرند؟ این تفکر غرب است و الهی نیست. این تفکر می‌گوید آدم کارآمد؛ که می‌تواند کذاب باشد، خائن باشد و... بعد می‌گویند: ما کنترل می‌کنیم. چرا خائن می‌گذاری که سیستم نظارتی درست کنی؟ اگر جامعه ایمانی شد شما به قاضی کم احتیاج داری. دلیل ندارد این همه قاضی درست کنی و آخرش بگویی که کمبود قضات داریم. فرآیند باید طوری طراحی بشود که به اینجاها نرسد.من الان می‌خواهم ساختار بچینم، می‌آیم سراغ اهل بیت، نگاه می‌کنم و می‌بینم خدای متعال اول آدم را درست کرده و بعد به همه یاد داده به آدم نگاه کنید و نه به ساختار. گفته میزان «علی» است. می‌گوید که خدایا تو به من گفتی نماز بخوان، ما هم نماز می‌خوانیم. گیر شیطان هم همین بود. قرار بوده ما بندگی‌ات را بکنیم که کردیم. خدا می‌گوید: باید به این «آدم» سجده کنید... این دردش می‌آید و می‌گوید: ساختار را چرا خراب می‌کنی؟ اصلاً‌ خداوند ساختار به‌هم‌زن است! من نمی‌توانم به ساختار و تشکیلات اعتماد بکنم مگر اینکه نقطه عطفش آن انسان طاهر باشد.تفاوت مکتب ما با سایر مکاتب دنیا این است که ما به فرد موضوعیت می‌دهیم تا به تشکیلات. حالا وقتی خدا به فرد مأموریت می‌دهد، نمی‌گوید تو اول خودت را بساز و اگر آدم شدی بعد به فکر جامعه باش. خدا این دو تا را همراه کرده و با هم می‌گوید. ما از خودسازی نمی‌توانیم غافل بشویم. یعنی ما نیامده‌ایم برای این موضوع، تعریف درست نکرده‌ایم. ورودی‌هایمان را سفت نگرفته‌ایم. خدا ورودی‌هایش را خیلی صفت گرفته است. به این راحتی به کسی اجازه نمی‌دهد میدان‌دار بشود.اگر من سر بزنگاه‌ها انسان خوبی نشوم، نمی‌توانم حق خودم را ندید بگیرم. کسی می‌تواند رابطه‌اش را با خدا و خلق میزان بکند، که رابطه‌اش را با خدا میزان کرده باشد. امیرالمؤمنان در یک روایتی دارد که کسی که پنهان خودش را اصلاح کرده باشد، خدا آشکارش را اصلاح می‌کند. یعنی من باید بروم خودسازی بکنم. یعنی بُعد فردی‌اش موضوعیت دارد و بعد آن موقع تازه می‌توانم در فضای اجتماعی ورود پیدا بکنم.وقتی به اجتماع آمدی هر لحظه اتفاق‌ها، تضادها و درگیری‌ها رخ می‌دهد که در آن درگیری‌ها تازه شما ضعف خودسازی‌ات را پیدا می‌کنید. پس تشکیلات در نظام اسلامی بنایش بر روی فرد طاهر است و این اهل تقوا هم باید خودسازی بکنند، هم باید این خودسازی‌شان را در اجتماع بروز و ظهور بدهند.از سوی دیگر تلاش برای ساختن جهانی آباد، اولویت فرد می‌شود و من می‌شوم خلیفه‌الله. خلیفه خدا باید آدم را آباد کند، نمی‌تواند بی‌خیال، یک گوشه بنشیند. اصلاً نمی‌شود اهل تقوا شد و انقلابی نبود. نمی‌شود اهل تقوا شد و بین‌المللی فکر نکرد. حضرت آقا فرمودند: ما باید تمدن اسلامی بسازیم... اگر بچه حزب‌اللهی بشوی و دنبال کادرسازی نباشی، با عقل جور درنمی‌آید.خداوند می‌فرماید: مسیر خیر، محکم باش و دوستانت را هم با خودت بیاور... نمی‌گوید خودت را بچسب؛ پس معلوم هست من نسبت به اطرافیانم وظایفی دارم. من اگر بچه حزب‌اللهی یک دانشگاه شدم، باید دانشگاه را آباد بکنم، باید رفقایم را درست بکنم و رفقایم را هم بیاورم.ما برای بیرون‌رفت از بحران‌هایی که دائماً با آن‌ها درگیریم، نیاز داریم که تعداد یارانمان را افزایش بدهیم. چقدر ما روایت داریم در باب اینکه رفقایتان را زیاد بکنید. امام صادق(ع) می‌فرماید: کم‌ترین حُسن رفیق زیاد، این است که زیر تابوتت را بگیرد و برایت دعا کند... ما به کار تشکیلاتی با مدل دینی نیاز داریم. کار تشکیلاتی برگرفته شده از تفکر غرب و شرق مال ما نیست. و الا می‌شود همین وضعی که الان در کشور ما حاکم است. حرف از دین زده می‌شود؛ اما بی‌دینی‌ها موج می‌زند. این ساختار غلط را باید درست کنیم. در تمام تحمیل‌هایی که سال‌های 88 انجام می‌گرفت، حضرت آقا کوتاه نیامدند. یک چیزهایی را آقا پذیرفت به خاطر اینکه مصلحتی بود. امام در مورد کتاب سلمان رشدی اصلاً نگاه نکرد که رابطه دنیا با ما چه می‌شود و حکمش را داد. امام با اهل بیت بزرگ شده و مکتب اهل بیت هم می‌گوید: اصلاً برایش مهم نیست دیگران چه می‌گویند. این مکتب ماست. تشکیلات، باید «نور» کارشان موضوعیت پیدا بکند و نه «حجم» کارشان.  متاسفانه تشکیلاتی درست می‌کنیم که منافق تربیت می‌کند! و سر بزنگاه می‌زندمان زمین.مشکلشان چیست که منافق درست می‌کند؟یکی از آفت‌های جدی دین‌دارها لذت دنیاداری چشیدنشان است. چرا رسول خدا وقتی به غنایم می‌رسید به اطرافیانش سهم نمی‌داد؟ چرا عدالت را رعایت می‌کرد؟ به خاطر اینکه من از جایگاه خودم سوءاستفاده نکنم. چون من وقتی ببینم این پست حقوق آنچنانی برایم دارد و موضوعیت پیدا می‌کند، پایم را روی عدالت می‌گذارم و به راحتی حق و ناحق می‌کنم. چرا حضرت آقا بحث خواص و عوام را مطرح می‌کند؟ چرا سر قصه عاشورا دنیازدگی را مطرح می‌کند؟ چون بعد از جنگ داشتیم می‌رفتیم به سمت دنیا. اگر طعم دنیا برود زیر زبانم، در این ساختار، ریختم را حزب‌اللهی نگه می‌دارم؛ ادبیاتم را حزب‌اللهی نگه می‌دارم؛ تا کسی نتواند حذفم بکند. چون لذت‌های دنیا گره خورده به اینها. اصلاً من دیگر پیرهن یقه شیخی می‌پوشم. ما می‌دانیم تفکرش مشکل دارد. بچه‌هایش هم به هیکلش می‌خندند. طرف چون سفیر است، یقه طلبگی می‌پوشد! بعضی وقت ها من می‌رسم به اینکه اگر بخواهم نان دربیاورم باید ریش بگذارم.من پیشنهاد دارم همه این مسئولین فرهنگی را با نفرات اصلی‌شان بردارند و اردوهای یک ماهه بگذارند در مناطق بی‌آب و علف زندگی و در شرایط سخت، بگذارند. سختی بدهند تا عیار آدم‌ها درمی‌آید.اگر به این نورها برسیم، آن موقع حجم کم‌مان انقلاب ایجاد می‌کند. خدا کارش را با یک عده قلیل پیش می‌برد. من نباید دنبال سیاهی لشکر باشم. مثلاً الان بنیاد خاتم دارد همه را دور هم جمع می‌کند. گاهی هم اینگونه است تا مادامی که پول به من تزریق می‌شود، می‌آیم. پول را بردار ببین چند نفر می‌مانند. من دیده‌ام آدم‌های به ظاهر حزب‌اللهی چطور یاغی‌گری می‌کنند وقتی که پرداخت پول از امروز به فردا بیفتد. سختی عیار آدم‌ها را نشان می‌دهد. شما سختی بده و ببین آستانه تحمل چه کسی بالاست. مگر ما کربلا را جلوی چشممان نداریم؟امیرالمؤمنین رفت پیش یکی از صحابه پیامبر و گفت: تو می‌آیی کمکم بکنی؟ گفت: یاعلی! به غیر از من، کس دیگری هم آمده؟... امیرالمؤمنین فرمود: نه... گفت: پس من هم نیایم... به همین راحتی. صحابه‌ای که نفس پیغمبر به او خورده و نه یک مشت بچه حزب‌اللهی که اصلاً قواعد دینی را هم نمی‌دانند.یک جریان حزب‌اللهی یک جریان حزب‌‌اللهی را می‌کوباند به خاطر اینکه اگر این را نکوباند، شاید بیاید پروژه این را از دستش دربیاورد. نمی‌شود بدون آدم طاهر و متقی تشکیلات راه‌اندازی کرد. بخش اعظمی از خودسازی‌ها در فعالیت‌های تشکیلاتی خودش را نشان می‌دهد و اساساً عیوب، در این فرایندها خودش را نشان می‌دهد و طرف می‌تواند روی خودش کار بکند.وقتی مجموعه‌هایی مثل سپاه و بنیاد خاتم قوانین‌شان را طوری وضع بکنند که هر کسی ورود پیدا نکند، تازه «یزکیهم» اتفاق افتاده. مثلا در نظام اسلامی، قانون‌گذاران مجلس باید درست قانون بگذارند. پس نوع قانون‌گذاری در مجموعه‌های حاکمیتی باید به طوری باشد که امکان خودسازی بهتر را به مخاطب خودش بدهد.  امیرالمؤمنین می‌فرماید: مسئله مردم نسبت به دنیا مثل مسئله مادر نسبت به فرزند است، هر موقع مادر بچه‌اش را رها کرد، مردم هم دنیایشان را رها می‌کنند. من چطوری می‌توانم در جامعه‌ای که قوانینش خراب است،  قوانینی را وضع بکنم که ازش فساد درنیاید؟ اگر کسی توی این فضا فساد نکرد خیلی دیگر ناز است. چرا امیرالمؤمنین همه کار کرد تا جریان خلافت از رسول خدا به دست غیر نیفتد؟ چرا زهرای مرضیه آمد اینجوری میدان‌داری کرد؟ چرا امام مجتبی و اباعبدالله‌الحسین اینجوری فعالیت کردند؟ آنها می‌خواستند دست باطل نیفتد تا بتوانند ساختار را طوری بچینند که فسادبرانگیز نباشد.مجلسی‌ها باید نورانی‌ترین آدم‌ها باشند و بیایند در مجلس. متقی‌ها باید بیایند توی مجلس. این می‌خواهد قانون وضع کند؛ این می‌خواهد یزکیهم را محقق بکند. قوانین فسادبرانگیز، نتیجه‌اش این است که تعداد آدم‌های مؤمن کم می‌شوند. پس ما نمی‌توانیم همه مطالبه‌مان را به سمت مردم ببریم.شما نمونه جنگ را ببینید. آن موقع فرمانده‌ها همه جلوی خط مقدم بودند و به زور می‌آمدند عقب. زندگی‌هایشان هم در پادگان‌های اطراف، زیر موشک و خمپاره بود. بچه‌ها اینها را می‌دیدند و جانشان را هم می‌دادند.ولی از اواخر جنگ، عوض شد. اواخر جنگ همه دنبال پست گرفتن بودند. هر جا دنیازدگی بیاید خراب می‌کند و حاکمیت می‌تواند به خودسازی مردم جهت و حرکت بدهد. ان‌شاءالله خدا به ما توفیق بدهد که بتوانیم طوری عمل بکنیم که نتیجه‌اش شور و شوق عمومی باشد برای خودسازی و فعالیت در عرصه‌های مختلف.





زمانبندی انتشار: 13 تير 1394 - 14:35





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تراز]
[مشاهده در: www.taraznews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن