تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى‏گويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819581790




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عبور از تابستان سخت‌تر می‌شود


واضح آرشیو وب فارسی:تراز: تراز: آمار مصرف آب و برق کشور و میزان منابع بخوبی نشان می‌دهد شرایط امسال به گونه‌ای است که در 47 سال گذشته به ندرت با همچون شرایطی مواجه شده‌ایم. منابع آب در کمترین حد خود قرار دارند و در طول این 47 سال شاید فقط شرایط دو سال بدتر از امسال بوده است اما با این حال میزان مصرف هر روز بالاتر می‌رود. مصرف برق نیز هر روز با ثبت ارقامی که در طول تاریخ صنعت برق بی‌سابقه است رکورد جدیدی می‌زند.

به گزارش تراز ،برخورد تعرفه‌ای با مشترکان پرمصرف برق

معاون وزیر نیرو با بیان اینکه با مشترکان پرمصرف برق به صورت تعرفه‌ای برخورد خواهد شد، گفت: برنامه قطع برق مشترکان پرمصرف را نداریم اما مشترکان پرمصرف باید هزینه مصرف برق خود را پرداخت کنند. هوشنگ فلاحتیان در گفت‌و‌گو با مهر گفت: پیش از هر چیز از تمامی مردم و مشترکان درخواست می‌کنیم که در مدیریت و صرفه‌جویی در مصرف برق همکاری لازم را با وزارت نیرو داشته باشند. این مقام مسئول اظهار داشت: مشترکان با اعمال راهکارهای بسیار ساده‌ای می‌توانند مصرف برق خود در فصل تابستان و بویژه ساعات پیک را مدیریت کنند. وی با تأکید بر اینکه یکی از راهکارها استفاده از دستگاه‌های سرمایشی مناسب و کم مصرف در فصل تابستان است، اظهارداشت: به عنوان نمونه مشترکان در اکثر استان‌های کشور می‌توانند به جای استفاده از اسپیلیت و کولرهای گازی پرمصرف از کولرهای آبی با راندمان بالا استفاده کنند. فلاحتیان همچنین خواستار خاموش کردن دست کم یک لامپ اضافی در ساعات پیک مصرف برق کشور توسط مشترکان شد.


جیره‌بندی آب تهران در دستور کار نیست

مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان تهران گفت: در حال حاضر احتمال جیره‌بندی آب در شهر تهران وجود ندارد، اما این مسأله نیازمند کمک و حمایت مردم است چرا که با توجه به شرایط بارندگی و قرار گرفتن در فصل تابستان، مدیریت وضعیت آبی بدون حمایت مردم و سایر دستگاه‌های دولتی میسر نیست. محمد پرورش در نشست خبری با بیان اینکه در حال حاضر جمعیت ثابت تهران 5/8 میلیون نفر است، گفت: نزدیک به 25درصد آب شرب استحصالی در کشور در تهران مصرف می‌شود که این رقم را زمانی که در کنار جمعیت میلیونی تهران قرار می‌دهیم نشان می‌دهد که باید اقدام‌های چشمگیری برای رفع این نیاز صورت بگیرد. مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان تهران با بیان اینکه در حال حاضر 80 درصد از همشهریان در محدوده مناسب الگوی مصرف یعنی 20متر مکعب و کمتر مصرف می‌کنند، گفت: امیدواریم با کاهش مصرف آب از سوی مشترکان و صرفه‌جویی 10درصدی مشترکان از تنش آبی موجود گذر کنیم.


تابستان سال گذشته، فصل سختی از نظر تأمین پایدار آب و برق برای کشور بود،‌ فصلی که 5۱۷ شهر آن را با تنش آبی گذراندند و مصارف 12شهر بیشتر از حجم تولید آب بود. در همین مدت رکورد بیشترین مصرف برق در سال 93 نیز در نقطه سر به سر توان تولید برق کشور زده شد که این رکورد در ساعت 15:24روز چهارم مردادماه مصرف 48 هزار و 798 مگاواتی برق را به ثبت رساند.
با تمام این‌ها کشور توانست با بهره‌برداری حداکثری از منابع آب و انرژی و همین‌طور همدلی مردم از بحران کمبود آب و برق عبور کند اما تابستان امسال که چند روزی بیشتر از شروع آن نمی‌گذرد به نظر سخت‌تر از سال گذشته می‌آید چراکه امسال وضع منابع وخیم‌تر و میزان مصرف نیز بیشتر از سال
گذشته است.
آمار مصرف آب و برق کشور و میزان منابع بخوبی نشان می‌دهد شرایط امسال به گونه‌ای است که در 47 سال گذشته به ندرت با همچون شرایطی مواجه شده‌ایم. منابع آب در کمترین حد خود قرار دارند و در طول این 47 سال شاید فقط شرایط دو سال بدتر از امسال بوده است اما با این حال میزان مصرف هر روز بالاتر می‌رود. مصرف برق نیز هر روز با ثبت ارقامی که در طول تاریخ صنعت برق بی‌سابقه است رکورد جدیدی می‌زند. در حالی که بررسی‌ها نشان می‌دهد یک‌سوم این مصرف فراتر از نیاز واقعی کشور است. به این خاطر تنها گزینه باقیمانده برای تأمین پایدار برق کشور مدیریت مصرف آن و جلوگیری از رشد سریع تقاضا مطرح می‌شود نه ساخت و افزایش ظرفیت نیروگاهی همگام با رشد تقاضا.
البته چندی است که مسئولان کشور این مهم را دریافته‌اند و چراغ راه مدیریت مصرف را روشن کرده‌اند اما بدون شک روشن ماندن این چراغ به همدلی و همراهی مردم نیاز دارد.


عبور از تابستان سخت‌تر می‌شود
درحالی سرانه مصرف برق خانگی در ایران 2 هزار و 740 کیلووات ساعت است که متوسط مصرف جهانی زیر 1000 کیلو وات ساعت است؛ یعنی متوسط مصرف سرانه برق خانگی کشور ما بیش از سه برابر متوسط جهانی است. بنابراین قطعاً امکان کاهش این مصرف -آن هم در شرایطی که زنگ خطر تأمین برق کشور به صدا در آمده است‌- وجود دارد. در این باره علیرضا احمدی یزدی معاون مدیریت مصرف شرکت توانیر با بیان اینکه رشد پر سرعت تقاضای کاذب و درآمدهای اندک این صنعت اولویت تأمین پایدار برق کشور را به سمت مدیریت تقاضا سوق داده است به «ایران» گفت: امسال در راستای برنامه‌های مدیریت مصرف در ساعات پیک (اوج مصرف) از پانزدهم خرداد ماه همکاری با مشترکان را به منظور کاهش پیک شروع کرده‌ایم که اگر همزمان با مشترکان مشمول طرح، مشترکان خانگی نیز مصرف خود را 10 درصد مدیریت کنند می‌توانیم بدون قطع برق تابستان را پشت سر بگذاریم.
وی با بیان اینکه تا پایان سال 93 ظرفیت نیروگاهی نصب شده کشور مطابق آمار حدود 73 هزار مگاوات است اظهار کرد: توان واقعی تولید ما در شرایط کنونی به سبب شدت گرفتن گرمای هوا و خروج برخی نیروگاه‌ها از مدار تولید حدود 51 هزار مگاوات است اما پیش‌بینی می‌شود که در پیک امسال مصرف نزدیک به 52هزار و 500 مگاوات برسد. تا این زمان نیروگاه‌های خارج از مدار که در حال تعمیر هستند به مدار تولید بازخواهند گشت و همکاری با صنایع و کشاورزان و مشترکان عمومی قوی‌تر خواهد شد اما برای آنکه بدون هیچ دغدغه‌ای بتوانیم از پیک امسال عبور کنیم نیاز است که مشترکان خانگی نیز مصرف خود را مدیریت کنند.
احمدی یزدی با بیان اینکه مدیریت مصرف به معنی مصرف نکردن و تحمل شرایط سخت نیست تصریح کرد: منظور از مدیریت مصرف بهینه کردن آن است به نوعی که در کیفیت زندگی مشترکان تغییری رخ نخواهد داد اما در قطع نشدن برق هموطنان مؤثر خواهد بود. وی اذعان کرد: در حال حاضر مصرف در ساعات اوج بار به 48 هزار مگاوات یعنی حدود پیک سال گذشته رسیده است.


عبور از خط قرمز آب در بدترین شرایط
در چنین شرایطی که سدها به دلیل بارندگی کم و خشکسالی، کم آب‌تر از همیشه هستند و سفره‌های آب زیرزمینی کشور بی‌رمق شده‌اند و به بیش از 110 میلیارد متر مکعب از ذخایر استاتیک آن دست‌اندازی شده مصرف همپای بدتر شدن شرایط منابع با بیشترین سرعت ممکن در حال رشد است و هر روز با عبور از خط قرمزها به مرگ منابع آبی کشور دامن می‌زند. بی‌شک بحران آب یک‌ساله ایجاد نمی‌شود و یک‌ساله هم رفع نخواهد شد و این کمبود منابع را نمی‌توان به طور کامل به کاهش بارش‌ها نسبت داد. همان‌طور که کارشناسان آبی جهان معتقدند عوامل ایجاد آن بیشتر انسانی بوده است تا طبیعی، با این حال ما همچنان به مصرف بی‌قانون منابع آبی کشور چه در بخش کشاورزی و چه در بخش خانگی ادامه می‌دهیم.
سید علی سیدزاده مدیر دفتر مدیریت مصرف آب و فاضلاب کشور با بیان اینکه سال‌ها قبل ما از خط قرمز منابع آبی عبور کرده بودیم اما اکنون به آن پی برده‌ایم گفت: ما در مصرف منابع آبی چه در بخش کشاورزی و چه در بخش خانگی از میانگین مصرف جهان جلو‌تر هستیم به عنوان مثال سرانه مصرف آب در کشور ما به طور میانگین 160 لیتر در شبانه روز است در حالی که این رقم در میانگین مصرف جهانی در بازه 120الی 130 لیتر تعریف می‌شود.
وی با اشاره به اینکه مشترکان شبکه آب شرب کشور حدود 18 میلیون واحد ساختمانی هستند اظهار کرد: سال گذشته 5 میلیارد و 800 میلیون متر مکعب برای مصرف شهری کشور آب تولید شد که این آب توانست به تقاضای آبی 58 میلیون نفر پاسخ دهد. هرچند که درصد اندکی از این آب در فرایند تولید و توزیع و مصرف هدر خواهد رفت اما در مقایسه با کشورهای دیگر و با در نظر گرفتن شرایط منابع آبی کشور همچنان بالاست و باید مدیریت شود.
سیدزاده اقدام‌های در دست اجرا و وظایف مسئولان آبی کشور برای کاهش مصرف آب بخش خانگی را 3بخش برشمرد و گفت: مهمترین اقدام که راهکاری بلند مدت به شمار می‌رود راهکاری فرهنگی تبلیغاتی و آموزشی است که به مرور تغییر نگرش و رفتار مصرفی به دنبال خواهد داشت اما در وضع قوانین بازدارنده و اصلاح تعرفه‌ها نیز وارد شده‌ایم که البته بخشی از آن نیز به منظور فرهنگسازی است و در سومین بخش ما به دنبال نصب تجهیزات کاهنده مصرف و مدیریت فشار هستیم که آن را دنبال می‌کنیم.


|||||||||||||||||||||||||||||||||

نهبندان- خراسان جنوبی - 3 سال قبل مرد این پا و آن پا می‌کند، دم درمعطل ایستاده. اجازه ورود می‌خواهد. آقای رئیس بلند بلند با تلفن حرف می‌زند. مرد با صورت کشیده و لاغر و دست‌های بلند آویزان، معطل مانده. رئیس گوشی را می‌گذارد:«ها؟! بازم که تویی قاسم ! من چکار کنم برایت آخر؟!» قاسم دست می‌کشد روی سرش. چشم‌ها دو دو می‌زند. صدایی شنیده می‌شود، انگار از ته چاه. قاسم ته چاه را خوب می‌شناسد، بوی خاک را هم. خاک خشک، خاک خیس. «خاک اصلاً خیس نمی‌شد آقا! هرچه کندیم، خشک خشک بود. اصلاً چه فایده داشت. چاه را که پلمب کردند. این جریمه را نگیرید. بیچاره برادر زنم، دست‌اش تنگ است. چکار کند بدبخت!» رئیس عصبانی می‌شود: «اصلاً تو چکاره‌ای که چانه می‌زنی. خودت هم مقصری.» «من مقنی ام آقا. کارم این است.» رئیس از جایش بلند می‌شود و پوشه‌ای را از بالای کتابخانه بر می‌دارد. « کارت این است که چاه غیرمجاز بکنی‌آن هم در این اوضاع و احوال؟! همه قنات‌ها خشکیده. باید جریمه‌اش را بدهد. خودت هم زیاد حرف بزنی، باید جریمه بدهی.» و زیر لب غر می‌زند: «‌آخر 100 هزار تومان هم پول است که اینقدر چانه می‌زنی؟» قاسم سرش را پایین انداخته. نگاهش به‌سمت انگشت‌های خاکی‌اش است. انگار از دمپایی‌های پلاستیکی تکه پاره خجالت کشیده باشد. حرفی نمی‌زند. همانجور معطل ایستاده. رئیس دوباره مشغول حرف زدن با تلفن می‌شود. قرار است درباره خشکسالی صحبت کند. این‌طور شروع می‌کند:« خراسان جنوبی 14 سال است که گرفتار خشکسالی است...»


ارومیه- ساحل چیچست-2 سال قبل
ماشین از کنار مزارع صنوبر می‌گذرد. وقتی به کاشت صنوبر می‌گویند «زراعت چوب» حتماً می‌شود به محل کاشت درخت‌ها هم گفت «مزرعه». تنه‌های سفید درختان قد کشیده‌اند پشت سیم خاردار؛ تصویری تمام عیار از جدایی انسان و طبیعت. تا ساحل «چیچست» راهی نیست. ساحل تفریحی ارومیه. اهالی «شهر آب ها» چه خاطراتی دارند از اوقاتی که اینجا گذرانده‌اند. آب دریاچه جان می‌دهد برای درمان دردها؛ رماتیسم و بیماری‌های پوستی. می‌گویند اهل خانواده دسته جمعی می‌آمده‌اند. بچه‌ها سرخوش می‌دویده‌اند توی آب. مادرها باک‌شان نبوده. کسی در دریاچه غرق نمی‌شود. خیار می‌آورده‌اند برای سوزش پوست نمک خورده. یاد یک بیت شعر می‌افتم که آنوقت‌ها می‌نوشتیم در دفتر خاطرات هم:
« نمکدان بی‌نمک شوری ندارد دل من طاقت دوری ندارد.» دریاچه، شده یک نمکدان بزرگ، پر از نمک. شور شور. دلم طاقت نمی‌آورد. می‌خواهم آب را ببینم. « همین 3 سال قبل که آمدیم، تا همین جا آب بود! » دراز کشیده بودیم روی آب و چشم مان به آسمان بود. آب، کم شده بود اما بود. با اینکه از دوش هایی که سال‌ها قبل برای گردشگران دریاچه، کار گذاشته بودند، کلی فاصله گرفته بود اما با هفت هشت دقیقه پیاده روی می‌شد به آن رسید. می‌خواهم به آب برسم، پای پیاده. کمی جلوتر، یک پاترول توی نمک گیر کرده. راه می‌افتم به سمت جایی که قبلاً آب بوده. روی بستر آب راه می‌روم. صدای بلورهای نمک در می‌آید؛ خرچ و خرچ. یک ربع پیاده می‌روم. اثری از آب نیست. نیم ساعت؛ هنوز به آب نرسیده‌ام. چشم می‌گردانم. دورها تصویری از آب هست. شاید سراب باشد. باید جلوتر بروم. یک ساعت پیاده روی زیر آفتاب، خسته‌ام می‌کند. نا امید می‌شوم. از همان راهی که آمده‌ام، بر می‌گردم.


پارک آب و آتش- تهران- یک سال قبل
بچه‌ها زیر فواره‌ها این ور و آن ور می‌دوند و صدای خنده و شادی شان هر لحظه بلندتر می‌شود.
آب از سر و رویشان می‌چکد. یک دختر بچه سه، چهار ساله نشسته کنار یکی از سوراخ ها، همان‌ها که هر چند دقیقه یک بار، آب از داخل‌شان فواره می‌زند. باریکه آب که با فشار بیرون می‌زند، ذوق می‌کند. خودش را یک جور با مزه‌ای می‌اندازد در مسیر آب و غش غش می‌خندد. بچه‌ها عاشق آب بازی اند. حتی اگر بوی ته چاه بدهد. یاد قاسم می‌افتم. بچه‌های قاسم هم آب بازی بلدند؟! زنی جوان به یکی از بچه‌ها نزدیک می‌شود.« بسه دیگه. پاشو بیا. تمام هیکلت خیس شده. مریض می‌شی ها!» پسر بچه که تی‌شرت نارنجی و شلوارک سرمه‌ای به تنش چسبیده، سرش را تکان می‌دهد و از جلوی چشم مادر فرار می‌کند. زن از دست پسر عصبانی نمی‌شود. ته دلش به بچه حق می‌دهد.« نگاه کن. انگار آب ندیده‌اند این‌ها به عمرشان!» « آب کجا دیده باشند! حق دارند طفل معصوم ها.» زن سرش می‌چرخد سمت صاحب صدا. خانم مسن لبخند می‌زند. «طفلک‌ها توی آپارتمان‌های فسقلی چکار کنند آخر؟! بچه‌های ما یک حیاطی داشتند که حوض وسطش بود. هرچه قدر هم که کوچک بود، باز جواب کارشان را می‌داد. خودشان را می‌زدند به آب، کیف می‌کردند. اصلاً تابستان بود و آب تنی. حالا آب کجا بود!» باریکه‌های آب، به هوا پرتاب می‌شوند. بچه‌ها با ذوق جیغ می‌کشند.


چشمه علی- شهرری- همان یک سال قبل
پسر بچه‌های ده، دوازده ساله، پشت به کتیبه قدیمی روی صخره نسبتاً هموار ایستاده‌اند. به نوبت می‌پرند توی آب و صدای شلپ و شلپ بلند می‌شود. تن‌های لاغر آفتاب سوخته، خیس می‌شوند. باز در ذهنم تداعی می‌شود:« بچه‌ها آب را دوست دارند.» انگار که ذهنم را خوانده باشد، جمله ام را کامل می‌کند:« همه آب را دوست دارند.» با تعجب سرم را برمی گردانم. پیرمرد نسبتاً کوتاه، کمی خمیده که کلاه سبز سیدی سرش گذاشته. از قدیمی‌های محل است. می‌گوید: «عین آینه است برایم. بچگی هایم را می‌بینم که دارم توی آب می‌پرم. بچه هایم را می‌بینم. همین جا. نوه‌ها دیگر بالاشهری شده‌اند. توی خانه‌شان استخر دارند. اما وقتی می‌آیند، چشم شان به چشمه است. جرأت نمی‌کنند بروند کنار آب اما می‌دانم دل‌شان پیش بچه‌های چشمه علی است.»
خوب حرف می‌زند. شبیه معلم‌های ادبیات. می‌گوید:« چشمه قبلاً پر آب‌تر بود. می‌گویند قبل از زلزله قدیمی شهرری، آبش خیلی زیاد بوده. آنوقت‌ها هم که ما جوان بودیم، باز خوب بود. حالا اما کم‌آب شده. آب به زور تا کمر بچه‌ها می‌رسد. همین اش هم خوب است. خدا کند امسال پاییز باران خوب ببارد.»

تهران- چهار راه مخبرالدوله- 5 ماه قبل
« انگار نه انگار که زمستان است. آدم پالتو می‌پوشد خفه می‌شود. بیخود این همه پول داده ام، این را خریده ام. به درد زمستان‌های تهران نمی‌خورد. می‌گویند کرمان و زاهدان هم برف آمده. اینجا هیچ خبری نیست از برف. کاش حداقل یک نم باران می‌زد هوا تمیز می‌شد. خفه شدیم توی این دود و دم.»
زن توی ایستگاه ایستاده. منتظر اتوبوس خیابان معلم است. پنجاه و چند ساله به نظر می‌رسد. مال همان نسلی است که زمان بچگی‌هایشان برف می‌آمده تا کمر آدم. با چه حسرتی از آن وقت‌ها می‌گوید. « همیشه کرسی داشتیم خانه مان. از بیرون که می‌آمدیم، پاهایمان یخ زده بود. می‌رفتیم زیر کرسی و کیف می‌کردیم. خدابیامرز مادرم مدام می‌آمد و می‌گفت، سرتان را از آن زیر دربیاورید، خفه می‌شوید. زیر کرسی بوی خاکستر زغال داشت. تمام لباس هایمان همان بو را می‌گرفت. یک اتاق را کرسی می‌گذاشتیم، همه‌مان جمع می‌شدیم همان جا. باقی اتاق‌ها بخاری نفتی بود. بخاری‌ها اما دود می‌کرد. آتش اش خفه می‌شد. اتاق‌ها همیشه سرد بود. حالا اما یک شوفاژ هم که باز باشد، کل خانه گرم می‌شود. اصلاً سرمایی نیست. آسمان خشک خشک است. مردم برای یک ذره برف که پنج دقیقه‌ای قطع می‌شود، کلی ذوق می‌کنند. آن‌وقت‌ها برف می‌آمد تا کمر آدم!»


اصفهان- کنار زاینده رود- حدود یک ماه قبل
بعداز ظهر جمعه از آن وقت‌هایی است که جان می‌دهد برای از خانه بیرون زدن. از خانه که بیرون بزنی دیگر کسالت عصر جمعه، هوار نمی‌شود روی سرت. عصر جمعه، کنار زاینده رود پر است از آدم هایی که از خانه بیرون زده‌اند. جمعیت شان زیاد است؛ آنقدر زیاد که آدم تعجب می‌کند. آب، زیر آفتاب بی‌رمق دم عصر، برق می‌زند.
زاینده رود، زنده و جاری است. مردم دوست ندارند به روزهای خشکی اش فکر کنند. تصویر بستر ترک خورده زاینده رود، دلشان را درد می‌آورد. دلشان می‌خواهد این خاطره را فراموش کنند. حالا هرجا که بشود، بساط پهن کرده‌اند تا در سایه زلال زنده رود، بیاسایند. می‌گویند تا چند روز دیگر قرار است جریان آب را کم کنند. این را با غصه می‌گویند. اصفهانی‌ها دل پری از خشکسالی دارند. عشق‌شان شب‌های زاینده رود است. آب که کم شود، باز باید روزها را بشمارند تا کی دوباره چشم شان به جریان زلال و زندگی‌ بخش‌اش روشن شود.
کنار سی و سه پل چند پسر جوان زده‌اند زیر آواز. آوازشان از آن قدیمی‌ها نیست اما مثل همان قدیمی‌ها به دل می‌نشیند:« باران تویی... به خاک من بزن...»
تهران- حوالی ونک- 3 هفته قبل
آفتاب خرداد روی خیابان پهن شده. تابستان، امسال عجله داشته. از اواخر اردیبهشت رخ اش را نشان داده؛ سوزان و بی‌امان. از باران بهاری خبری نیست. چند سالی هست که بهار، نهایتاً به همان نوروز و یک هفته بعدش ختم می‌شود و گرمای عجول، داغ روزهای دل انگیز بهاری را به دلمان می‌گذارد. کم آبی، هنوز تابستان نیامده، قدرت اش را به رخ می‌کشد. می‌خواهد جدی اش بگیرند. شوخی که نیست. مگر می‌شود بدون آب زندگی کرد؟! وای به آن روزی که کم آبی به بی‌آبی تبدیل شود. چرا بعضی‌ها قضیه را هیچ جوره جدی نمی‌گیرند؟! آب جیره‌بندی می‌شود، روی قبض پر و پیمان آب، جریمه‌شان می‌کنند، انواع و اقسام برنامه‌ها از تلویزیون پخش می‌شود، توی روزنامه‌ها دائم می‌نویسند، از رادیو هشدار می‌دهند و باز به خرج شان نمی‌رود. انگار کم آبی، یک شوخی تکراری است که بساط اش نزدیک تابستان چیده می‌شود.
پژوی سفید زیر ریزش آب، رنگ باز می‌کند. مرد انگشتش را جلو شلنگ گذاشته تا آب را با فشار بیشتری به بدنه اتومبیل بپاشد. خط روانی از آب و کف به سمت جوی و باغچه کنارش روان است. سر دیگر شیلنگ از حیاط ساختمانی بیرون آمده که یک تابلوی بزرگ سر درش دیده می‌شود. اداره... روی پژوی سفید، اثری از آرم اداره مربوطه دیده نمی‌شود. اتومبیل مال خدمت نیست. شخصی است. متعلق به یکی از کارکنان اداره. «این ماشین مال شماست؟» با تعجب نگاه می‌کند.
« شما؟» می‌مانم چه بگویم. یکراست می‌روم سر اصل مطلب. «آخر این طور که آب می‌ریزید، کلی اسراف می‌شود.» « من چه کار کنم! به من گفتند ماشین را بشورم. مال میهمان آقای... است.» تازه چشم ام می‌افتد به لباس فرم اش. نیروی خدماتی است. پژوی میهمان آقای... سفید سفید می‌شود.


کرج- گلشهر- 2 هفته قبل
بچه‌های چهار، پنج ساله را مثل فرشته‌ها درست کرده‌اند. با بال‌های سفید و آبی و چوب‌های مثلاً جادویی که به دست‌شان داده‌اند. بعضی‌هایشان پلاکاردهای کوچکی دست‌شان گرفته‌اند که جمله‌هایی رویشان نوشته شده: «آب را برای ما هم نگه دارید.»، « بدون آب آینده‌ای نداریم.»، «‌نجات آب، نجات زندگی.» بچه‌ها پلاکاردها را بالا نگه داشته‌اند. شعری را هم با هم می‌خوانند. خانم مربی کمک شان می‌کند. ضمن همخوانی، حواس اش به بچه‌هاست. « آب هدیه از بهشته / هدر بره، چه زشته» بقیه شعرها هم با همین مضمون هستند. قطره‌های مقوایی آبی رنگ که چشم و ابرو دارند، سر چوب زده شده‌اند و توی دست بچه‌ها جا خوش کرده‌اند. بچه‌ها قرار است بزرگ شوند و آینده کشور را بسازند. برای اینکه بزرگ شوند، آب می‌خواهند. به همین سادگی.
توی مهدکودک یادشان می‌دهند که چطور می‌شود در مصرف آب صرفه‌جویی کرد. اینکه شیر آب را بیخود باز نگذارند،وقتی حمام می‌روند دوش را مدام باز نگه ندارند، موقع ظرف شستن، از آب کمتری استفاده کنند، ماشین شان را با آب شهری و تصفیه شده نشویند، آب خنک در یخچال قرار دهند تا برای خنک شدن آب مجبور نباشند شیر را برای مدت طولانی باز نگه دارند، از آب آشامیدنی برای آبیاری فضای سبز استفاده نکنند، شیرآلات و لوله‌ها را مدام کنترل کنند تا نشتی نداشته باشد و خیلی کارهای دیگر که البته همه مال زمانی است که بزرگ شوند. البته خدا می‌داند تا آن موقع اصلاً آبی باقی می‌ماند تا در مصرف اش صرفه‌جویی کرد!

ایران- حال و هوای مسابقات جهانی والیبال- همین حالا
« آب هست، اما کم است.» این شعار را آنهایی که اهل تماشای مسابقات والیبال هستند خوب می‌شناسند. امسال والیبالیست‌های بلند قامت ایران، سفیران آب شده‌اند با همان شعار طلایی که باید درست و حسابی در معنا و مفهوم اش دقیق شد. حالا والیبالیست‌ها وارد عرصه فرهنگسازی در مصرف صحیح و بهینه آب شده‌اند؛ والیبالیست‌هایی که با بردهای شان، شادی را به خانه‌های ایرانی‌ها می‌آورند و این کاملاً با حال و هوای این روزهای کشورمان همخوانی دارد. ایران روی کمربند خشک جهان است و این واقعیتی است که نمی‌توان آن را انکار کرد. زمین هر روز گرم تر و گرم تر می‌شود. اصطلاح global warming احتمالاً به گوش تان خورده است؛ گرمایش جهانی. چیزی که همانطور که از نامش پیداست، فقط مختص کشورما نیست اما ایران به خاطر جغرافیا و شرایط آب و هوایی‌اش، لازم است تا بیشتر در این باره حساسیت نشان دهد. خشک شدن قنات‌ها و سفره‌های آب زیرزمینی، کم شدن آب رودخانه ها، پایین رفتن آب پشت سدها تا مرزهای هشدار، از بین رفتن پوشش گیاهی و جانوری و بسیاری موارد دیگر، همه و همه از آثار زیانبار کم آبی هستند که کم کم گریبانگیر تمام نقاط کشور می‌شود. ساده‌انگارانه است اگر شمال کشور را مثال بزنیم به سرسبزی و این خصوصیت را تعمیم دهیم به تمام ایران؛ حال آنکه خوب می‌دانیم بسیاری از روستاهای استان‌های خشک، به دلیل بی‌آبی خالی از سکنه شده‌اند. همین شمال کشور هم البته دیگر حال و هوای سال‌های گذشته را ندارد. جنگل‌ها هر سال سرسبزی شان بیشتر از سال قبل رنگ می‌بازد و مساحت‌شان کم و کمتر می‌شود. شمال هم دیگر آن باران‌های همیشگی را ندارد.
 





زمانبندی انتشار: 6 تير 1394 - 11:07





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تراز]
[مشاهده در: www.taraznews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن