تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ردم دو گروه‏اند: دانشمند و دانش‏اندوز و در غير اين دو، خيرى نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1841885758




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بازخواني يك انديشه پرخوانش‌ منطقي براي زندگي‌


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بازخواني يك انديشه پرخوانش‌ منطقي براي زندگي‌
جام جم آنلاين: «گئورك ويلهلم فردريش هگل» سال 1770 در شهر اشتوتگارت به دنيا آمد و بيشتر عمر را به تدريس گذرانيد تا سرانجام اول در هايدلبرگ و بعد در برلين استاد فلسفه شد. هگل در فلسفه دير به بار نشست اما وقتي سال 1831 درگذشت، در سرتاسر آلمان شخصيت چيره‌گر فلسفي بود.


بعضي از پرنفوذترين آثارش عبارتند از: «پديدارشناسي ذهن»، «علم منطق»، «فلسفه حق» و «فلسفه تاريخ». هگل در مقدمه «علم منطق» مي‌گويد هدف منطق حقيقت است. در آغاز، هگل به نظريه سنتي درباره منطق اشاره مي‌كند كه از تفكيك «صورت» و «محتوا» آغاز مي‌شود.

سپس مي‌گويد منطق (به معناي ارسطويي) بررسي صورت فكر صادق يا معتبر است صرف‌نظر از محتواي آن. مثلا: الف، ب است/ ج، الف است/ پس ج، ب است. در اينجا صورت داريم بدون محتوا. ممكن است به جاي «الف» و «ب» و «ج» به ترتيب بنويسيم «انسان» و «فاني» و «سقراط» يا بنويسيم «جانور چارپا» و «پشم‌دار» و «لاك‌پشت خانگي من». در هر دو صورت استدلال صحيح و منتج خواهد بود، هرچند اگر مقدمه كاذب باشد، نتيجه نيز كاذب است. منتج يا صحيح بودن به صورت مربوط است، نه به محتوا.

منطقي به محتوا توجه ندارد (پاي استدلاليان چوبين بود!). از تفكيك صورت و محتوا چنين به دست مي‌آيد كه منطق هيچ اطلاعي درباره دنياي واقعي به ما نمي‌دهد. حتي اگر انسان باقي و جاويد بود و لاك‌پشت پشم داشت، باز هم صورت‌هاي استدلال كه در منطق توصيف مي‌شود، دقيقا همان مي‌بود كه اكنون هست و حتي اگر اساسا انسان و لاك‌پشتي وجود نداشت نيز، صورت‌هاي استدلال تغيير نمي‌كرد.

براي تبيين روش ديالكتيكي تفكر بهترين راه، شرح در ضمن مصداقي از آن در «فلسفه تاريخ» است. اين روش شرح و بيان ديالكتيك را از زبان «پيتر سينگر» هگل پژوه در كتاب «هگل» ترجمه عزت‌الله فولادوند نقل مي‌كنيم: در فلسفه تاريخ يك حركت عظيم ديالكتيكي بر تاريخ جهان، از دنياي يونانيان تا اكنون، چيره است. يونان جامعه‌اي بود پي‌ريزي شده بر اخلاق مرسوم و متعارف.

اين جامعه مبتني بر رسم و عرف، مبدا حركت ديالكتيكي است كه در اصطلاح به آن «تز» [«برنهاد» يا «وضع»] مي‌گويند.

در مرحله بعد، تز نشان مي‌دهد كه كافي و وافي نيست و به تناقض دچار مي‌شود. در مورد جامعه يونان باستان، اين عدم كفايت با پرسشگري‌هاي سقراط آشكار مي‌شود. يونانيان امورشان بدون فكر مستقل نمي‌گذشت، منتها متفكر مستقل، دشمن جان اخلاق مرسوم و متعارف است.

به اين ترتيب، جامعه پي‌ريزي شده بر رسم و عرف در برابر اصل فكر مستقل فرو مي‌ريزد. اكنون نوبت شكوفايي اصل مذكور است كه در مسيحيت به انجام مي‌رسد.

هماهنگي جامعه يونان از دست مي‌رود، ولي آزادي پيروز مي‌شود. اين دومين مرحله حركت ديالكتيكي و نقطه مقابل مرحله نخست است كه بنابراين، به آن «آنتي تز» [«برابرنهاد» يا «وضع مقابل»] مي‌گويند.

سپس آشكار مي‌شود كه مرحله دوم نيز كافي و وافي نيست. معلوم مي‌شود آزادي به خودي خود آنقدر انتزاعي و عقيم است كه نمي‌تواند اساس جامعه قرار گيرد. پس مي‌بينيم كه هم هماهنگي بر پايه رسم و عادت، يكسويه است و هم آزادي انتزاعي فرد. اين دو بايد با هم جمع آيند و به طرزي با هم وحدت پيدا كنند كه هردو حفظ شوند و از صورت‌هاي مختلف يك سويگي هردو اجتناب گردد.

نتيجه اين امر، مرحله كافي‌تر سوم، يعني «سنتز» [«با هم نهاد» يا «وضع مجامع»] است. هر سنتزي فرآيند ديالكتيك را متوقف نمي‌كند. بلكه خود در مقام تز براي حركت ديالكتيكي جديد قرار مي‌گيرد و همين طور اين جريان ادامه مي‌يابد. اين شمايي از منطقي است كه هگل براي زندگي پيشنهاد مي‌كند. منطقي كه صورت را بدون محتوا نمي‌خواهد و به كارايي آن در زيستن در مقابل وجهه صرف علمي و فلسفي آن توجه دارد.

براي نوشتن از نظريه ديالكتيك هگل ابتدا بايد پيش‌فرض‌هاي رايج پيرامون هگل و اين نظريه پرآوازه‌اش را از ذهن دور كنيم. اين ديگر روند بي‌چون و چراي تاريخ شده است كه انسان‌ها تنها از ظن خود مي‌توانند يار بزرگان شوند و آن گاه هم كه خود به صف بزرگان پيوستند، افكار و عقائدشان همين گونه قرائت خواهد شد و فريادشان كه: «هر طايفه‌اي به من گماني دارد/ من زان خودم چنان كه هستم هستم» به جايي نخواهد رسيد.

درخصوص نظريه ديالكتيك هگل يكي از مهم‌ترين خوانش‌ها قرائت ماركس است. ماركسي كه نظريات خودش هم بعدها چنان كه نبايد خوانش شد و با شكست سياسي گسترده مواجه گشت. ماركس هنگامي كه روي يكي از پيش‌نويس هاي كتاب «سرمايه» كار مي‌كرد، به انگلس نوشت: «از نظر روش بحث، اين نكته خدمت بزرگي به من بود كه صرفا برحسب تصادف، به منطق هگل نگاهي انداختم». فكري كه مدنظر ماركس و پررنگ‌تر از خود او ماركسيست‌ها قرار گرفت اين بود كه ما انسان‌ها به اين دليل درگير فرآيند دگرگوني دائمي هستيم كه هر وضع مركب و متكثري به ناچار حاوي عناصر متعارض است و اين عناصر بنا به طبيعتي كه دارند ثبات را زايل مي‌كنند. بنا بر اين، آن وضع اول هرگز نمي‌تواند به مدت نامحدود ادامه پيدا كند؛ بايد زير فشار اين تعارض‌هاي داخلي از هم بپاشد و وضع تازه‌اي به وجود بياورد كه تعارضات اوليه در آن رفع شوند يا لا اقل تخفيف پيدا كنند.

اين در واقع همان نظريه هگل است منتها با چاشني تفكر انقلابي. انديشه‌هاي هگل پس از خودش با دو گروه ادامه يافت. هگلي‌هاي راستگرا كه معتقد بودند خود هگل در كتاب «فلسفه حق» كه سياسي‌ترين نوشته اوست دولتي را توصيف كرده كه داراي سلطنت مشروطه است و تفاوت زيادي با همان دولت پروس ندارد. بنابراين، معتقد بودند واقعا نيازي به تغيير بيشتر نيست. از اين رو اين افراد، هگلي‌هاي محافظه‌كار يا جناح راست نام گرفتند.

هگلي‌هاي چپگرا مي‌گفتند جهت اساسي فلسفه هگل به مراتب راديكال‌تر و به سوي تغييراتي دامنه‌دارتر و در واقع دگرگوني‌هاي انقلابي بوده است. جالب اينجاست كه اينها خود، ناگزير تصديق مي‌كردند كه آنچه هگل در «فلسفه حق» نوشته شباهتي به نوشته‌هاي يك انقلابگر ندارد؛ اما هگل را اين گونه تفسير مي‌كردند كه او از دولت پروس حقوق مي‌گرفته و بنا بر اين، سازش كاري كرده و خودش را فروخته است ولي ما مي‌خواهيم از خود هگل هم به هگل وفادارتر بمانيم!

هگلي‌هاي چپگرا مي‌خواستند انديشه‌هاي هگل را تا جايي پيش ببرند و به نقطه‌اي برسانند كه بر تقابل بين تز و آنتي‌تز عقل و خواهش نفساني، اخلاق و نفع شخصي، فائق بيايند و به سنتز جامعه‌اي هماهنگ برسند كه سرانجام آن شكاف‌ها و تفرقه‌ها را در سرشت انساني التيام بدهد.

سينگر در مصاحبه‌اي كه با برايان مگي در كتاب «فلاسفه بزرگ» انجام داده، بخوبي وجه تمايز اين برداشت را از تفكر اصلي هگل بيان مي‌كند. به عقيده او ماركس غالب انديشه‌هاي هگل را اقتباس كرده و در ماركسيسم به آنها محوريت داده است. اول اين فكر كه واقعيت عبارت از فرآيندي تاريخي است. دوم اين كه اين فرآيند به طور ديالكتيكي دستخوش دگرگوني مي‌شود. سوم اين كه فرآيند ديالكتيكي دگرگوني هدف مشخصي دارد.

چهارم اين كه اين هدف عبارت از جامعه‌اي خالي از تعارض است. پنجم اين كه تا به آن هدف نرسيده‌ايم، محكوميم كه در يكي از حالات مختلف از خودبيگانگي باقي بمانيم. اختلاف بزرگ در اين است كه، به نظر هگل، اين فرآيند عارض بر چيزي ذهني يا روحي مي‌شود و به نظر ماركس، عارض بر چيزي مادي. مثل اين است كه ماركس يك سلسله طولاني معادلات را از هگل گرفته باشد و مقدار ديگري به جاي X گذاشته باشد، ولي خود معادلات را همان‌طور حفظ كرده باشد.

اين‌گونه است كه «ماترياليسم ديالكتيك» زاده مي‌شود. تفكري كه ديالكتيك را در تفكر مادي محض و بخصوص معيشت اقتصادي خلاصه مي‌كند و راه را بر شناخت اصل انديشه هگل از منطق دشوار مي‌سازد. براي فهم بهتر، ديالكتيك هگل را در مصداق اوليه تفكر يعني هستي و نيستي پياده مي‌كنيم. اگر بخواهيم در مورد مفهوم «هستي» بينديشيم، ناچاريم به مفهوم نقيض آن يعني «نيستي» هم توجه كنيم.

تناقض ميان «هستي» و «نيستي» با مفهوم «شدن» رفع مي‌شود. زيرا هم هست و هم نيست. ديالكتيك هگل زندگي را با شدن معنا مي‌كند. همه چيز پوياست و محصور به يك مبناي واحد نيست. قاعده بردار نيست. عملگراست اما بيش از شكل مرسوم انديشيدن فلسفي، ذهني است.

شايد به همين دليل بعضي، هگل را فرزند خلف دوره رمانتيسم مي‌دانند. هگل با «شلينگ» رمانتيست همكار بود اما به نظريه «روح جهاني» او انتقاد داشت. وقتي هگل از «روح جهاني» يا «عقل جهاني» صحبت مي‌كند، منظورش مجموعه تمامي مظاهر انساني است، زيرا به اعتقاد او تنها انسان داراي روح است هگل در غامض‌گويي شهره است. عجيب است كه تفكري اين همه وفادار به زيستن باشد، اما نتواند به سادگي زندگي، آن را تفسير كند.

شايد به اين خاطر كه ذهن يا روح كه هيچ‌كدام هم ترجمه درستي از واژه Geist آلماني نيستند خود، ناشناخته‌اند و وقتي مبنا چيزي ناشناخته باشد سخن گفتن از آن به همان اندازه پيچيده و مبهم خواهد بود. ديالكتيك هگل دو ويژگي منحصر دارد؛ يكي پويايي و يكي بشدت ذهني يا روحي بودن. اين دو چقدر با زندگي در ارتباطند؟ ويژگي نخست (پويايي) را مي‌توان اساس زندگي دانست.

ركود و جمود برابر با مرگ است حتي اگر قرين به زندگي جسمي باشد. تفكر مادي قاصر است از شناخت ناپيداهاي زندگي و تنها با اعتقاد به «روح جهاني» مي‌توان به شناخت درست از زيستن نائل شد. چه بسا همين برداشت روحاني از هستي است كه هگل را در صف رمانتيست‌ها قرار مي‌دهد. اگر به جاي روح، ذهن را هم معناي مورد نظر هگل براي واژه Geist بدانيم به اصالت «روان» رهنمون خواهيم شد.

مرز فلسفه و روانشناسي‌

امروزه مرز ميان فلسفه و روان شناسي بسيار كمرنگ شده است. فلسفه به سمت معنويت رفته و تفكر مادي ديگر مجالي براي عرضه ندارد. فيلسوفان و دانشمندان و روان‌شناسان بر اهميت روح و روان در احساس خوشبختي در زندگي اتفاق نظر دارند و آن را «راز»ي عنوان مي‌كنند كه اينك ديگر فاش شده و مي‌توان با عمل نمودن بر اساس آن خوشبخت، راضي و خشنود از زيستن بود.

اما آيا اين راز بتازگي فاش شده يا به جرات مي‌توان هگل را نخستين كاشف آن دانست؟ ديالكتيك هگل برخلاف افراطيوني كه درصدد هستند آن را بديلي براي همه صورت‌هاي گذشته منطق درآورند، چندان كه بايد به فلسفه (به معناي تفسير جهان) تعلق ندارد. ديالكتيك با فرآيندي كاملا ذهني پرده از واقعيتي عيني جهان برمي‌دارد؛ آن هم نه به صورت تفسيري بي‌ثمر چونان اكتشافي در راستاي زندگي بهتر.

رضايت، كليد خوشبختي در زندگي است كه برخلاف تصور ماترياليستي، با مجموعي از داشته‌ها و نداشته‌هاي متضاد فكري و تجربي، معنوي و مادي در ارتباط است. با ديالكتيكي روحي، رواني و پويا و ناظر به محتوا و واقعيت زندگي نه با غايتي مادي، اقتصادي، راديكال، يكسونگر و ماركسيستي.

آزاد جعفري‌
 چهارشنبه 1 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 536]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن