واضح آرشیو وب فارسی:مهر: منصور هاشمي:فلسفه تطبيقي مسئله فرهنگهاي پيراموني است
عضو هيئت علمي دانشنامه جهان اسلام معتقد است كه فلسفه تطبيقي مسئله كشورها و تمدنهايي است كه در حاشيه دنياي متجدد غرب قرار گرفتهاند.
به گزارش خبرنگار مهر در نشست هفتگي شهر كتاب كه عصر ديروز برگزار شد محمد منصور هاشمي به بحث درباره صيرورت در فلسفه ملاصدرا و هگل پرداخت و در ابتدا به تبيين اين موضوع نزد ملاصدرا اشاره كرد و گفت : صيرورت در فلسفه ملاصدرا مفهوم حركت جوهري است. در فلسفه ارسطويي و مشايي حركت در جوهر واقع نميشود و دليل آن اين است كه حركت تغيير تدريجي است و جوهر نمي تواند تغيير تدريجي پيدا كند. اگر يكباره تغيير كند كون و فساد و استحاله است. اين نگرش تا پيش از ملاصدرا در تمام فلسفهها يك امر مفروض و متفق عليه بوده است. ملاصدرا براي اين موضوع مفهوم حركت جوهري را ميسازد و با اين نگرش او طرح اصالت وجود را به ميان ميكشد و معتقد است كه در عالم خارج فقط وجود است و ماهيت امري است كه ذهن من انتزاع ميكند. نكته ديگري كه ملاصدرا طرح مي كند مسئله تشكيك است كه وي با استفاده از بحث اصالت وجود و تشكيك مفهوم حركت جوهري را طرح ميكند و تلاش ميكند اين نظريه برايند تمام نظريههاي قبلي باشد.
وي در ادامه با اشاره اين نكته كه ملاصدرا با طرح اين موضوع مسائلي را در فلسفه اسلامي حل ميكند گفت: اين مسائل به طور مثال مسئله حدوث و قدم است. ملاصدرا معتقد است كه عالم در هر دم در حال حدوث است و خداوند همواره در حال خلق عالم است. مسئله اتحاد علم و عالم و يا اتحاد عاقل و معقول نيز يكي ديگر از اين مسائل است كه ملاصدرا با طرح موضوع حركت جوهري اين مسئله را نيز حل ميكند.
هاشمي در ادامه سخنانش با اشاره به اين نكته كه در اين نگاه فلسفه به نوعي در جهت شناخت دنياست و تطابقي با عالم مييابد گفت: طبق نظر ملاصدرا نفس انسان دائماً در حال تغيير است و تا وقتي كه در عالم ماده هستيم اين تغيير و تبديل ادامه دارد تا جايي كه به مجردات برسيم. در آن روز از چرخه صيرورت خارج ميشويم.
وي در ادامه به بحث هگل پرداخت و گفت : اما در فلسفه هگل تبيين صيرورت قدري مشكل است چرا كه تمام فلسفه هگل چيزي جز صيرورت نيست. يعني مشكلي وجود ندارد كه در كجاي فلسفه هگل بحث صيرورت جاي دارد. مباني نظري بحث صيرورت در كتاب علم منطق هگل آمده است. در علم منطق سه مفهوم وجود و عدم و صيرورت طرح شده است. در هگل عالم واقع با صيرورت آغاز ميشود. منطق هگل كشف قواعد عالم است. تمامي انديشه هگلي ناظر به ديالكتيك تغيير و تحول در عالم است. در فلسفه هگل امر مطلق وراي انديشه بشري نيست و امر مطلق ميبايست خودش را در تاريخ بشري آشكار كند و مورد شناخته شدن انسان قرار بگيرد. به همين جهت است كه برخي فكر ميكنند فلسفه هگل دشوار است.
هاشمي تصريح كرد: در توضيحاتي كه دادم ميتوان شباهتهايي به دست آورد. هر دو به نحوي جوهر را مطلق نميبينند. ملاصدرا ريشههاي عرفاني و كلامي و الهي دارد و هگل هم به اين گونه است. گاهي برخي از شباهتها باعث شده كه از شباهت هگل و ملاصدرا صحبت شود. اما تمام اين شباهتها ظاهري است و فلسفه ملاصدرا با فلسفه هگل عميقاً با يكديگر متفاوتند.
وي در بخش ديگري از سخنانش فلسفه ملاصدرا و فلسفه هگل را جزو فلسفههاي بزرگ و قابل توجه برشمرد و گفت : اما هر دو هيچ تفاهم جدي با هم ندارند. يافتن شباهت ظاهري بين آنها هيچ شناخت درستي به ما نميدهد و توجه به تفاوتها و عدم تشابه هاست كه ميتواند به ما كمك كند كه ما هم ملاصدرا و هم هگل را بهتر بشناسيم.
هاشمي در پايان سخنانش اظهار داشت: تعبير فلسفه مقايسهاي تعبير شناخته شده اي در دنيا نيست. اگر دايرة المعارف راتلج را نگاه كنيد در ده جلد آن دوبار تعبير فلسفه مقايسهاي به كار رفته و در هر دو بار مدخل دانشنامه نيست و آن دوبار هم ناظر به فلسفههاي شرقي هستند. مسئله فلسفه تطبيقي مسئله كشورها و تمدنهايي است كه در حاشيه دنياي متجدد غرب قرار گرفتند. اين است كه گاهي وقتها براي اينكه اعتماد به نفس پيدا كنيم ميگوييم فلان نكته كه اين فيلسوف غرب گفته قبلاً هم از طرف فيلسوف ما نيز مطرح شده است. در واقع اين روش صورت نازلي از غربزدگي است. هيچ احتياجي نيست كه شباهت ظاهري بين فيلسوف غربي با فلان عارف و متكلم و فيلسوف خودمان بيابيم. اساساً از نظر فلسفي اين كار درستي هم نيست.
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]