تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداى تعالى كتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820744744




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شرح خیانت یک زن به شوهرش/ به پسر21ساله همسایه علاقمند شدم


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: شرح خیانت یک زن به شوهرش/ به پسر21ساله همسایه علاقمند شدم
به گزارش نامه نیوز ، زن 34 ساله که از شدت شرم چشم به موزائيک هاي کف اتاق دوخته بود درحالي که ادعا مي کرد با يک اشتباه بزرگ زندگي ام را به نابودي کشاندم به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري کوي پليس مشهد گفت: 15سال قبل با «حيدر» ازدواج کردم و زندگي آرامي داشتيم اگرچه همسرم مردي مهربان و دوست داشتني بود اما هيچ گاه نمي توانست احساسات و عواطف خود را در زندگي مشترک بيان کند او بناي ماهري بود که همواره بيشترين تقاضا را در بين همکاران خود داشت تا جايي که حتي ساخت و ساز يکي از هتل هاي مشهد را به او سپردند و همسرم، حدود 2سال در آن جا کار کرد اما پس از مدتي و به خاطر اختلافات مالي با صاحب هتل درگير شد در اين درگيري فيزيکي همسرم ضربه اي شديد به پاي صاحب هتل زده بود که استخوان يکي از انگشتان او خرد شده بود.با اعلام شکايت صاحب هتل همسرم از سوي دادگاه به پرداخت ديه محکوم شد.

اما چون توان پرداخت چنين وجهي را نداشت به زندان افتاد و حدود 2.5 سال را در زندان سپري کرد تا اين که با کمک خيران از زندان آزاد شد. زن جوان ادامه داد: بعد از اين ماجرا همسرم ديگر حاضر نشد در مشهد کار کند و از آن پس کارهاي ساختماني را در شهرستان ها به عهده مي گرفت به طوري که گاهي چند ماه نيز به مشهد نمي آمد و تنها برايمان پول مي فرستاد. ديگر بدون حضور همسرم زندگي من عاري از محبت و عاطفه شده بود و بوي عشق در آن رنگ باخته بود، من در مشهد تنها بودم و آشنايي نداشتم حضور همسرم نيز تنها چند روز طول مي کشيد به خاطر اين تنهايي و پس از آن که سه فرزندم را راهي مدرسه مي کردم به منزل يکي از همسايگان مي رفتم تا کمي با او صحبت کنم «شهين» زن مطلقه اي بود که چند سال قبل از همسرش جدا شده و با پسر 21ساله اش زندگي مي کرد. «محمود» هر روز خريدهاي مادرش را انجام مي داد تا اين که يک روز قرار شد خريد منزل ما را نيز انجام بدهد. اين گونه بود که جرقه آشنايي من و محمود به شکل ديگري رقم خورد و وابستگي من به او شدت گرفت. در اين زمان همسرم در يکي از شهرهاي مرزي خراسان رضوي مشغول کار بود و مي دانستم تا 2ماه ديگر به مشهد نمي آيد اما او به طور ناگهاني روز گذشته درحالي وارد منزل شد که «محمود» نيز در خانه ام حضور داشت...



منبع: روزنامه خراسان


۰۴ تير ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن