واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۳
سنت سحرخوانی در ماه رمضان را نسل جدید به یاد نمیآورد اما پدران و مادران ما خوب به یاد دارند. سنت سحرخوانی در کاشمر این روزها اگر چه در شهر دیده نمیشود اما در برخی از روستاها هنوز ادامه دارد و ابزار و وسایل ارتباطی، بازار سحرخوانی را سرد نکرده است. در گذشته اگر چراغ خانهای در سحر خاموش بود با مشت زدن به دیوار خانه و به صدا در آوردن کوبۀ در، اجازه نمیدادند همسایهها خواب بمانند. سحرخوانی یکی از آیینهای نیکو در ماه مبارک رمضان است که برای بیدار کردن دیگران از خواب در ماه مبارک رمضان و یکی دو ساعت قبل از اذان صبح توسط افرادی که صدای خوشی داشتند، انجام میشد. در برخی محلهها و روستاها لحظه بیدار کردن مردم برای سحری خوردن، چلکزنی میکردند یا طبل میزدند؛ این کار غالباً مخصوص افرادی بود که از صدای خوشی برخوردار نبودند. این افراد با هدف اینکه کسی خواب نماند، در میان کوچهها یا بر بلندای کوی و برزن قرار میگرفتند و دقایقی طبل یا دهل میزدند (چلک میزدند). گاهی بچهها مأمور میشدند که درب منازل همسایهها را بکوبند یا از پنجره، همسایهها را جهت بیدار شدن و سحری خوردن صدا بزنند. در این میان افرادی که از صدای خوشی برخوردار بودند، سحرخوانی میکردند؛ محتوای سحرخوانی همواره مناجات بود که در هنگام سحر میخواندند. یکی از ریشسفیدان و پیشکسوتان این آیین نیک که اکنون هفتاد و یک رمضان از عمرش میگذرد و شصت و یک رمضان را روزهدار بوده و بیش از 35 رمضان را سحرخوانی کرده برای ما از خاطراتش میگوید. علی اکبر روشندل طرقی، از سحرخوانان و موذنهای قدیمی کاشمر، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه خراسان، خاطرنشان کرد: حدود 40 سال به عنوان مؤذن در مسجد جامع روستای طرق که دیوار به دیوار خانهام است، اذان میگفتم. وی افزود: قبل از اینکه بلندگویی در محل باشد، همواره بر پشتبام مسجد میرفتم و حدود نیمساعت تا چهل دقیقه سحرخوانی میکردم تا همجواران مسجد برای سحری خوردن بیدار شوند؛ این وظیفه تقریباً همگانی شده بود و هر کسی به هر نحوی تلاش میکرد تا دیگران خواب نمانند. روشندل عنوان کرد: در این سحرخوانیها کسانی همچون مرحوم کربلایی حیدر یوسفپور طبل میزدند و سحرخوانی میکردند؛ برخی در مسیر کوچهها چلکزنی میکردند؛ برخی درب منازل همدیگر را میزدند و برخی همسایهها همدیگر را صدا میکردند. وی خاطرنشان کرد: من هم در حد خودم تا جایی که صدا داشتم، میخواندم؛ بیشتر اشعارم مناجات بود و برخی از آنها از لابهلای کتابهای قدیمی میخواندم و برخی را سینهبهسینه فرا گرفته بودم و برخی را خودم میسرودم. روشندل ادامه داد: برای اولین بار در اوایل انقلاب، بلندگویی توسط خیر نیکاندیش، حاجی علی اکبر فرقانی که در آن زمان در هواپیمایی مشهد مقدس مشغول به کار بودند تهیه شد و به جهت اینکه خوب استفاده شود و حفاظت شود به من سپرده شد. چند سال بلندگو برای اذان و سحرخوانی در همین خانهای بود که مینشستیم؛ هر وعده اذان میگفتم و در ماه رمضان سحرخوانی میکردم؛ پس از مدتی با اجازه خودشان آن را به مسجد بردم و جایی برای بلندگو درست کردیم که قفل و کلید داشته باشد. این سحرخوان قدیمی یادآور شد: آن زمان مردم هنگام سحر، غذای سحری درست میکردند؛ خانم خانه مشغول پخت و پز و آماده کردن سحری میشد و مرد خانه هم این فرصت را به خواندن قرآن یا ذکر تسبیح خداوند متعال اختصاص میداد؛ بچهها را کمی دیرتر بیدار میکردند به همین جهت 2 یا 3 ساعت قبل از اذان صبح همه چراغها روشن بود. روشندل بیان کرد: ابتدا برخی چراغ توری داشتند و برخی چراغ گردسوز و برخی هم فانوس؛ بعد از مدتی در اوایل انقلاب، برادرم حاج غلامحسین که او هم از پیر غلامان ائمه اطهار است، موتوری خریداری کرده بود که حدود 120 یا 100 شعله برق از آن میگرفتند؛ در همین قسمت پایینده که به "قلعه نو" مشهور بود هر منزلی یک یا دو لامپ روشن داشتند و ماهیانه مبلغی را به عنوان حقالزحمه و پول مصرف برق -بین 15 قران تا 2 تومن- به وی پرداخت میکردند. وی تصریح کرد: بعد از آنکه نیروگاهی ساخته شد، موتور برق بزرگتری از طرف دولت آوردند که مرحوم عزیزی متصدی آن بود و شبها از غروب آفتاب تا ساعت 9 یا 10 شب روشن بود و همه مردم از نعمت روشنایی برخوردار بودند؛ در آن زمان دینداری شور و حال دیگری داشت و بعد از اذان صبح کمتر افرادی میخوابیدند؛ معمولاً صدای خواندن قرآن از خانهها به گوش میرسید و مناجات میکردند یا به جهت اینکه بتوانند در گرمای تابستان روزه بگیرند، مشغول کارهای روزمره خود میشدند. وی با اعلام اینکه در قدیم مردم بعد از صبح صادق به کار کشاورزی مشغول میشدند، اظهار کرد: اکنون سحرخوانی در رادیو و تلویزیون اجرا میشود و از خانهها بیرون رفته است؛ مردم دیگر زمان زیادی را برای سحر و اذان صبح بیدار نمیمانند؛ یک ساعت یا نهایتاً یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح با وسایل ارتباط جمعی یا کوک کردن زنگ تلفنهای همراه و ساعتهای زنگدار بیدار میشوند و بلافاصله بعد از اذان هم نماز صبح و بعد از آن معمولاً به خواب میروند. این سحرخوان قدیمی بیان کرد: متاسفانه دیگر صدای نجواهای پیرمردان و ریشسفیدان، تلاوت قرآن جوانان و نوجوانان و میانسالان کمتر به گوش میرسد. امیدوارم خداوند ما را به لطف خویش پاداش فرماید نه به اعمال و رفتار ناچیزمان. در سحرهای ماه مبارک رمضان در گذشته که وسایل ارتباط جمعی کم بوده است، بهویژه در روستاهای کاشمر معمولاً سه مرحله شب خوانی وجود داشت؛ مرحله اول با دهل و شیپور و یک ساعت و نیم مانده به اذان صبح، آهنگی معروف به آهنگ ابوعطا نواخته میشد و مردم که آهنگ ابوعطا را میشنیدند، میفهمیدند که شبخوانی اول است. نیم ساعت بعد هم با آهنگی معروف به آهنگ حجاز شبخوانی انجام میشد و مردم میفهمیدند که یک ساعت به اذان مانده است و آخرین شبخوانی هم از یک ربع به اذان با قرائت دعای سحر آغاز میشد و موذنها جهت شبخوانی و گفتن اذان به بلندترین نقطه مسجد، تکیه و یا آب انبار میرفتند و علاوهبر قرائت دعا این اشعار را میخواندند. شب خیز که عاشقان به شب راز کنند / گِردِ در و بام دوست پرواز کنند هرجا که دری بود به شب میبندند / الاّ در دوست را که شب باز کنند برخی از سحرآوازیها هم بنا به مناسبتهای خاص ماه مبارک رمضان خوانده میشد؛ مانند این سحرآوازیها که در روز پانزدهم ماه مبارک و میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع) در شهر کاشمر خوانده میشود. ای ماه مبارک توچه با حال و هوایی / توماه نبی ماه علی ماه خدایی ای سفره گسترده انعام الهی / تو خوان عطا و کرم وجود و سخایی در موسم افطار سراسر تو نشاطی / در وقت سحر زمزمه روح و صفایی در نزد خدا بهر گنه کار شفیعی / بر درد دل خسته و بیمار دوایی میلاد حسن سبط نبی بر تو مبارک / تو مطلع آن اختر خورشید لقایی انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]