واضح آرشیو وب فارسی:الف: زیرکی پسر ۱۱ ساله برای آشتی دادن پدر و مادرش
تاریخ انتشار : شنبه ۱۳ تير ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۱۶
در شعبه ۲۶۸ دادگاه خانواده پسربچهای روی نیمکت نشسته و زن و مردی هم در کنار او ایستادهاند. قاضی، پرونده آنها را باز میکند و پس از لحظهای بررسی رو به مرد جوان میکند و میگوید: چرا میخواهی حضانت فرزندت را از مادرش بگیری؟ مگر خودت چهار سال پیش قبول نکردی که پسرت با مادرش زندگی کند؟ مرد جوان پاسخ می دهد: آقای قاضی این موضوع مربوط به چهار سال پیش بود. آن زمان وقتی دیدم که همسرم به من التماس می کند که حضانت فرزندمان را به او بسپارم، دلم برایش سوخت و با خودم گفتم او مادر است و نمی تواند از پسرش جدا بماند. برای همین قبول کردم که او در کنار مادرش بماند، در صورتی که آن زمان پسرم هفت ساله بود و من براحتی می توانستم حضانتش را بر عهده بگیرم. ولی حالا بعد از چهار سال پسرم رازی را فاش کرده که واقعا ترسیدم. او گفت که در این مدت مادرش آزارش می داده و او جرات نمی کرده حرفی بزند. وقتی این حرف ها را از پسرم شنیدم بشدت شوکه شدم. نمی توانم باور کنم یک مادر چند سال فرزندش را آزار بدهد. برای همین به دادگاه آمده ام تا هرچه زودتر حضانت فرزندم را از مادرش بگیرم.در این لحظه زن جوان به قاضی گفت: آقای قاضی باور کنید من هیچ وقت پسرم را آزار ندادم. من یک مادرم مگر می شود پسر خودم را آزار بدهم و او را کتک بزنم. روزی که از شوهرم جدا شدم با کلی گریه و التماس و عذاب توانستم حضانت فرزندم را بگیرم حالا چرا باید او را آزار بدهم. چه دلیلی دارد من التماس کنم فرزندم را به من بدهند بعد او را اذیت کنم و کتکش بزنم. باور کنید من این کار را نکردم و نمی دانم چرا شوهر سابقم چنین حرفی را می زند. من حس می کنم او از این که حضانت فرزندمان را به من سپرده پشیمان شده و حالا به دنبال بهانه می گردد.در این لحظه قاضی عموزادی از پسر ۱۱ ساله که در تمام این مدت ناراحت و غمگین سرش را پایین انداخته بود، می پرسد: مادرت تو را آزار می داده است؟پسر جوان پس از کمی مکث در حالی که سعی می کند به چشمان پدر و مادرش نگاه نکند، می گوید: آقای قاضی من به پدرم دروغ گفتم. مادرم هیچ وقت مرا اذیت نکرده و من خیلی او را دوست دارم. اما مجبور شدم به پدرم دروغ بگویم که مادرم مرا آزار می دهد.پس از گفتن این حرف پدر و مادر سهیل بشدت شوکه می شوند. قاضی می پرسد: چرا مجبور شدی؟سهیل می گوید: راستش من هم پدرم را دوست دارم و هم مادرم. نمی توانم جدایی آنها را تحمل کنم. وقتی پیش پدرم هستم دلم برای مادرم تنگ می شود و وقتی در خانه مادرم هستم دوست دارم پیش پدرم باشم. چند سال است که سر این موضوع عذاب می کشم و نمی دانستم چکار کنم. تا این که فکری به ذهنم رسید. من با خودم گفتم به دروغ به پدرم بگویم مادرم مرا عذاب می دهد تا هردوی آنها به دادگاه خانواده بیایند و شما از آنها بخواهید که آشتی کنند.زن و مرد جوان که از شنیدن صحبت های پسرشان به شدت شوکه شده اند، اشک در چشمانشان حلقه می زند. در این لحظه قاضی از آنها می پرسد: نمی خواهید به خاطر فرزندتان با هم آشتی کنید؟زن و مرد هیچ پاسخی نمی دهند و در نهایت قاضی از آنها می خواهد که بروند و فکرهایشان بکنند تا با هم آشتی کنند و در این میان فرزندشان هم به آرزویش برسد. زن و مرد جوان با هم بیرون رفتند تا درباره سرنوشت فرزندشان فکر کنند.به فرزندانتان هم فکـر کنیـددکتر حسن عشایری یک روان شناس در این خصوص می گوید: طلاق مشکل بزرگسالان است و بعضی از آنها وقتی به این نتیجه برسند که نمی توانند در کنار یکدیگر خوشحال باشند و از کنار هم بودن لذت ببرند، از هم جدا می شوند.درست است که بچه ها نمی توانند پدر و مادرشان را مجبور کنند که با هم زندگی کنند و این تصمیمی است که باید خود بزرگسالان بگیرند، ولی هنگام طلاق باید حتما به فرزندان هم فکر کرد و شرایط آنها را در نظر گرفت. هنگام طلاق باید سن و مراحل رشد کودک را در نظر گرفت، باید دید که نگاه کودک به طلاق چگونه است و همچنین نباید کودک حمایت های خود را از دست بدهد. در کل والدین همیشه باید رابطه دائمی و فعالانه ای با کودکانشان داشته باشند.همه می دانیم که جدایی و طلاق برای فرزندان، چه در زمان طلاق و چه پس از آن، بسیار دشوار است. اما چگونگی مواجهه با کودکان و نحوه سازگاری آنها متفاوت است. خیلی از کودکان و فرزندان نمی توانند با شرایط جدید کنار بیایند و حتی اگر چند سال هم بگذرد باز هم نمی توانند این جدایی را تاب بیاورند. برای همین هرکدام عکس العمل های متفاوتی را از خود نشان می دهند. برای همین هنگام طلاق و جدایی باید به روحیه فرزندان هم توجه کرد. به کودکان توضیح دهید که مشکل مربوط به شما و همسرتان است و به کودک ربطی ندارد . جزئیات مسائل ضروری زندگی کودکان پس از طلاق برای آنها توضیح داده شود و به آنها بگویید هر کدام چه وظیفه ای در برابر او دارید. هرگز به کودکان دروغ نگویید و امیدواری بی مورد برای بازگشت دوباره به آنها ندهید. همچنین از کودک برای فرستادن پیغام و واسطه دعوا استفاده نکنید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]