تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى‏گويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836023464




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان محمدحسن ابوحمزه به یاد شهدای غواص غواصی روی امواج دست‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: داستان محمدحسن ابوحمزه به یاد شهدای غواص
غواصی روی امواج دست‌ها
محمدحسن ابوحمزه نویسنده کشورمان 2 داستان کوتاه به یاد شهدای غواص با عنوان‌ «غواصی روی امواج دست ها» و «عملیات تاخیری» نوشته است.

خبرگزاری فارس: غواصی روی امواج دست‌ها



به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس محمدحسن ابوحمزه نویسنده کشورمان در وبلاگ شخصی خود 2 داستان کوتاه به یاد شهدای غواص نوشته است که در ادامه ملاحظه می‌کنید. عملیات تاخیری کهن سال ترین غواص رفت سراغ فرمانده ، مثل روزهایی که زبان گردان بود برای اعتراضات کوچک و بزرگ ، بی مهابا پرسید: - برادر مگه نمی دونستند کربلای چهار لو رفته ، پس چرا ما رو وارد عمل کردند ریختن تو اروند؟ - حالا مثلا ناراحتی شهید شدی پیرمرد ؟ - نه بابا اما ما اعتقاد داریم شهادتمون هم باید باعث سربلندی باشه اینطوری یه کم افت داره ، شکست تو مرام ما نیست. - بله شکست نیست اما این یک عملیات تاخیریه ، شنیدی می گن ، ماسوره تاخیری ، یعنی باید به موقعش عمل کنه و نتیجه این عملیات رو توی زمان خودش دید؟ - موقعش کیه؟ - گفتن نگین، حالا بدو برو شماره پلاکت رو بده برای ثبت نام. - بَههه،  اینجا هم باید صف ونظم و شماره باشه. - بله اخوی، آخه حوری به انداز نفراته ، فقط صد و هفتاد وپنج نفر، دیر بجنبی جوون ها رو هوا زدن. - چه فایده با دست بسته؟ گفت و رفت. فرمانده خندید سری تکان داد رفت ته صف ایستاد.   غواصی روی امواج دست ها توی کوچه پس کوچه ها، ازتمام محله قدیمی فقط نام خود را روی تابلو شهرداری دید، همه چیز عوض شده بود. خانه یک طبقه قدیمی خودشان را میان ساختمان های بلندمرتبه و شیک شناخت. درخت سیب هنوز سبز بود وحیاط پر شده بود از گیاه. عکسی از او را روی درخانه زده بودند، عکسی با لباس غواصی در میان هم رزمانش که وقتی برای آموزش به یگان دریایی رفته بود، یکی از آنها گرفته بود.  دو زن مقابل آن ایستاده بودند به آن نگاه می کردند: - چقدر رعنا و خوشگل بود، کیه ؟ - بچه قدیمی این محله، مثل این که تازه پیدا شده. - این خانه که سالهاست خالیه خانواده ش کجاهستند. - پدرش که تو همون جنگ شهیدشد. - عجب ، خدا رحمتش کنه. - یه پسردیگه هم داشتن که جانبازبود، چندسال پیش که مادرشان به رحمت خدا رفت فرستادنش آسایشگاه. هیچ کس منتظرش نبود،برای استقبال . می خواست راه آسایشگاه را پیدا کند.به خیابان اصلی که رسید تعجب کرد. مثل روزهای اول انقلاب عکس بزرگی روی وانتی، وسط خیابان در حرکت بود.  عکس خودش در کنار پدر از روزی که  از مقر خودشان آمده بود کنارشط کارون برای دیدن پسرش. پشت وانت جمعیت زیادی را دید که مثل امواج دریا در تلاطم بودند ، دنبال تابوت او به سر و سینه می زدند گریه می کردند. مثل روزهای اول انقلاب. پیرمردی هم جلوی جمعیت روی ویلچر ، چقدر برایش آشنا بود. خندید ، پرید رفت بالای سر جمعیت.     وبلاگ خود را به ما معرفی کنید بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/

94/04/08 - 09:54





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن